فیلم فراموشی (یادگار): توضیح و تحلیل

فیلم فراموشی (یادگار): توضیح و تحلیل
Patrick Gray

Amnesia ، Memento در عنوان اصلی، یک فیلم درام رازآلود آمریکایی است که در سال 2000 منتشر شد. فیلمی که به یک اثر فرقه تبدیل شد به کارگردانی کریستوفر نولان و بر اساس داستان کوتاه "Memento Mori" اثر برادرش جاناتان نولان.

روایت به خاطرات پراکنده قهرمان داستان بستگی دارد که از نوعی فراموشی رنج می برد که به او اجازه نمی دهد. خاطرات اخیر را حفظ کنید

خلاصه و تریلر فیلم

Amnesia فیلمی پر از تنش و سوال است که در هوا باقی می ماند. قهرمان داستان، لنی، همسرش را در طی یک جنایت خشونت آمیز از دست داد و دچار جراحت شد و نتوانست خاطرات جدیدی خلق کند .

علی رغم فراموش کردن همه چیز همیشه، مرد یک ماموریت دارد: پیدا کردن قاتل و انتقام مرگ زن . بنابراین، او دست به تحقیقی دشوار می‌زند و نشانه‌هایی را برای خود به‌شکل پولاروید ، نت‌ها و حتی خالکوبی‌های روی بدنش بر جای می‌گذارد. همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست، به خصوص برای کسانی که نمی توانند به خاطرات خود تکیه کنند.

Amnesia (Memento 2000) - تریلر زیرنویس

هشدار: از این نقطه به بعد، spoilers !

تحلیل فیلم فراموشی ( یادگار )

فیلمی که در پایان شروع می شود

اولین صحنه Amnesia نیز آخرین صحنه است: قهرمان داستان یک نفر را می کشد.به هر چیزی که زندگی کرده و دارد زندگی می کند. به نظر می رسد تنها راه حل این است که به خودتان دروغ بگویید:

من باید به دنیایی باور داشته باشم که خارج از ذهن من وجود دارد. من باید باور کنم که اگر آنها را به خاطر نیاورم، اعمال من هنوز معنی دارند.

این همه منطقی است، درست است؟ با این حال، Amnesia نیز به نظر می رسد که پایان باز دارد. ما باید به خاطر داشته باشیم که تدی مردی فاسد و دستکاری بود که ممکن است تمام داستان را برای جلوگیری از مرگ ساخته باشد.

در واقع، آیا می توانیم باور کنیم که هر یک از آن چیزها واقعاً اتفاق افتاده است؟ روایت فیلم داستانی به قهرمانی با آسیب مغزی غیرقابل برگشت وابسته است که ارتباطش با واقعیت را از دست داده است.

برخی از نظریه های طرفداران معتقدند که همه اینها فقط یک توهم توسط لنی بوده است. برخی دیگر بر این باورند که تدی حاصل تخیل او است، نوعی شخصیت دوم، به سبک Fight Club (1999).

یک چیز مسلم است: Amnesia این یک فیلم فراموش نشدنی است زیرا توانست ما را در شک و تردید نگه دارد، پس از گذشت سالها از اکران آن. 8>

Memento (اصلی)

Amnesia (در برزیل)

سال تولید 2000 24> کارگردان 25>

کریستوفر نولان

راه اندازی سپتامبر 2000 (ایالات متحده آمریکا)

آگوست2001 (برزیل)

مدت 113 دقیقه رتبه برای کودکان زیر 16 سال توصیه نمی شود ژانر درام، هیجان انگیز، معمایی کشور مبدا ایالات متحده آمریکا

همچنین ببینید

مردی که بعدا معلوم شد تدی است و از بدن افتاده اش عکس می گیرد. این قطعه با حرکت معکوس نشان داده می شود، یک تکنیک سینمایی که اقدامات را به ترتیب معکوس نشان می دهد.

ما می بینیم که پلاروید آشکار می شود، لنی عکس می گیرد، سپس کشتن تدی با شلیک گلوله و در نهایت مکالمه منجر به قتل. صحنه ما را برای آنچه در فیلم بلند تماشا خواهیم کرد آماده می کند و همچنین روایتی را اعلام می کند که در آن زمان سردرگم، تکه تکه شده و حتی گاهی اوقات آشفته است.

