فیلم جوکر: خلاصه، تحلیل و توضیح داستان

فیلم جوکر: خلاصه، تحلیل و توضیح داستان
Patrick Gray
لینچ می شود و جوکر بدون آسیب می گریزد، می خندد و با قاطعیت راه می رود. بار دیگر، این اقدامات تشنه‌ی خون اوست که خشم توده‌ها را شعله‌ور می‌سازد.

پس از مرگ موری در تلویزیون، خشونت تشدید می‌شود و خیابان‌ها مورد هجوم شورش‌هایی قرار می‌گیرند که تصمیم می‌گیرند همه چیز را نابود کنند تا نخبگان و مردم را سرنگون کنند. ساختارهایی که از آن حمایت می کنند. آرتور که با ماشین پلیس برده می شود، ویرانی را تماشا می کند و لبخند می زند، انگار برای اولین بار خوشحال است.

در آنجا است که ماشین توسط مردم رهگیری می شود و او آزاد می شود. در همان زمان، یکی از معترضان را می بینیم که پدر و مادر بروس وین کوچک را می کشد.

وقتی او از خواب بیدار می شود و مورد تحسین جمعیت قرار می گیرد، جوکر لبخند می زند و خونش را به گوشه های دهانش می مالد. به نظر می رسد لحظه نماد تایید است: بزرگترین شرور گاتهام متولد شد .

جوکر در حال رقصیدن بالای ماشین - CLIP HD

جوکر ( جوکر ، در اصل) یک فیلم آمریکایی محصول سال 2019 به کارگردانی تاد فیلیپس است که واکین فینیکس در نقش شخصیت اصلی آن حضور دارد.

فیلم داستانی درام و تعلیق منشأ شخصیت شرور معروف را در 122 دقیقه دلخراش و پر از تأملات روانشناختی و اجتماعی روایت می‌کند.

داستان گاتهام، در اوایل دهه 80 می‌گذرد. آرتور فلک، مردی فقیر و دارای مشکلات ذهنی که به عنوان یک دلقک کار می کند. او که به شدت تنها و دور از جامعه است، از مادر بیمارش مراقبت می کند.

در مواجهه با آب و هوای ناپایدار و منحط، شورش آرتور به طور فزاینده ای بدنام می شود و مرد صلح طلب به جوکر وحشتناک تبدیل می شود. .

هشدار: از این نقطه شما اسپویلرها را پیدا خواهید کرد!

خلاصه فیلم

مقدمه

آرتور فلک یک شهروند گاتهام است که از یک بیماری روانی رنج می برد که باعث می شود بی اختیار بخندد. او برای امرار معاش، کارهای کوچکی به عنوان یک دلقک انجام می دهد، اما قربانی خشونت در خیابان ها می شود.

قهرمان داستان با مادرش، پنی، زنی بیمار که به رئیس سابق خود، توماس وسواس دارد، زندگی می کند. وین او نامه هایی به سرمایه دار، که اکنون نامزد شهرداری است، می نویسد و درخواست کمک مالی می کند، اما هرگز پاسخی دریافت نمی کند.

بدون حمایت پزشکی یا تماس های اجتماعی، پسرش شب های خود را سپری می کند. با پنی تلویزیون تماشا می کند و معتقد است که روزیتماشای نمایش موری فرار روزانه آرتور بود و حضور در تلویزیون مانند یک رویا به نظر می رسید.

با این حال، پس از از دست دادن کنترل و خطرناک شدن، قهرمان داستان شروع به نگاه کردن به چیزها از زاویه دیگری می کند. او که می‌داند پلیس هم‌اکنون در تعقیب او است، خود را در حالت بی‌تفاوتی کامل می‌بیند تا اینکه چیزی او را به حرکت در می‌آورد. وقتی تلویزیون را روشن می‌کند و می‌بیند که برنامه در حال نمایش یک ویدیوی کمدی از او است، با هدف تحقیر او ، جوکر دوباره از خواب بیدار می‌شود. آرتور با فکر این که حضورش خنده زیادی به همراه دارد، برای مصاحبه با او شروع به آماده شدن می کند. حرکاتی که او انجام خواهد داد، همچنین موهایش را سبز رنگ می کند و مانند یک دلقک آرایش می کند. حضار می خندند و کف می زنند. در ابتدا آرتور هم می رقصد و می خندد، اما وقتی اعلام می کند که مردان را در مترو کشته است، لحن مصاحبه تغییر می کند.

