فیلم The Fabulous Destiny of Amelie Poulain: خلاصه و تحلیل

فیلم The Fabulous Destiny of Amelie Poulain: خلاصه و تحلیل
Patrick Gray

کمدی رمانتیک فرانسوی به کارگردانی ژان پیر ژونه که در سال 2001 منتشر شد، اثری جذاب و فراموش نشدنی است که هنوز هم طرفداران خود را در سراسر جهان دوست دارد. آملی پولن، قهرمان داستان، یک زن جوان رویایی و تنها است که یک شی خاص را پیدا می کند.

او با تعبیر این کشف به عنوان یک نشانه، تصمیم می گیرد در زندگی همه مداخله کند، با هدف کمک به کسانی که در آن ظاهر می شوند.

آملی (2001) تریلر رسمی 1 - فیلم آدری توتو

خاطرات کودکی عجیب و غریب

داستان در سال 1973 با تولد قهرمان داستان، آملی پولن آغاز می شود. دعوت شده ایم تا شاهد لحظات مختلف کودکی و زندگی خانوادگی او باشیم. پدر یک پزشک سابق نظامی بود که رابطه ای دور با دخترش داشت. از این رو، هر وقت او را معاینه کردم، قلب دختر به تپش افتاد و آنها باور کردند که او از بیماری قلبی رنج می‌برد.

به همین دلیل، او هرگز به مدرسه نرفت و با تربیت سخت مادرش که یک زن بود زندگی کرد. عصبی و ناپایدار بنابراین، دختر در انزوا بزرگ شد و از تخیل خود به عنوان پناهگاه استفاده کرد .

بدون تماس با کودکان دیگر و گروگان خانواده پیچیده موقعیت ، اشتیاق او عکاسی از ابرها با اشکال عجیب است. با این حال، یک روز او شاهد یک تصادف رانندگی است و یکی از همسایه‌ها می‌گوید که عکس‌های او باعث این بدبختی شده است.

اگرچه در ابتدا احساس گناه می‌کند، اما در نهایت به پایان می‌رسد.دختر که موفق شد به او خطاب کند، او را از نزدیک تماشا می کند و خود را مبدل می کند.

پس از شناسایی، او در نهایت پنهان می شود ، اما از جینا می خواهد که یادداشتی در جیب او بگذارد. آملی وقتی او را می بیند که در حال رفتن است، احساس می کند که دارد در یک گودال بزرگ آب می شود، گویی که فقط با حضور او آب می شود.

غلبه بر ترس (با کمک یک دوست)

آمدن با مرد شیشه ای، او به او توصیه می کند که ریسک کند و شجاعت داشته باشد. زن جوان خشمگین در خواب می بیند که گزارشگر تلویزیون با نگرش او موافق است:

اگر آملی ترجیح می دهد در رویا زندگی کند و دختری درونگرا باشد، این حق اوست. خراب کردن زندگی خود یک حق مسلم است.

آمیلی که آماده است به نینو کمک کند معمای فانتوم را کشف کند در تجهیزات مشکل ایجاد می کند و با تکنسین تماس می گیرد. وقتی نینو در ساعت مشخص شده در بلیط به ایستگاه می رسد، با مرد ملاقات می کند و سرانجام هویت او را کشف می کند.

در آنجاست که به Deux Moulins بازگشته و با جینا صحبت می کند. ، پیشخدمت دیگر زن بعد از چند سوال آدرس قهرمان داستان را می دهد و او تصمیم می گیرد به ملاقات او برود . آملی وقتی می شنود که کسی در را می زند، گریه می کند و زندگی مشترکی را تصور می کند. نینو یادداشتی زیر در می‌گذارد و می‌گوید برمی‌گردد.

او معشوقه‌اش را می‌بیند که از پنجره بیرون می‌رود، تا زمانی که تماسی از دوفیل دریافت می‌کند که همه چیز را تغییر می‌دهد. در یک سخنرانی احساسی ، او به دوستش یادآوری می کند که لذت بردن از زندگی ضروری است، حتی اگر در این راه صدمه ببینی:

شما استخوان های شیشه ای ندارید. می تواند در برابر ضربات زندگی مقاومت کند. اگر بگذاری این فرصت از دستت بگذرد، به مرور زمان، قلبت مثل استخوان های من خشک و شکننده می شود... پس برو دنبالش!