داستان از پایان تا در آغاز و ما متوجه می شویم که قهرمان داستان تدی را کشت زیرا او مسئول جنایتی بود که زندگی او را نابود کرد . هنگامی که خانه او در طول شب مورد تهاجم قرار گرفت، همسرش مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید و او آسیب دید که توانایی او را در ایجاد خاطرات جدید از بین برد.

گفتگوی این دو دو، قهرمانی عصبانی و گیج را نشان می دهد که دیگری را به قتل همسرش متهم می کند. تدی ادعا می کند که اشتباه می کند و نمی داند چه می کند، به دلیل وضعیت سلامتی اش.

با این حال، لئونارد تصمیم می گیرد انتقام بگیرد و رقیب خود را می کشد، حتی به پیامی که برای خودش گذاشته بود اعتماد می کند. در پشت عکس تدی: "دروغ هایش را باور نکن. او بود، او را بکش".

از آن لحظه به بعد، روایت مسیری را که او را به آنجا رساند، روند را توضیح می دهد. ازتحقیقاتی که او را به این نتیجه رساند که این مردی است که او به دنبالش بود. فراموشی لئونارد به بیننده شک القا می کند : آیا او شخص مناسبی را کشت؟

دو روایتی که به هم می رسند

برای اینکه بفهمیم واقعاً چه اتفاقی افتاده است، باید همه قطعات را با هم متحد کنیم. از یک پازل که از صحنه هایی تشکیل شده است که در زمان با هم ترکیب می شوند. داستان به صورت غیرخطی روایت می شود ، با شکاف ها و پرش های زمانی که ما را به حالت آشفتگی ذهنی خود قهرمان داستان نزدیک می کند.

اما می توان یک منطق را در شکل نحوه ارائه واقعیات درک کنید. صحنه های سیاه و سفید به ترتیب زمانی ظاهر می شوند، یعنی وقایع به ترتیبی که در آن اتفاق افتاده نشان داده می شوند. صحنه های رنگی با مرگ تدی شروع می شود و روایت را از انتها تا آغاز می گوید. دوره گوشه نشینی لئونارد در اتاق هتل. به نظر می رسد او به تنهایی در یک چرخه معیوب مطالعه شواهد و نوشتن چیزهایی که واقعاً نمی تواند فراموش کند، از طریق یادداشت های پراکنده و حتی خالکوبی هایی که روی بدنش می کند، گرفتار شده است.

در این مدت، او در مورد با یک همکار مرموز تلفن می کند و به او شک می کند و به عنوان هشداری برای خودش روی بازویش خالکوبی می کند "به تلفن جواب نده". در خلال این گفتگوهای طولانی، او داستان سامی جانکیس را تعریف می کندنام او روی دستش حک شده است.

قبل از جنایت، قهرمان داستان به عنوان بازپرس برای یک شرکت بیمه کار می کرد. در آنجا بود که با سامی آشنا شد، مردی که تصادف کرد و توانایی حفظ خاطرات جدید را از دست داد. در آن زمان، حکم آنها این بود که این پرونده دروغ است. برای آزمایش همسرش، همسر جانکیس از او خواست که دوزهای زیادی انسولین تجویز کند و پس از آن فوت کرد.

مورد بسیار شبیه به شما و احساس گناهی که تصمیم او ایجاد کرده بود، با قهرمان داستان همراه بود. کل فیلم دو سکانس زمانی فیلم بلند (رنگی و سیاه و سفید) در لحظه ای با هم ملاقات می کنند که لئونارد متوجه می شود چه کسی آن طرف تلفن است . در آن زمان است که او تحت تأثیر شخصیت هایی که ملاقات می کند، تعقیب خود را آغاز می کند.

فراموشی، روتین و تکرار

بر خلاف سامی که نمی توانست واکنشی نشان دهد و در حالت بی تفاوتی و بی تفاوتی کامل بود. لنی به دنبال راه هایی برای غلبه بر بیماری و ادامه زندگی خود، تا حد امکان است. بنابراین، او سیستم های خود را ایجاد می کند تا با خود ارتباط برقرار کند و به حافظه دائمی ضعیف شده خود کمک کند.

او یک ماشین polairod <2 را با خود حمل می کند> و همه چیز و هرکسی را که مربوط به پرونده می داند با عکس ثبت می کند. او در پشت عکس ها شرح هایی می نویسد که به راهنمایی گام های آینده او کمک می کند.

تشنگی او برایانتقام به لئونارد کمک می کند تا روتینی را ایجاد کند ، همان اعمال را روزانه تکرار کند، در حالی که شواهد قتل همسرش را مرور می کند. هر روز او باید از این سرنخ‌ها مطلع باشد و هر حرکت بعدی که قرار است انجام دهد تصمیم بگیرد. از طریق همین تکرار است که او موفق می شود به نوعی بر روزهای خود کنترل داشته باشد.