مجری با ترس از او می پرسد که آیا می خواهد مشهور شود یا می خواهد مشهور شود. یک نشانه. پاسخ صادقانه و وحشتناک است:

من چیزی برای از دست دادن ندارم، هیچ چیز دیگری به من آسیب نمی رساند. جهان علیه او او سپس به توضیح انگیزه های خود می پردازد و ادعا می کند کهمردان میلیونر مانند توماس وین به بقیه جامعه اهمیتی نمی دهند.

به زودی اتهامات متوجه موری می شود: مجری که سال ها او را تحسین می کرد، تلاش می کرد پول به دست آورد و مخاطبان به قیمت اختلالات روانی او.

چه اتفاقی می افتد وقتی با یک مرد تنها و بیمار روانی با جامعه ای برخورد می کنید که او را رها می کند و با او مانند زباله رفتار می کند؟

اینها هستند. آخرین کلماتی که آرتور قبل از اعدام زنده موری با شلیک گلوله به سر به کل کشور می گوید.

شورش در خیابان ها و رقص جوکر

همانطور که در بالا بیان کردیم، این بود. اولین خشم قاتل آرتور که میل به نابودی سیستمی از نابرابری های شدید را در بین مردم برانگیخت. در کل فیلم، این عدم تقارن قابل مشاهده است : سبک زندگی مجلل وینز با فقری که در خیابان ها شاهد آن هستیم در تضاد است.

زمانی که نامزد شهرداری در تلویزیون ظاهر شد و محرومان را "شکست خورده" خطاب کرد. " و "دلقک ها"، در حالی که وعده رهایی آنها را از فقر می دادند، شورش ابعاد جدیدی به خود گرفت. بنابراین، برای همان روزی که آرتور به تلویزیون می رود، یک اعتراض بزرگ برنامه ریزی شده است.

ناآگاهانه، معترضان به بزرگترین متحدان او تبدیل می شوند: زمانی که پلیس او را تعقیب می کند، آرتور موفق می شود سوار مترو شود و با ماسک های دلقک در میان جمعیت ترکیب می شود .

افسران پلیس در نهایتآنها را به زبان بیاورید.

از طرفی نشان می دهد که روحیه خلاقی دارد و می خواهد روزی مشهور شود. بنابراین، پس از کشتن، قهرمان داستان نه تنها به عنوان راهی برای ابراز خود، بلکه برای جشن گرفتن می رقصد. انگار هر قدم او را از نامرئی و زندگی پیش پا افتاده دور می کرد، رقص نشان دهنده فرایند دگرگونی او است.

توضیح و معنای فیلم

من نمی دانم جوکر آیا تحریک صرف به تخریب و خشونت است؟ اگرچه می توان فکر کرد که در نگاه اول، پیام فیلم بسیار فراتر می رود. ما را وادار می کند که دوگانگی «خوب» و «شر»، «قهرمان» و «شرور» را به عنوان مفاهیم مطلق مرور کنیم.

عمدتاً در این نقطه است که فیلم سینمایی تاد فیلیپس از روایت ما فاصله می گیرد. در دیگر فیلم های جهان بتمن بدانید. مسائل اجتماعی فوری را به داستان می آورد، جوکر به گذشته شخصیت شرور می پردازد و به این سوال بزرگ پاسخ می دهد: چگونه یک نفر به این وضعیت می رسد؟

دلایل بسیار زیاد است و می‌توانیم آن‌ها را فهرست کنیم: برای مثال، آسیب‌های دوران کودکی، بدتر شدن سلامت روان، عدم مراقبت پزشکی و حمایت کافی.

آرتور مربوط به دو شخصیت است که قبلاً در مجموعه ما وجود دارد. تخیل: ابتدا دلقک غمگین و بدبخت، سپس دلقک قاتل. در طول فیلم شاهد روند تدریجی هستیم که قهرمان داستان را از یک افراط به افراط دیگر می کشاند.دیگری، یعنی از قربانی به جنایتکار.

