فیلم ماتریکس: خلاصه، تحلیل و توضیح

فیلم ماتریکس: خلاصه، تحلیل و توضیح
Patrick Gray

ماتریکس یک فیلم علمی تخیلی و اکشن به کارگردانی خواهران لیلی و لانا واچوفسکی است که در سال 1999 منتشر شد. این اثر به نمادی در دنیای سایبرپانک تبدیل شده است، یک زیرژانر علمی تخیلی که مشخصه آن است با پیشرفت تکنولوژی و بی ثباتی زندگی.

این فیلم داستانی یک فرنچایز بسیار موفق را ایجاد کرد. در ابتدا، این یک سه گانه متشکل از ماتریکس ( 1999)، ماتریکس بارگذاری مجدد (2003) و انقلاب های ماتریکس (2003) بود.

انتشار Matrix Resurrections، در دسامبر 2021، نسل های جدیدی از طرفداران را برای حماسه فیلم جذب کرد.

خلاصه فیلم

Matrix (The Matrix 1999) - زیرنویس تریلر

Matrix ماجراجویی نئو، یک هکر جوان را دنبال می کند که به جنبش مقاومت به رهبری مورفیوس فراخوانده شده است، در مبارزه با سلطه ماشین ها بر انسان ها . مورفئوس به او دو قرص با رنگ‌های مختلف پیشنهاد می‌کند: با یکی در توهم می‌ماند و با دیگری حقیقت را کشف می‌کند.

قهرمان داستان قرص قرمز را انتخاب می‌کند و در یک کپسول از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که نژاد بشر تحت سلطه هوش مصنوعی است که در یک برنامه کامپیوتری به دام افتاده و تنها به عنوان منبع انرژی عمل می کند. نئو متوجه می شود که مقاومت معتقد است که او برگزیده است، مسیحی که برای رهایی بشریت از بردگی ماتریکس خواهد آمد.

اگرچه او در سرنوشت خود تردید دارد.در شبیه سازی، سال 1999 است. بشریت تا زمانی که هوش مصنوعی را ایجاد کردند، در هماهنگی زندگی کردند و نژادی از ماشین ها را تشکیل دادند که به خالقان خود اعلام جنگ کردند. از آنجایی که ماشین‌ها به انرژی خورشیدی وابسته بودند، انسان‌ها با مواد شیمیایی به آسمان حمله کردند و باعث هوای خاکستری و طوفان مداوم شدند.

گرمای انسانی منبع انرژی برای این روبات‌ها شد و مردم شروع به "کاشتن" کردند. "در مزارع بزرگ در حالی که آنها به دام افتاده اند و از طریق لوله ها تغذیه می شوند، ذهن آنها توسط دنیای کامپیوتری که برای فریب دادن و کنترل آنها طراحی شده است منحرف می شود.

نئو متوجه می شود که آنها در یک برنامه مقاومتی شرکت می کنند که قصد تقلید از ماتریکس را دارد. ظاهر او در اینجا به حالت "عادی" بازگشته است: او دیگر سوراخی در سر خود ندارد، او لباس قدیمی خود را پوشیده است. این تصویر باقیمانده شما از خود است، روشی که هر یک از آنها فکر می کند، طرح ریزی می کند یا خود را به یاد می آورد، حتی اگر با واقعیت مطابقت نداشته باشد. سوالات دشواری مانند "واقعی چیست؟" او تأکید می کند که آنچه ما می توانیم از طریق حواس درک کنیم، وابسته به "سیگنال های الکتریکی تفسیر شده توسط مغز" است. بنابراین، یک سوالی ایجاد می کند که بینندگان فیلم را آزار می دهد : ما هیچ راهی نداریم که واقعاً بدانیم آنچه زندگی می کنیم واقعی است یا نه.

شما در رویا زندگی می کنید. جهان، نئو. این یکیاین جهان مانند امروز است: خرابه ها، طوفان ها، تاریکی ها. به صحرای واقعی خوش آمدید!

در آن زمان است که به نظر می رسد قهرمان داستان از دشواری های زندگی بیرون آگاه است. برای لحظه‌ای از باور کردنش امتناع می‌کند و وحشت می‌کند و سعی می‌کند خود را از دست ماشین خلاص کند و بیهوش می‌شود. به نظر می‌رسد که واکنش او منعکس‌کننده درد و رنج بشریت در مواجهه با فروپاشی یقین است. دهه 1980 بخشی از یک دوره اجتماعی-فرهنگی به نام پسامدرنیته بود، یعنی آنچه پس از دوران مدرن ظهور کرد.