عشاق ملاقات می کنند و عاقبت بخیر می شود

آملی درب خانه را باز می کند، آماده است تا نزد نینو بدود، اما متوجه می شود که او به عقب برگشته و در آن طرف است. این دو بدون صحبت، صورت، چشم‌ها، پیشانی و سپس دهان یکدیگر را می‌بوسند.

صبح روز بعد، زوج در آغوش گرفتن و لبخند زدن از خواب بیدار می‌شوند. هیپولیتو از اینکه می بیند که یک نفر جمله خود را روی دیوار نوشته است خوشحال می شود و همه چیز زیباتر به نظر می رسد ، در حالی که آملی و نینو در شهر دوچرخه سواری می کنند.

علاوه بر پایان خوش آنها، که یک بعد جادویی برای همه چیز به ارمغان می آورد، ما همچنین برخی از افرادی را به یاد می آوریم که تحت تأثیر گذر آملی از زندگی خود قرار گرفتند.

بنابراین، در لحظات پایانی، می‌توانیم برتودو را در حال ناهار با دختر و نوه‌اش ببینیم. پدر آملی با الهام از ماجراهای گنوم گم شده، موفق می شود بر بی علاقگی خود غلبه کند و تصمیم به سفر می گیرد.

تحلیل: موضوعات و ویژگی های اصلی فیلم

«نفس هوای تازه» و به امید تماشاگران، فیلم فرانسوی که تبدیل به یک اثر کالت شد، استعداد پرداختن به مضامین سنگین را در سبک و سبک دارد.متحرک.

فیلم داستانی به خاطر زیبایی تصاویر، دیالوگ هایش و همچنین به خاطر عمق شخصیت ها و شیوه های منحصر به فرد تفکر و زندگی آنها متمایز است.

روایت: بین واقعیت و فانتزی

سرنوشت افسانه آملی پولن راوی دانای کل دارد که از همان ثانیه های اول فیلم، داستان قهرمان داستان را برای ما تعریف می کند. حضور او لحنی خارق‌العاده به طرح داستان می‌دهد که بر زندگی روزمره یک زن جوان، آموخته‌ها و اکتشافات او تمرکز دارد. دیدگاه بسیار ذهنی دارد. این در واقع محصول تخیل قهرمان داستان است. آملی رویایی و بسیار خلاق، همیشه دیدی از جادو نسبت به جهان داشته است.

گاهی اوقات، فانتزی به واقعیت او هجوم می‌آورد: اخبار تلویزیون در مورد او هستند، تصاویر به یکدیگر نگاه می‌کنند و صحبت می‌کنند و غیره. بنابراین، مشخص می‌شود که ما از دید دختر به وقایع نگاه می‌کنیم. همچنین به همین دلیل است که ما به محرمانه ترین احساسات شما دسترسی پیدا می کنیم: به عنوان مثال، هنگامی که قلب شما روشن می شود یا زمانی که احساس می کنید با دیدن عزیزتان به یک گودال آب می شود.

پیچیدگی روابط انسانی

املی با دوران کودکی که با تنهایی و غفلت مشخص می شد، آموخت که خود را سرگرم کند. با این حال، بدون اینکه به زندگی با دیگران عادت کرده باشمبچه ها، او یاد نگرفت که پیوندهای اجتماعی ایجاد کند . به همین دلیل است که پس از سال‌ها کار در یک مکان و زندگی در یک ساختمان، او هیچ رابطه نزدیکی برقرار نمی‌کند.

اما، انزوای آملی در شخصیت‌های دیگر هم تکرار می‌شود: هم در محله‌اش و هم در Deux Moulins ، همه مالیخولیایی هستند و به نظر می رسند که در جای خود نیستند. کشف "گنج" که متعلق به پسر بچه ای بود، قهرمان داستان را از گذشت زمان و کوتاهی زندگی آگاه می کند.

او بدون شهامت رویارویی با واقعیت خود تصمیم می گیرد به مردم کمک کند. در اطراف او، با اعمال محبت آمیز مخفی . در این روند، آملی در نهایت به حمایت و درک دیگران نیز می رسد: ابتدا دوستی دوفیل، سپس شور و شوق نینو.

عاشقانه آملی و نینو عشق در نگاه اول است. گویی برای یکدیگر مقدر شده اند، جهان های درونی آنها ترکیب شده و یکدیگر را کامل می کنند. علیرغم تکینگی هایشان، یا حتی به لطف آنها، هر دو در نهایت همدل خود را پیدا می کنند.