اما چیزی وجود دارد که ما را غمگین می کند و توجه ما را به خود جلب می کند: روش سرد و بی رحمانه ای که افراد با یکدیگر به ویژه آرتور رفتار می کنند. در این دنیای پرخاشگر و دشوار، هیچ همدلی و نه همبستگی با درد دیگران وجود دارد. این خود جوکر است که در گفتگو با موری اعلام می کند:

این روزها همه وحشتناک هستند. برای دیوانه کردن هر کسی کافی است.

بنابراین، جوکر عمدتاً تاریک است زیرا ما را وادار می‌کند در مورد واقعیتی که در آن زندگی می‌کنیم فکر کنیم. تاریخ، بزرگتر از کمیک یا صفحه فیلم، ما را وادار می کند تا به این فکر کنیم که چگونه سلامت روان در دنیای بهره وری نادیده گرفته می شود و چگونه کسانی که نیاز به حمایت بیشتری دارند در عمل رها می شوند.

شخصیت ها و بازیگران

Arthur Fleck (Joaquin Phoenix)

Arthur یک فرد به حاشیه رانده شده است که از اختلالات روانی رنج می برد که آرزوی کمدین شدن را دارد. با گذشت زمان، رفتار او به طور فزاینده ای نامنظم و آزاردهنده می شود.

پنی فلک (فرانسیس کانروی)

پنی مادر آرتور است، زنی بیمار که وابسته به پسرش و به توماس وین، رئیس سابقش وسواس دارد.

توماس وین (برت کالن)

یکی از نمایندگان نخبه گاتهام، توماس وین است. یک تاجر و سیاستمدار بسیار ثروتمند استنامزد شهرداری و قول نجات شهر.

موری فرانکلین (رابرت دنیرو)

موری مجری تلویزیونی مورد علاقه آرتور و همچنین یک بت برای اوست. . حتی با درک مشکلات حرفه کمدی، تصمیم می گیرد او را به برنامه خود دعوت کند و او را مسخره کند.

سوفی داموند (زازی بیتز)

سوفی با دخترش در همان ساختمان آرتور زندگی می کند و هدف آزار و اذیت همسایه می شود> Joker (در اصل)

Coringa (در برزیل)

سال تولید 2019 به کارگردانی تاد فیلیپس تاریخ اکران 31 اوت 2019 (بین المللی)

3 اکتبر 2019 (در برزیل)

مدت زمان 122 دقیقه رتبه برای کودکان زیر 16 سال توصیه نمی شود کشور مبدا ایالات متحده آمریکا 29> جنسیت

درام

Thriller

همچنین بررسی کنید:

یک کمدین عالی خواهد بود.

بعد از اینکه توسط تعدادی از بچه ها مورد تعرض قرار می گیرد، یک همکار به او اسلحه می دهد، اما در نهایت در حین اجرا آن شی را رها می کند و اخراج می شود.

توسعه

بسیار عصبانی، او در مترو لباس دلقک پوشیده است که سه مرد ثروتمند شروع به آزار و اذیت یک زن و کتک زدن او می کنند. آنجاست که آرتور تیراندازی می کند و در نهایت دو نفر از آنها را می کشد. پس از آن، او شاد به خانه می رود و برای اولین بار می رقصد.

روز بعد، این خبر در روزنامه ها پخش می شود و مردم شروع به حمایت از قاتل و آرزوی مرگ برای نخبگان می کنند. بی عدالتی زیاد در نظام اجتماعی در همین حین، آرتور با سوفی، مادر مجردی که در ساختمان او زندگی می کند، ملاقات می کند و آنها رابطه ای را آغاز می کنند.

وقتی پنی نامه جدیدی می نویسد، قهرمان داستان تصمیم می گیرد محتوای آن را بخواند و متوجه می شود که او پسر توماس وین است. . پس از آن است که او تصمیم می گیرد به عمارت خانوادگی برود و بروس را در دروازه ملاقات می کند، کسی که رقیب او می شود. یک کارمند محلی اعلام می‌کند که پنی را می‌شناخت و داستان دروغ بود.

پس از اینکه مادر بیمار شد و در بیمارستان بستری شد، فلک به دنبال پرونده‌های روانپزشکی مادرش می‌رود و متوجه می‌شود که او توسط پیرمردی به فرزندخواندگی گرفته شده و مورد خشونت قرار گرفته است. شریک او بعداً وقتی به ملاقات او می رود، آرتور تصمیم می گیرد که او را با بالش خفه کند و بکشد.وقتی فیلمی از او در برنامه نمایش داده می‌شود، مارپیچ افسردگی قطع می‌شود.