که با پایان جنگ سرد، سقوط اتحادیه مشخص شد. و بحران ایدئولوژیک ناشی از آن، زمان به ترک عقل غیرقابل انکار و جستجوی معرفت مطلق تبدیل می شود.

در عین حال، با زیر سؤال بردن «حقایق جهانی» ، فضا را برای آن باز می کند. ارزش های جدید و شیوه های جدید نگاه به جهان. همین دوره همچنین با توسعه فناوری و دیجیتال قوی و ارتباطات شبکه از طریق اینترنت مشخص شد که پارادایم‌ها و پرسش‌های جدیدی را به همراه داشت.

در سال 1981، ژان بودریار اثر Simulacra e Simulação یک رساله فلسفی که در آن او استدلال می‌کند که ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که نمادها، بازنمایی‌های انتزاعی از چیزی، مهم‌تر از واقعیت ملموس شده‌اند. دامنه شبیه ، یک کپی از واقعیتی کهآن را جذاب تر از خود حقیقت می کند. به نظر می‌رسد این اثر الهام‌بخش خوبی برای فیلم بوده است، زیرا در ابتدای روایت در اتاق نئو ظاهر شد و سرنخی برای ماجراجویی او بود.

اگر ارائه این احتمالات می‌تواند نگران‌کننده باشد، زندگی در مقاومت حرکت خسته کننده به نظر می رسد. از یک سو، می‌توانیم ببینیم که حقیقت این افراد را آزاد می‌کند . از لحظه ای که از حضور در یک شبیه سازی آگاه می شوند، می توانند سعی کنند آن را کنترل کنند، قوانین آن را تغییر دهند، آن جهان را زیر و رو کنند و از انعطاف پذیری آن علیه آن استفاده کنند. وقتی برای اولین بار او را به مبارزه دعوت می کند:

قوانین موجود در ماتریکس مانند قوانین یک سیستم کامپیوتری هستند: برخی را می توان دور زد، برخی دیگر را می توان شکست. می‌دانی؟

این باعث می‌شود که قدرت انقلابی موجود در این «بیداری» قابل مشاهده باشد، که می‌تواند ویران کند، اما می‌تواند بسازد. از سوی دیگر فداکاری ای که این راه می طلبد غیر قابل انکار است. علاوه بر فقر و کمبود منابع، مستلزم آزار و اذیت و خطر دائمی است، زیرا تهدیدی برای سیستم موجود است. به همین دلیل است که سایفر، یکی از اعضای تیم، تصمیم می گیرد در ازای بازگشت به شبیه سازی، رهبر خود را به مامور اسمیت محکوم کند.

با اعلام اینکه از جنگ خسته شده است، گرسنگی و بدبختی، با اسمیت صحبت می کند در حالی که او یک استیک آبدار می خورد و استیک خود را می پذیردتمایل به بازگشت به ماتریکس حتی با علم به اینکه هیچ کدام واقعی نیست، او دروغ راحت و ناخودآگاه را انتخاب می کند، زیرا معتقد است "جهل سعادت است".

به این ترتیب، سایفر نشان دهنده بیگانگی، تسلیم شدن پایان اراده آزاد و پذیرش کلی شبیه سازی :

من فکر می کنم ماتریکس ممکن است واقعی تر از جهان باشد.

انسان ها یک بیماری هستند

از طریق مامور اسمیت است که می‌توانیم تصوری را که ماشین‌ها از نژاد بشر، دشمنشان دارند، بیاموزیم. او بیش از نفرت نسبت به انسانیت احساس تحقیر می کند و معتقد است که "به بدبختی و رنج بستگی دارد". وقتی مورفیوس را بازجویی می‌کند، پس از ربودن او، می‌گوید که شبیه‌سازی اول به دلیل عدم وجود درد شکست خورده است:

اولین ماتریکس برای اینکه دنیای انسانی کاملی باشد که در آن هیچ‌کس رنج نمی‌برد و همه می‌توانستند خوشحال باشند، ایجاد شد. این یک فاجعه بود. هیچ کس این برنامه را قبول نکرد.