رنگ های فیلم و معنای آنها

فیلمبرداری فیلم (و تمام تصمیمات زیبایی شناختی او) (مانند پالت رنگ) یکی از جنبه هایی است که بیشتر مورد توجه منتقدان و تماشاگران سینما قرار گرفته است. با غلبه رنگ‌های خاصی مانند سبز، زرد و آبی، رنگ‌ها نقش نمادین را در روایت به عهده می‌گیرند.

آنها با آنچه املی مرتبط هستنددر یک لحظه معین احساس می کند . به عنوان مثال، رنگ آبی زمانی که غمگین است ظاهر می شود و قرمز اشاره به شخصیت عاشقانه و عاشقانه او دارد.

کنجکاوی ها در مورد فیلم

در سال 2001 شروع به کار کرد، این فیلم از زمانی توسط کارگردان برنامه ریزی شده بود. 1974. به نظر می‌رسد که الهام‌بخش آن از چندین جا سرچشمه گرفته است: از اطلاعات زندگی‌نامه‌ای که در ذائقه شخصیت‌ها منعکس می‌شود، تا ارجاع به آثار دیگر. این مورد در مورد فیلم در مسیر زمان (1976) است، جایی که او برای صحنه ای با جعبه خاطرات الهام گرفت.

ژان پیر ژونه پیشخدمت را اختراع نکرد. محل کار: معروف Deux Moulin s واقعاً وجود دارد و در مونمارتر، پاریس واقع شده است.

موسیقی متن اصلی که توسط Yann Tiersen ایجاد شده بود، نیز موفقیت بزرگی بود. و همچنان جایگاه کوچکی در قلب بینندگان دارد. آن را بررسی کنید یا دوباره آن را در لیست پخش زیر زنده کنید:

آملی از مونمارتر (صدای متن اصلی)

برگ فنی و پوستر

31>32>33>

متوجه می شود که این فقط یک شوخی است و تصمیم می گیرد از مرد انتقام بگیرد. هنگامی که او در حال تماشای یک مسابقه فوتبال بسیار مهم است، دختر کوچک آنتن تلویزیون او را خراب می کند و باعث عصبانیت همسایه می شود.

پس از مدتی، زمانی که آن دو در حال ترک یک کلیسای جامع بودند، مادر مورد اصابت یک توریست قرار می گیرد که از بالای ساختمان می پرد و فورا می میرد. از آن به بعد پدر بیشتر گوشه گیر می شود و خود را وقف نقاشی عروسک ها برای تزئین باغ می کند. آملی، تنهاتر از همیشه، "رویای این را دارد که به اندازه کافی بزرگ شود که بتواند ترک کند."

زندگی تنهایی قهرمان داستان

به محض رسیدن به بزرگسالی، آملی می رود تا تنها زندگی کند. و به عنوان پیشخدمت در یک کافه پاریس به نام Deux Moulins شروع به کار می کند. او در آنجا با برخی از چهره‌های غیرمعمول همزیستی می‌کند، مانند رئیسی که پس از دلشکستگی با یک هنرمند ذوزنقه‌ای از عشق دست کشید یا ژرژت، زن هیپوکندریایی که سیگار می‌فروشد.

در کافه نیز برخی از مشتریان دائمی رفت و آمد می‌کنند. : هیپولیتو، نویسنده مالیخولیایی، و جوزف، دوست پسر قدیمی پیشخدمت جینا که شیفته او شد.

همچنین ببینید:Isaura برده: خلاصه و تجزیه و تحلیل کامل

وقتی به ملاقات پدرش می رود، متوجه می شود که او خود را بیش از پیش بیگانه و غمگین نشان می دهد. بدون گوش دادن به مکالمات آنها یا علاقه به زندگی دخترش، در دلتنگی برای همسرش زندگی می کند و روزهای خود را صرف بازسازی یک کوتوله باغ می کند. آملی به او توصیه می کند که خانه را ترک کند و سفر کند،اما پدرش امتناع می کند.

دختر بدون روابط خانوادگی یا دوستی نیز روابط عاشقانه خود را حفظ نمی کند و در تنهایی شدید زندگی می کند. او برای پرت کردن حواس خود، لذت های کوچک زندگی را پرورش می دهد ، مانند رفتن به سینما در شب یا مشاهده جزئیاتی که دیگران متوجه آن نمی شوند.