موری، مجری، کار او را به سخره می‌گیرد و آرتور را برای شرکت در برنامه زنده صدا می‌کند تا او را حتی بیشتر تحقیر کند. آرتور موهایش را سبز رنگ می کند و نامی که شروع به استفاده از آن می کند آرایش جوکر می کند.

روزی که او به تلویزیون می رود، یک اعتراض بزرگ در خیابان ها برنامه ریزی شده است و همه ماسک های دلقک به تن دارند. بنابراین، هنگامی که پلیس موفق به شناسایی و تعقیب او می شود، او رد خود را در میان جمعیت گم می کند و در نهایت لینچ می شود.

نتیجه گیری

از قبل در طول برنامه موری، آرتور به قتل ها اعتراف کرده و صحبت می کند. در مورد جامعه ای که او را به حاشیه رانده است، همچنین سرزنش برنامه های تلویزیونی مانند آن. او سپس دو گلوله به سمت مجری شلیک می کند که فوراً می میرد.

اما هنگامی که پلیس او را می برد، خودرو توسط تظاهرکنندگان رهگیری می شود و جوکر آزاد می شود.

همچنین ببینید: ملکه سرخ: نظم خواندن و خلاصه داستان

او مشتاق، هرج و مرج را جشن می گیرد و می رقصد و به جمعیت فرمان می دهد. همچنین در همان شب است که توماس وین و همسرش در مقابل بروس کوچک به قتل می رسند.

در صحنه های پایانی، آرتور در بیمارستان روانی بستری می شود و با درمانگر صحبت می کند. او لبخند جوکر خود را روی صورتش نگه می دارد که نشان می دهد سردرگمی تازه شروع شده است.

تحلیل دقیق فیلم جوکر

بخشی از جهان بتمن، از کمیک هااز دی سی کامیکس، جوکر (2019) لحن بسیار سنگین‌تری نسبت به فیلم‌های ابرقهرمانی دارد که به آن‌ها عادت کرده‌ایم.

توطئه صمیمی و تاریک بر روی یکی از معروف‌ترین شخصیت‌های شرور تمرکز دارد. همیشه، نشان دادن وجه انسانی در پشت هیولا .

داستان در دوره ای است که پدر و مادر بروس وین هنوز زنده هستند و دشمن او، جوکر، مردی بیمار به نام آرتور فلک است. .

فیلم داستانی با نگاهی دقیق به نابرابری ها و عدم تقارن های زندگی، تولد یک قاتل و مسیر دردناکی که او را به آنجا رساند به تصویر می کشد.

رها شده برای جامعه: بیماری روانی و فقر

فیلم بدون شک بر احساسات شدید نارضایتی و خشم تمرکز دارد که افراد را به حرکت در می آورد و پیامدهای ویرانگر آنها را مشاهده می کند.

درست در ثانیه های اول روایت، ما بشنوید که گوینده رادیو اعلام می کند که شهر به دلیل انباشته شدن زباله ها که طاعون موش های غول پیکر را ایجاد کرده وضعیت اضطراری اعلام کرده است.

علاوه بر مشکلات بهداشت عمومی، خیابان ها به شدت خشونت آمیز است و آرتور یک هدف آسان که چندین بار مورد حمله و تحقیر قرار گرفته است. به لطف برخی از کارهای نامطمئن که او در لباس یک دلقک انجام می دهد زنده مانده است، حتی توسط گروهی از پسران مورد ضرب و شتم قرار می گیرد.

با این وجود، مرد سعی می کند به تعهدات خود عمل کند. و حتی با امتناع از تفنگی که Randall، aهمکار، به شما پیشنهاد می دهد. با این حال، بی ثباتی و نیاز او به محافظت در نهایت بلندتر صحبت می کند و او شروع به حمل شی می کند.

آرتور یک وضعیت روانی دارد که او را مجبور به خندیدن غیرقابل کنترل می کند، اما پیگیری های پزشکی که دریافت می کند تقریبا غیر قابل کنترل است. وجود داشت و به دلیل کمبود بودجه به حالت تعلیق درآمد. و این خود درمانگر است که می گوید: "آنها به افرادی مانند شما اهمیت نمی دهند".