استفاده از بدن خود به عنوان "میدان جنگ" برای در تحقیقات، لنی حاضر است مهم‌ترین سرنخ‌ها را خالکوبی کند تا مطمئن شود که هرگز آنها را فراموش نمی‌کند.

همچنین ببینید: بودن یا نبودن، این سؤال است: معنای عبارت

این رفتارها زندگی او را کاملاً مشروط می‌کند، اما آنها همچنین چیزی هستند که به او هدف می‌دهند: او مردی است با

7>ماموریت برای انجام .

دستکاری و انتقام ناتالی

زمانی است که ناتالی در روایت ظاهر می شود که ما بیشتر و بیشتر به این شک می کنیم که ممکن است تدی مقصر واقعی نباشد. لئونارد به یاد نمی آورد که او کیست، اما عکس او را در جیب خود نگه می دارد، با شرحی که می گوید: "او هم کسی را از دست داد، او به خاطر ترحم به شما کمک می کند".

این شخصیت مرموز در یک بار و نشان می دهد که این دو قبلا درگیر شده اند. ما می دانیم که دوست پسر او، جیمی، یک اراذل و اوباش محلی بود که در شرایط عجیبی جان سپرد. این مرد به قتل رسید و پولش دزدیده شد و باعث شد "شریکها" به ناتالی بی اعتماد شوند و شروع به تعقیب او کنند.پیشنهاد می کند، بدنام است که او از قهرمان متنفر است و چندین بار او را تحقیر می کند زیرا می داند که بعداً به یاد نخواهد آورد. ناتالی چندین بار لنی را فریب داده و دستکاری می‌کند و او را وادار می‌کند تا از شر داد، اراذلی که به دنبال او بود خلاص شود.

بعدها متوجه می‌شویم که این او بود که شواهدی را پیدا کرد که تدی را متهم کرد، یک کپی از اسناد او که در آن نام و پلاک خودرو با قاتل مطابقت داشت. با این حال، وقتی متوجه می‌شویم که جیمی روزی که می‌میرد قرار است با او تجارت کند، همه چیز دوباره تغییر می‌کند.

بنابراین، این احتمال آشکارتر می‌شود: ناتالی از لنی برای انتقام گرفتن استفاده کرد مردی که دوست پسرش را کشت. با این حال، ما به این سوال سوق داده می‌شویم که آیا او همسر لئونارد را نیز کشته است.

همچنین ببینید: همه چیز درباره پیتا، شاهکار میکل آنژ

تدی در موارد متعددی ظاهر می‌شود و می‌گوید او دوست قهرمان داستان است و سعی می‌کند به او کمک کند. واقعا بود؟ حقیقت این است که حتی قبل از مداخله ناتالی، لنی قبلاً پشت عکس دوست فرضی خود نوشته بود: "دروغ های او را باور نکنید".

دروغ های تدی

شخصیت واقعی تدی زمانی آشکار می شود که ما متوجه می شویم این او بود که با لئونارد تماس گرفت و به ناله های بی پایان او گوش داد. در آخرین تماس او فاش می کند که بازپرس پلیس است و من جنایتکار مورد نظر دیگری را پیدا می کنم.

پس از ملاقات کوتاهی که در آن خود را تدی معرفی می کند، می گوید که قاتل جیمی، الفراهزن در منطقه، و نشان می دهد که بیابان که در آن خواهد بود. در آلونک متروکه، او مجرم ادعایی را می کشد و از بدن او عکس می گیرد.

تدی کمی بعد ظاهر می شود و نشان خود را نشان می دهد و خواستار رضایت می شود، در حالی که آماده دزدی می شود. پول قربانی.

این زمانی است که لئونارد متوجه می شود که هدف قاب دوست فرضی خود بوده است که از بیماری خود برای وادار کردن او به ارتکاب جنایت و جمع آوری پول استفاده می کرد. 3>

اعتراف تدی

در طول این رویارویی، تدی حقیقت را فاش می کند: او افسر مسئول تحقیقات جنایت بود و سعی کرد پس از شکست عدالت به لنی کمک کند. بعلاوه: سامی جنکینز در واقع کلاهبردار بود و مجرد هم بود. داستانی که قهرمان داستان بارها به یاد می آورد، در واقع متعلق به خودش است.