او با تأمل در مورد تکامل، انسان ها را به یک "دایناسور" تشبیه می کند، زیرا آنها در آستانه انقراض هستند و اعلام می کنند که "آینده جهان ماست". او حتی شرط می‌بندد که انسان‌ها باعث ویرانی گونه‌های خود و حتی بدتر از آن، ویرانی سیاره زمین شده‌اند. به طور غریزی تعادل با طبیعت اطراف. اما نه شما انسانها شما وارد یک منطقه می شوید و آنقدر زیاد می شوید تا تمام منابع طبیعی از بین بروند.مصرف شده است. تنها راه زنده ماندن این است که به منطقه دیگری سرایت کنید. موجود دیگری در این سیاره وجود دارد که از همین الگو پیروی می کند. میدونی چیه؟ یک ویروس. انسان یک بیماری است. سرطان این سیاره شما طاعون هستید. و ما درمان هستیم.

یکی از جنبه های جالب فیلم این واقعیت است که ما را وادار می کند در مورد رفتار خود به عنوان یک گونه فکر کنیم. اگرچه مقاومت به عنوان نمادی از خیر، رهایی نوع بشر پدیدار می شود، سخنان اسمیت به اثرات مخرب گونه ما بر روی زمین اشاره می کند. بنابراین، این روایت به نسبی‌سازی این تقسیم‌بندی پوزیتیویستی بین خیر و شر کمک می‌کند.

32 بهترین شعر کارلوس دراموند دی آندراد تجزیه و تحلیل شده است. احساسات انسان مانند را بیان می کند و احساساتی مانند خشم، ناامیدی و خستگی را منتقل می کند. در این بخش، خطی که بشریت را از هوش مصنوعی که ایجاد کرده است جدا می کند، در تصویر خود، ضعیف به نظر می رسد. در عین حال، رفتار افرادی که در شبیه‌سازی به دام افتاده‌اند، قابل مقایسه با روبات‌هایی است که عملکرد خود را انجام می‌دهند بدون اینکه حتی متوجه شوند که مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند.

وقتی او شبیه‌سازی را به مرد جوان نشان می‌دهد. اولین بار، مورفیوس تاکید می کند که افرادی که از خود بیگانه شده اند به اندازه خود عوامل تهدید بزرگی هستند.

ماتریکس یک سیستم است،نئو این نظام دشمن ماست. اما وقتی داخل آن هستید، چه می بینید؟ بازرگانان، معلمان، وکلا، نجاران. ذهن مردمی که ما در تلاش برای نجات آنها هستیم. اما تا زمانی که این کار را نکنیم، این افراد بخشی از آن سیستم هستند و این آنها را دشمن ما می کند. باید درک کنید که اکثر مردم آماده خاموش شدن نیستند. و بسیاری آنقدر بی‌حرکت هستند، به شدت به سیستم وابسته هستند که برای محافظت از آن می‌جنگند.

یعنی برای مقاومت، انسان‌های دیگر همچنان خطر را نشان می‌دهند، زیرا اگر کسی «از ما نباشد، او یکی از آنهاست». از این نظر، دانستن حقیقت، آنها را حتی بیشتر تنها می‌کند، و از همنوع خود دورتر می‌شوند. در حالی که از خیابان عبور می کنند، در جهت مخالف جمعیت، مورفئوس به او هشدار می دهد که مراقب دیگران باشد ، گویی که حدس می زد خیانتی که مدت کوتاهی بعد از آن خواهد شد.

یک موضوع. ایمان

اگرچه منعکس کننده بدترین وضعیت جامعه ما است، ماتریس همچنین ارزش های نجات دهنده مانند امید، فداکاری به نام خیر عمومی و مبارزه را نشان می دهد. برای آزادی . در سرتاسر فیلم، می‌توانیم متوجه حضور نمادهای مذهبی شویم که کاملاً مشهود و برای عموم شناخته شده‌اند.

مقاومت در انتظار مسیحی است، کسی که برای نجات نوع بشر از راه می‌رسد. نئو، "برگزیده" عیسی (پسر) و همراه با مورفیوس (پدر) و بابه نظر می رسد تثلیث (روح القدس) نوعی تثلیث مقدس را تشکیل می دهد، همانطور که در دین کاتولیک وجود دارد. اگرچه مرد جوان قهرمان داستان است، اما اقدامات او همراه با بقیه سه نفر، با وفاداری بی چون و چرا و ایمان کامل به یکدیگر است.

اسامی شخصیت ها نیز وجود دارد. نقطه به این معنا تقدیر الهی . ترینیتی به معنای "تثلیث" است، مورفئوس خدای اساطیر یونانی بود که بر رویاها حکومت می کرد. نئو در زبان یونانی به معنای "جدید" است و همچنین می تواند با کلمه "یک" ("انتخاب") یک قیاس باشد.