در طول گفتگو متوجه می شویم که قهرمان داستان قبلاً در بیمارستان روانی بستری شده است و 7 قرص مختلف مصرف می کند، اما او همچنان توسط سیستم نادیده گرفته می شود . آرتور تعجب می کند:

این فقط من هستم یا همه چیز اینجا دیوانه می شود؟

در گاتهام، آب و هوا متشنج است و تقریباً همه برای زنده ماندن تلاش می کنند و رفتار خصمانه ای نسبت به یکدیگر نشان می دهند. حتی زمانی که او سعی می کند با اطرافیان خود هماهنگ شود و با آنها تعامل داشته باشد، همیشه با تحقیر یا بی اعتمادی به مرد نگاه می شود. چون او در دنیایی زندگی می کند که هیچ کس نمی تواند تزلزل کند، خشم او به همان سرعتی که احساس خستگی و ناامیدی می کند بیشتر می شود.

علاوه بر وضعیت فقر، که با اخراج او بدتر می شود، همچنین مجبور به مواجهه با تبعیض روزانه می شوند:

بدترین بخش داشتن یک بیماری روانی این است که مردم از شما انتظار دارند طوری رفتار کنید که گویی این کار را نمی کنید.

بدون کار، بدون چشم انداز وبدون حداقل شرایط زندگی، آرتور نماینده شهروند ویران شده است که کنترل خود را از دست می دهد و موجی از شورش را آغاز می کند. از طرف دیگر، توماس وین به نماد نخبگانی تبدیل می شود که این افراد را به سرنوشت خود رها کرده اند.

حال خفقان آور و گذشته غم انگیز آرتور

اگرچه پنی همیشه او را "خوشبخت" می نامد، قهرمان داستان در آب و هوای عمیقاً افسرده زندگی می کند. تنها مسئول مراقبت از مادر که از بیماری های جسمی و روانی رنج می برد، به خاطر این وظیفه بی پایان و طاقت فرسا زندگی می کند.

او با تکرار همین روال برای سال ها، زندگی می کند. فقط کار می کند و در کنار مادرش می ماند و هر شب یک برنامه تلویزیونی را تماشا می کند. با تاجر فقط ثمره تخیل او بود. جوکر از طریق پرونده پزشکی مادرش، گذشته آسیب زا خود را نشان می دهد که به نظر می رسد آثار عمیقی از خود به جا گذاشته است.

پنی قبلاً به دلیل روان پریشی خود در بیمارستان بستری شده بود و آرتور، پسرخوانده، در معرض اشکال مختلف قرار گرفته بود. 4>آزار در دوران کودکی ، توسط شریک سابق مادرش.

انزوای شدید و روابط خیالی

همانطور که پنی فلک عاشقانه با وین را تصور می کند. ، آرتور همچنین در مورد روابط مختلف خیال پردازی می کند، در حالی کهدر طول فیلم ما می‌توانیم این واقعیت را به سلامت روانی ضعیف هر دو، بلکه به وضعیت نیاز و انزوای مطلقی که در آن قرار دارند نسبت دهیم.

اولین نشانه زمانی است که او در حال تماشای تلویزیون است و خود را در بین مخاطب تصور می‌کند. از برنامه، در حال مصاحبه با موری. او به مجری اعتراف می کند که همیشه «مرد خانه» بوده و باید از مادرش محافظت می کرد. در گفتگوی خیالی، آنها اعلام می‌کنند که می‌خواهند پدر و پسر باشند و در آغوش بگیرند.

اما این درگیری قهرمان داستان با همسایه‌اش، سوفی است که بیشترین شوک را در بین تماشاگران برمی‌انگیزد. در اینجا، ما نیز فریب ذهن آرتور را خوردیم و منجر شدیم که توهمات را با واقعیت اشتباه بگیریم. در آسانسور، آرتور شروع به تعقیب سوفی می کند و رفتار وسواسی را نشان می دهد. با این حال، سناریو زمانی تغییر می‌کند که این دو با هم ببوسند و شروع به بیرون رفتن با هم می‌کنند.