او همچنین تمایل دارد از طریق همسایه خود جاسوسی کند. window: she treats او مرد سالخورده ای است که روز خود را به نقاشی می گذراند، زیرا از بیماری استخوانی رنج می برد و سال هاست که خانه اش را ترک نکرده است.

زمان کمی تغییر نکرده است. آملی همچنان به تنهایی پناه می برد...

آملی "گنجی" پیدا می کند

راوی داستان هشدار می دهد که سرنوشت قهرمان داستان در شرف تغییر است. همه چیز از 30 آگوست شروع می شود، زمانی که آملی در حمام است و اخبار خبر از مرگ پرنسس دایانا انگلستان می دهد. او در شوک، کلاه عطری را می‌اندازد که روی کاشی می‌کوبد و مخفیگاهی در دیوار نشان می‌دهد .

در داخل، قوطی بسیار قدیمی پیدا می‌کند و با احساس، متوجه می‌شود. که آنها خاطرات پسری هستند که چندین دهه قبل در آنجا زندگی می کرد. او با الهام گرفتن تصمیم می گیرد که "گنج" را به صاحب واقعی آن بازگرداند . و بسته به نتیجه، تصمیم می گیرد که در زندگی دیگران دخالت کند یا نه.

صبح روز بعد، او به دنبال سرایدار ساختمان می گردد و به دنبال اطلاعاتی در مورد آن می گردد. ساکن سابق با این حال، زن فقط می خواهد در مورد شوهری که او را رها کرده است بگویدجوانی، و حتی نامه های عاشقانه قدیمی که از او دریافت کرده بود را می خواند.

سپس به سراغ صاحب مغازه می رود، اما نامی که او می گذارد اشتباه است. پس از تحقیق، دختر فهرستی از آدرس‌ها برای بازدید ایجاد می‌کند، اما هیچ کدام با فرد مناسب مطابقت ندارد.

در راه، در ایستگاه قطار، مردی را می‌بیند که خم شده و در زیر دستگاه عکس فوری به دنبال چیزی می‌گردد. . آنها برای لحظه ای متقابل به نظر می رسد و او خجالتی به راه می افتد. اینجاست که با نینو آشنا می‌شویم، کسی که سابقه قلدری و خشونت در مدرسه داشت، که نزدیک آملی زندگی می‌کرد، اما هرگز او را ندید.

یک دوست جدید و یک ماموریت انجام شد

وقتی او به ساختمان برمی گردد توسط ریموند دوفیل، نقاش، که معلوم شد تمام آن مدت او را تماشا می کرد، صدا می شود. مرد شیشه ای، همانطور که او شناخته می شود، نام واقعی مورد نظرش را فاش می کند: برتودو.

او با نشان دادن تابلویی که تولید می کند، می گوید که هر سال همان نقاشی رنوار را بازسازی می کند، اما هنوز بدون مدیریت. برای گرفتن حالت زنی که در حال نوشیدن آب است. آملی، که به نظر می‌رسد با این شخصیت همذات پنداری می‌کند، پاسخ می‌دهد که شاید او "با بقیه متفاوت است".

وقتی کوچک بود، نباید زیاد با او بازی می‌کرد بچه های دیگر شاید هرگز.

از طریق این گفتگوی غیرمستقیم، آنها شروع به برقراری دوستی می کنند. قهرمان با تماس برتودو می رود و سوار می شودیک "تله" برای او.

وقتی مرد در حال عبور است، تلفنی درست در کنارش زنگ می‌زند و تصمیم می‌گیرد برای پاسخ دادن به آن وارد شود. آن وقت است که حلبی را می شناسد که متعلق به دوران کودکی اش بوده است. برای چند ثانیه، همه چیز به حافظه اش باز می گردد: اکتشافات، تحقیرها، رازهای دوران کودکی.

او نمی داند چگونه واکنشی نشان دهد، وارد یک بار می شود و آملی تصمیم می گیرد جاسوسی کند. روی او روی پیشخوان مرد از هیچ جا شروع به صحبت با او می کند و به او می گوید که اتفاق عجیبی برای او افتاده است. با تشکر از آن، او یک تجلی پیدا کرد و فهمید که او نیاز دارد به ارتباط مجدد با دخترش که از او جدا شده است.