این معنای نمادین با نام مکانی که نژاد بشر در آن اداره می شد تأیید می شود. برای پنهان شدن و مقاومت کردن، صهیون یا صهیون، که شهر اورشلیم شناخته می شد.

سایفر، که یهودا بود، به همراهان خود خیانت کرد و با سرپیچی از بهشت، تهدید کرد که جسد نئو را در حالی که ذهنش درگیر بود، خواهد کشت. ماتریکس:

اگر او برگزیده باشد، باید معجزه ای وجود داشته باشد که من را متوقف کند...

بلافاصله، یکی از اعضای تیم که به نظر می رسید قبلاً مرده، موفق می شود بلند شود و به سمت سایفر شلیک کند. بعداً، درست مانند عیسی، نئو می میرد، برمی خیزد و به آسمان می رود. اگرچه تأیید فقط در آنجا ظاهر می شود، فیلم چندین اشاره به شخصیت مسیحایی قهرمان داستان می دهد. جالب است بدانید که زمانی که او هنوز به عنوان یک هکر کار می کرد، چوی از خدمات او تشکر کرد و گفت: "تو نجات دهنده من هستی، عیسی من.مسیح".

نئو برای نجات دوستش تصمیم می گیرد که افسار زندگی خود را به دست بگیرد و به ترینیتی نشان دهد که با ایمان هدایت می شود. به لطف همین است که او موفق می شود بر ترس غلبه کند و نه اگر برای شما مهم است که خود را قربانی کنید:

مورفئوس به یک چیز اعتقاد دارد و حاضر است برای آن بمیرد. اکنون می فهمم، زیرا من هم به آن اعتقاد دارم.

خودت را بشناس

در گذشته مردی بود که با وجود اینکه در داخل شبیه سازی به دنیا آمده بود، توانست آن را کنترل کند و مسئول "بیدار کردن" سایر همراهان و شروع جنبش مقاومت بود. هنگامی که او درگذشت، اوراکل ، زنی با ظاهر معمولی که می تواند آینده را ببیند، پیشگویی کرد که کسی برای آزادی نسل بشر خواهد آمد.

مورفئوس پس از نجات او داستان را برای هکر تعریف می کند و هشدار می دهد: "من معتقدم که جستجو به پایان رسیده است. حتی زمانی که سایر اعضای تیم شک دارند، رهبر این باور را حفظ می‌کند که «برگزیده» را پیدا کرده است. وقتی او را به ملاقات اوراکل می‌برد، توضیح می‌دهد که او به او کمک می‌کند «راهی بیابد».

فیلم. Donnie Darko (توضیح و خلاصه) بیشتر بخوانید <25

در اتاق نشیمن چندین نفر از هر سنی هستند که منتظرند بفهمند آیا یکی از آنها مسیح است یا خیر. به نظر می رسد که همه می توانند نوعی «ترفند» را انجام دهند که قوانین ماتریکس را به چالش می کشد و پتانسیل آن را برای دگرگونی نشان می دهد. در میان آنها پسری است که مانند راهب بودایی لباس پوشیده است.خم کردن قاشق فلزی با قدرت فکر پسر سعی می کند این شاهکار را توضیح دهد و در نهایت به قهرمان داستان درس بسیار مهمی می دهد.

سعی نکنید قاشق را خم کنید، این غیرممکن است. سعی کنید حقیقت را درک کنید: قاشقی وجود ندارد. سپس خواهید دید که این قاشق نیست که خم می شود. این شما هستید.

یعنی پس از به دست آوردن آگاهی که آنها در یک دنیای شبیه سازی شده زندگی می کنند، افراد می توانند واقعیت اطراف خود را تغییر دهند.

وقتی در نهایت فراخوانی شد در آشپزخانه، جایی که اوراکل در حال پختن کلوچه است، نئو اعتراف می کند که نمی داند آیا او "برگزیده" است یا نه. او با اشاره به تابلویی در بالای در، با کتیبه "temet nosce"، حروف یونانی به معنای "خودت را بشناس"، پاسخ می دهد.

من به شما اجازه می دهم وارد شوید. در یک راز کوچک: برگزیده بودن مانند عاشق بودن است. هیچ کس نمی تواند به شما بگوید که عاشق هستید، فقط می دانید.