دوست‌داشتن به نظر یک «مایه نجات» است و او شروع به حضور در مهم‌ترین لحظات می‌کند، برای مثال، زمانی که او اولین برنامه کمدی خود را می‌سازد. در یک کافه و زمانی که مادرش در بیمارستان بستری است.

اما، در یک لحظه وحشت، آرتور به خانه همسایه نفوذ می کند. او می ترسد و به او التماس می کند که برود: سپس متوجه می شویم که آنها به سختی یکدیگر را می شناسند و این رابطه یک خیالی بیش نبود. ما دوباره صحنه هایی را تماشا می کنیم که بین این دو و آن دو زندگی می کردندشکها تایید می شوند: او همیشه تنها بود .

یک پاسخ خشونت آمیز: آرتور به یک قاتل تبدیل می شود

سرنوشت سوفی فاش نشده است، اما می توانیم نتیجه بگیریم که او به قتل رسیده است. با این حال، این اولین جنایت جوکر نخواهد بود. مدتی قبل، در حین سواری در مترو، غرایز خطرناک او برای اولین بار آشکار شد.

وقتی سه مرد بسیار مغرور که برای وین کار می کنند، شروع به آزار و اذیت زن جوانی می کنند و شروع به حمله به آرتور می کنند. او به حد خود می رسد بنابراین، با مبدل به یک دلقک، به افراد شلیک می کند و دو نفر را درجا می کشد.

این عمل برای آرتور، که به آرامی حالت را به خود می گیرد، دگرگون کننده است. از جوکری که می شناسیم پس از فرار و مخفی شدن، او با اعتماد به نفس بی سابقه ای شروع به راه رفتن می کند و برای اولین بار رقص بی بدیل خود را انجام می دهد.

این ژست خشونت بی جهت در روزنامه ها اعلام می شود و از طرفداران حمایت می شود. مردم محلی، که آن را به عنوان چالشی برای طبقه حاکم و استثمار آن تعبیر می کنند.

همچنین ببینید: کتاب‌هایی که الهام‌بخش بازی تاج و تخت: آهنگ یخ و آتش (بدانید)

به طور ناخواسته، خشم قاتل آرتور فیله ای است که موج عظیمی از شورش شدید اجتماعی را برافروخته می کند. با این حال، او از عواقب اعمال خود قدردانی می کند:

تمام زندگی ام فکر می کردم واقعا وجود ندارم. اما من وجود دارم و مردم کم کم متوجه می شوند.

در تلویزیون، نامزد شهرداری مردم را متهم می کند کهحسود و ناامید، آنها را چیزی جز دلقک نمی خواند و نفرتی را که نسبت به ثروتمندان وجود دارد افزایش می دهد.

در همین حال، اقدامات یک مرد آشفته توسط جمعیتی در آستانه جنگ طبقاتی تأیید می شود. پس از شناسایی به عنوان مظنون جنایت، آرتور با دو کارآگاه ملاقات می کند و فشار باعث می شود مادرش احساس بیماری کند و در بیمارستان بستری شود. در مورد گذشته خود، او سمت تاریک خود را در آغوش می گیرد و مادرش را با یک بالش خفه می کند. به عنوان یک شکل شوم آزادی، او اعلام می‌کند که یک روز هم در زندگی‌اش «خوشحال» نبوده است.

بعد، وقتی دو همکار سابقش به ملاقاتش می‌روند، اعتراف می‌کند که مصرف داروهایش را قطع کرده است. حتی با چاقو زدن به یکی از آنها، رندال، که با او بدرفتاری کرد، دیگری را رها کرد و با بوسه ای بر پیشانی خداحافظی کرد و اعلام کرد که او تنها کسی است که همیشه با او با احترام رفتار کرده است.

در اینجا آمده است. آنچه در ذهن قهرمان داستان می گذرد قابل مشاهده است: این داستان انتقام اوست. بعد از قربانی شدن توسط دنیا، او فقط می خواهد آن را نابود کند:

من قبلا فکر می کردم زندگی من یک تراژدی است... اما اکنون می بینم که یک کمدی است!

خندیدن به بدبختی از دیگران: جامعه و رسانه

یکی از برجسته‌ترین و جاری‌ترین بازتاب‌هایی که Coringa مطرح می‌کند، روش سادیستی است که ما از رنج دیگران به عنوان نوعی سرگرمی استفاده می‌کنیم. برای مدت طولانی،




Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.