همچنین ببینید:بازنشستگان از Candido Portinari: تجزیه و تحلیل و تفسیر چارچوب

در آن لحظه، شخصیت اصلی با یک هماهنگی عظیم و "میل به کمک" تسخیر می شود. تمام بشریت ناگهان». او حتی به مرد نابینایی کمک می کند تا از خیابان عبور کند و جزئیات کل سفر را توصیف می کند و او را در حالتی مسحور دنیا رها می کند.

در همان شب، آن شادی اولیه از بین می رود و آملی گریه می کند. او تصور می کند که مردم در تلویزیون در مورد اعمال و احساسات او اظهار نظر می کنند:

The Mother of the Foundlings یا Madonna of the Unfortunate دچار خستگی شدید می شود.

آلبوم عکس و رمز و راز آن

وقتی به ایستگاه قطار برمی گردد، روز بعد، یک بار دیگر نینو را می بیند که زیر دوربین به دنبال چیزی می گردد. قلب آنها روشن می شود و شدیدتر می تپد، آنها به یکدیگر نگاه می کنند، اما مرد به دنبال کسی فرار می کند.

در تعقیب یک غریبه،او با دوچرخه خود را ترک می کند، اما یک شی را رها می کند . آملی آن را برمی‌دارد و با دقت مشاهده می‌کند: این آلبومی است که عکس‌های آسیب دیده، پاره شده، مچاله شده و در سطل زباله انداخته شده‌اند.

املی می‌بیند مجموعه ای به عنوان "یک آلبوم از خانواده" و تصمیم می گیرد کشف را با مرد شیشه ای به اشتراک بگذارد. همچنین یک معمای غیرقابل توضیح وجود دارد: مردی که نینو تعقیب می‌کرد کسی است که همیشه با همان حالت در عکس‌های بی‌شماری ظاهر می‌شود.

تخیل بارور آملی شروع به این باور می‌کند که اگر با شبحی که جسم را تعقیب می کند. او که هنوز نمی تواند احساسات خود را با دوستش در میان بگذارد، دوباره به صحبت کردن در مورد دختر نقاشی می پردازد و می گوید که او ممکن است به شخص خاصی فکر کند که "شبیه او" یافته است.

دوفایل متوجه می شود که زن جوان در حال تجربه عشق افلاطونی است و سعی می کند او را به دلیل حفظ استعاره نقاشی بخواند:

او ترجیح می دهد خود را در روابط با کسی که غایب است تصور کند. به جای ایجاد پیوند با کسانی که در آنجا حضور دارند.

شیوه های آملی پولن

همچنین در این گفتگو، دوفیل از آملی می پرسد که چرا می خواهد "مشکلات دیگران" را حل کند، و تاکید می کند که این یک راه است. برای فرار از مشکلات خودش . با این حال، بدون توانایی تغییر واقعیت خود، قهرمان داستان مصمم است تا زندگی دیگران را بهبود بخشد.

اول، برای کمک به پدرش، تصمیم می‌گیرد گنوم باغ مورد علاقه‌اش را بدزدد وآن را به یکی از آشنایان که به عنوان مهماندار کار می کند تحویل دهید. بنابراین، مدت کوتاهی پس از "آدم ربایی"، او شروع به دریافت عکس هایی از این شی در نقاط مختلف توریستی بین المللی می کند. برای متحد کردن دو نفر که همیشه کاملاً ناراضی هستند: جورجت و جوزف. او با هر دوی آنها صحبت می کند و به یک علاقه احتمالی عشقی متقابل اشاره می کند.

روزها بعد، این طرح نتیجه می دهد و آن دو در وسط Deux Moulins یک برخورد بسیار پرشور را تجربه می کنند. در همین حال، در دکه روزنامه فروشی، آملی عنوانی را در مورد یک هواپیمای پستی قدیمی می خواند که چند دهه بعد سقوط کرد و پیدا شد.

اینجاست که او کلیدها را از متصدی ساختمان می دزدد و از آن کپی می کند. سپس وارد خانه می شود و همچنین از نامه های عاشقانه قدیمی زن کپی می کند. با بریدن و پیوستن چند قسمت، او نامه جدیدی را جعل می کند ، که پس از رفتن شوهرش می نوشت.