Oracle چشم ها، گوش ها، دهان و کف دست های شما را بررسی می کند. نئو به سرعت نتیجه می گیرد که پاسخ منفی است: "من برگزیده نیستم." زن به او می گوید که متاسفم و با وجود اینکه او این هدیه را دارد، "به نظر می رسد او منتظر شخص دیگری است". او با بیان این که "شاید در زندگی بعدی" به پایان می رسد و به او هشدار می دهد که مورفیوس کورکورانه به نئو اعتقاد دارد که برای نجات او خواهد مرد.

اگرچه او این آینده غم انگیز را اعلام می کند، اوراکل نمی پذیرد. آن را به عنوان یک واقعیت انجام شده،توضیح می دهد که قهرمان داستان می تواند جان خود را برای نجات رهبر بدهد.

یک بار دیگر به نظر می رسد که سرنوشت و اراده آزاد در فیلم و اوراکل با یادآوری: "شما کنترل زندگی خود را دارید" خداحافظی می کند. بنابراین، اگرچه به نظر می رسد نئو یک "نه" می شنود، در واقع اوراکل فقط به او می گوید که همه چیز به اراده قهرمان داستان بستگی دارد.

حتی با داشتن هدیه لازم، او باید قدرت های خود را بشناسد و به خودش ایمان داشته باشد تا اتفاقی بیفتد. نئو تنها در صورتی می تواند "برگزیده" باشد که واقعاً آن را بخواهد و به توانایی های خود ایمان داشته باشد. برای انجام این کار، ابتدا باید خود را متقاعد کند که قادر به انجام وظیفه ای است که برایش مقدر شده است.

این نیز پیامی است که مورفئوس سعی می کند در چند لحظه از فیلم به شاگرد خود منتقل کند. . وقتی آنها در برنامه پرش هستند، او ترفند تسلط بر ماتریکس را به او می گوید:

شما باید خود را از همه چیز رها کنید: ترس، شک، بی اعتمادی. ذهن خود را آزاد کنید.

تیم پرش نئو را تماشا می کند و نگران است بداند که آیا او واقعاً ناجی است یا خیر. وقتی او شکست می خورد، به نظر ناامید می شوند، اما مورفئوس معتقد است. بلافاصله پس از آن، او "منتخب" را به یک دوئل به چالش می کشد، با این هدف که به او کمک کند تا قدرت هایش را باز کند.

شما سریعتر از آن هستید. فکر نکنید که هست، بدانید که هست.

کلید موفقیت نئو در خودشناسی نهفته است. در ابتدای فیلم وقتیدر طول کل مسیر، یاد می گیرد که قوانین شبیه سازی را دور بزند . او در نهایت موفق می شود مورفئوس را که ربوده شده بود نجات دهد و مامور اسمیت را پس از دوئل شکست دهد، جایی که او ارزش خود را به عنوان یک جنگجو ثابت می کند و تأیید می کند که او برگزیده است.

شخصیت ها و بازیگران

Neo (Keanu Reeves)

توماس A. اندرسون که یک دانشمند کامپیوتر در روز است رازی را پنهان می کند: در شب او به عنوان یک هکر با استفاده از نام Neo کار می کند. مورفیوس و ترینیتی با او تماس می گیرند و حقیقت ماتریکس را کشف می کنند. از آن به بعد، او متوجه می شود که او برگزیده است، کسی که بشریت را از شبیه سازی نجات خواهد داد. اگرچه برای آگاهی از نقش خود زمان می برد، اما او در نهایت به قدرت های خود تسلط پیدا می کند و گروه را رهبری می کند.

Morpheus (Laurence Fishburne)

Morpheus رهبر مقاومت انسانی در برابر سلطه ماشین. او که سال ها پیش "بیدار" شده است، ترفندهای شبیه سازی را می داند و مطمئن است که برگزیده را خواهد یافت. مانند یک استاد واقعی، او به دنبال هدایت نئو در کل روایت است.

ترینیتی (کری-آن ماس)

ترینیتی یک هکر است. معروف از مقاومت که در جستجوی نئو از طریق ماتریکس است. اگرچه ماموران او را دست کم می گیرند زیرا او شکننده به نظر می رسد، ترینیتی موفق می شود از آنها فرار کند و چندین بار آنها را شکست دهد. نئو را در ماموریت نجات مورفیوس همراهی کنید و جان خود را به خطر بیندازید. ایمان و عشق تزلزل ناپذیر شما بهدفتر و متوجه می شود که توسط ماموران تعقیب می شود، می توانیم تک گویی درونی او را بشنویم: "چرا من؟ چه کار کردم؟ من هیچکس نیستم". خرگوش، نئو قبلاً استعداد طبیعی برای زیر پا گذاشتن قوانین داشت. در طول روایت، او به تدریج نسبت به اهمیت خود برای جنبش مقاومت و آینده بشریت اطمینان بیشتری پیدا می کند.