همسر لنی از شب جنایت جان سالم به در برد و نتوانست با وضعیت شوهرش کنار بیاید. از آنجایی که او دیابت داشت، تصمیم گرفت آزمایش نهایی را انجام دهد و از او بخواهد که چندین تزریق انسولین پشت سر هم به او بزند. از آنجایی که او به یاد نمی آورد و اطاعت می کرد، او در نهایت مرد.

اما، یک مکاشفه دیگر وجود دارد: لئونارد قبلاً جنایتکار واقعی را مدت ها پیش کشته بود . تدی یک پولاروید از او را نشان می دهد که غرق در خون و لبخند می زند، پس از انجام ماموریتش.

او توضیح می دهد که لنی هنوز راضی نبود، زیرا آن او نمی توانست آن لحظه را پس از آن به یاد بیاورد. عروسکیمعتقد است که از آنجایی که چندین صفحه از مدارک پلیس را ناپدید کرده برای خود معمایی درست می کند .

بنابراین، مامور فاسد سعی می کند عذرخواهی کند و می گوید که برای دیدن او به این بازی غذا داده است. خوشحال شد و از آن برای سود بردن بهره برد. لنی خشمگین لباس، ماشین و کیف پول را از جیمی، مردی که به تازگی کشت> کلیدی که این رمز و راز را باز می کند ، حداقل تا حدی. پس از مکالمه با تدی، لئونارد سوار ماشین می شود و همه چیزهایی را که شنیده است فکر می کند و فقط چند دقیقه فرصت دارد تا تصمیم بگیرد که به کدام سمت می رود.

در آن فاصله کوتاه هوشیاری، او سوال می کند که آیا یا نه. او باید برای خود پیامی بگذارد که حقیقت را بگوید. به جای اینکه چرخه معیوبی را که در آن زندگی می کرد قطع کند، تدی را قربانی می کند تا تاریخ با او بمیرد. بنابراین لنی تله می گذارد و موفق می شود خود را فریب دهد.

پس از سوزاندن عکس جیمی مرده، برای اینکه ردی از خود باقی نماند، او روی عکس تدی می نویسد که قابل اعتماد نیست. با مشاهده از دور، شماره رجیستری ماشین خود را برمی دارد و تصمیم می گیرد آن را خالکوبی کند انگار قاتل است.

دیگری به دنبال او به سالن خالکوبی می رود و سعی می کند حرفش را قطع کند. او اما خیلی دیر است بنابراین، آخرین صحنه به ما ثابت می کند که بالاخره این ناتالی نبود که تدی را قاب گرفته بود، بلکه این بود.خود قهرمان داستان.

Amnesia : توضیحات و نظریه ها در مورد فیلم

واقعا چه اتفاقی افتاده است؟ Amnesia فیلمی چشمگیر است دقیقاً به این دلیل که به وضوح به همه سؤالات ما پاسخ نمی دهد. با این حال، این امکان وجود دارد که ما قطعات را کنار هم قرار دهیم و به نتایجی برسیم.

در عمل، این لنی بود که با تزریق انسولین زن را کشت، اگرچه این درخواست از جانب او بود. گویی آنچه را که می‌خواهد به خاطر بسپارد و چیزی را که ترجیح می‌دهد فراموش کند انتخاب کرده و آن قسمت را در یادداشت‌های خود ثبت نکرده است تا ناپدید شود.

اما به نظر می‌رسد ذهنش اینها را پنهان می‌کند. خاطرات در یک جای دیگر و داستان به سامی جنکینز نسبت داده می شود، مردی که مدت ها قبل ادعا می کرد پرونده مشابهی دارد.

لئونارد همچنین شواهدی را برای متهم کردن تدی جعل کرد. تنها کسی که می توانست تحقیقات ابدی خود را متوقف کند زیرا او همه چیز را می دانست. وقتی پلاک ماشین را روی کاغذ می نویسد، با صدای بلند به آن فکر می کند:

آیا من به خودم دروغ می گویم که خوشحال باشم؟ در مورد شما، تدی، بله.

به نظر می رسد این توضیح اعمال شما باشد: جستجوی قاتل تنها هدف زندگی شما است . در لحظه کوتاهی که می‌فهمد از قبل مرده است، متوجه می‌شود که برای همیشه در خلأ باقی خواهد ماند.

بنابراین، او می‌فهمد که برای تحمل و معنا بخشیدن به آن به آن مأموریت غیرممکن نیاز دارد.




Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.