به همین دلیل، او ایمیل گمشده را برای سالهای زیادی دریافت می کند، حال و هوای مادلین کاملاً تغییر می کند. پس از یک دوره طولانی افسردگی، بیوه باور می کند که واقعاً دوستش داشته است و خوشحال تر می شود.

زمان انتقام از کولینیون، صاحب مغازه که همیشه لوسین، کارمندش را تحقیر می کند، فرا رسیده است. او با استفاده از یک کپی از کلیدهای خود، شروع به نفوذ به خانه مرد در طول مدت می کندروز، همه چیز را جابجا می کند.

خوشحال، او حقه های مختلفی انجام می دهد : دمپایی هایش را برای اندازه کوچکتر عوض می کند، بند کفش هایش را می برد. خمیر دندان را با کرم پا عوض می کند، موقعیت دستگیره در را تغییر می دهد.

به مرور زمان، بازی ها برای او نگران کننده تر می شود، که شروع به این می کند که شما در حال دیوانه شدن هستید. . به همین دلیل، او شروع به خوابیدن در محل کار می‌کند و لوسین را تمام روز تنها می‌گذارد.

موفقیت تله‌های او باعث می‌شود آملی خود را به عنوان شخصیت زورو ببیند، زیرا او معتقد است که عدالت را در دستان خود می‌گیرد. .

املی به جستجوی عشق می رود

به تدریج، زن جوان با اشتیاق بیدار می شود. هنگام خواندن دست نوشته ای از هیپولیتو در قطار، به مردی که روزها قبل دیده بود فکر می کند.

یک عبارت عاشقانه مخصوصاً توجه او را جلب می کند و آن را تکرار می کند. بلند بلند:

بدون تو، احساسات امروز پوست مرده احساسات گذشته خواهند بود. به دنبال آلبومش می گردد و شماره ای از تلفن گذاشته است. وقتی او در نهایت جرات تماس تلفنی را به کار می‌گیرد، متوجه می‌شود که شماره مربوط به یک فروشگاه محصولات بزرگسالان است و تلفن را قطع می‌کند.

مرد شیشه‌ای با فهمیدن اینکه او غمگین است، دوستش را تشویق می‌کند که به دنبال عشق برود. آملی تصمیم می گیرد به مکانی که در آن کار می کند برود و با الف صحبت می کنداز کارمندان زن او می گوید که نینو مردی مهربان، اما کاملاً تنها است : "این روزها برای رویاپردازان سخت است." به محل کار دیگر نینو: قطار ارواح. او حتی در طول سفر با نقاب او را "تعقیب" می کند و چهره های آنها را به هم نزدیک می کند، اما نمی داند آن زن کیست.

نینو شروع به جستجوی آملی می کند

در پایان سفر در شیفت، نینو یادداشتی روی دوچرخه اش پیدا می کند و برای روز بعد جلسه ای ترتیب می دهد. شور و شوق و کنجکاوی او مشهود است و متوجه می شویم که مرد تخیلی شبیه تخیل قهرمان داستان دارد. او را از یک تلفن همراه نشان می دهد و چندین فلش و سرنخ را نشان می دهد که باید دنبال کند تا او را پیدا کند. با لباس مبدل، با عینک و روسری روی سر، وقتی او خیلی دور است تکان می‌دهد و سپس فرار می‌کند و آلبوم را روی دوچرخه‌اش می‌گذارد.

در روزهای بعد، این دو از طریق پیام هایی که آنها رد و بدل می کنند. در کنار دیوارهای ایستگاه. وقتی او با لباس زورو عکسی می گیرد تا برای دوست جدیدش بگذارد، در نهایت این راز را کشف می کند: بالاخره "فانتوم" تکنسین تجهیزات است.

قبل از ترک محل، اشک می ریزد. عکس را تکه تکه کنید: در تصویر، او تابلویی با آدرس کافه ای که در آن کار می کند در دست گرفته است.

نینو پس از پیدا کردن و کنار هم قرار دادن قطعات، سر می گذارد. به Deux Moulins. بدون

عنوان:

Le Fabuleux Destin D'Amélie Poulain (اصلی)

سرنوشت افسانه آملی پولن (در برزیل)

سال: 2001
کارگردان: ژان -Pierre Jeunet
راه اندازی: آوریل 2001
مدت زمان: 122 دقیقه
رتبه: بیش از 14سال
ژانر: کمدی

عاشقانه

کشور مبدا:

فرانسه

آلمان




Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.