ترینیتی و نئو

به نظر می رسد رابطه بین ترینیتی و نئو حتی قبل از شخصیت ها وجود داشته باشد. ملاقات. در اولین صحنه فیلم، در حالی که آنها تلفنی صحبت می کنند، سایفر به این نکته اشاره می کند که دوست دارد مراقب "برگزیده" باشد. بلافاصله پس از آن، تماس ردیابی می شود و چندین افسر پلیس به محل، اطراف ترینیتی هجوم می آورند.

او در اولین مبارزه ای که تماشا می کنیم، بازی می کند و تمام حریفان را در عرض چند ثانیه شکست می دهد، با ضرباتی که قوانین را نقض می کند. جاذبه . وقتی مامور اسمیت ظاهر می شود، رئیس پلیس می گوید که آنها می توانند از "دختر کوچک" مراقبت کنند، که او پاسخ می دهد: "مردان شما قبلاً مرده اند".

بنابراین، ترینیتی نقش های جنسیتی منسوخ را می شکند، نه تنها با مهارت رزمی خود، بلکه به این دلیل که بر دنیای فناوری تسلط دارد. او مرد دست راست مورفیوس است که مسئول مراقبت از نئو و بردن او به رهبر است.

وقتی آنها در مهمانی ملاقات می کنند، او فاش می کند: "من چیزهای زیادی در مورد شما می دانم". از سوی دیگر، نئو، نام ترینیتی را می شناسد، aهکر بسیار معروف، اما اعتراف می کند که فکر می کند یک مرد است، و تایید می کند که دنیای برنامه نویسی هنوز تحت سلطه جنسیت مذکر است.

زمانی که نئو تصمیم می گیرد برای نجات مورفیوس جان خود را به خطر بیندازد، هکر اصرار دارد که شرکت در نجات، به یاد داشته باشید که این بخش اساسی از ماموریت است: "شما به کمک من نیاز دارید".

با هدایت ایمان به نئو و وفاداری به مورفیوس ، در کنار همراه خود به ساختمان حمله می کند و با هم با دشمنان بی شماری مبارزه می کند.

ترینیتی در نهایت هلیکوپتری را هدایت می کند که رهبر را نجات می دهد و هر دو موفق می شوند به موقع به تلفن ها پاسخ دهند و ماتریکس را ترک کنند، اما نئو به دام افتاده و باید با اسمیت بجنگد.

در ابتدا، اسمیت موفق می شود قهرمان داستان را شکست دهد و ترینیتی در کشتی مقاومت، از بدن او مراقبت می کند. هنگامی که نئو نفس خود را از دست می دهد و قلبش از تپش باز می ایستد، خودش را اعلام می کند و نشان می دهد که اوراکل پیش بینی کرده بود که او "برگزیده" را دوست دارد .

با دستور به بلند شدن او، تقدیر الهی او را تأیید می کند : "اوراکل فقط آنچه را که لازم بود بشنوی به تو گفت". در آن لحظه، قلب او دوباره شروع به تپیدن می کند، نئو از خواب بیدار می شود و ترینیتی را می بوسد.

در طول داستان، قهرمان داستان به آرامی اعتماد به نفس خود را ایجاد می کند. اما به نظر می رسد این عشق عامل مقاومت است که محرک لازم برای بازگشت او به زندگی و تحقق بخشیدن به سرنوشت خود است.

پیروزی مقاومت

پسمورفیوس که شروع به آموزش شاگرد خود می کند، هشدار می دهد که روزی باید با عوامل ماتریکس مبارزه کند. اعتراف می کند که همه کسانی که تلاش کردند به قتل رسیدند، اما تضمین می کند که نئو موفق خواهد شد: "جایی که آنها شکست خوردند، شما موفق خواهید شد".

قدرت و سرعت آنها هنوز بر اساس جهانی است که توسط قوانین ساخته شده است. به همین دلیل، آنها هرگز به اندازه شما قوی و سریع نخواهند بود.

بنابراین، برگ برنده نئو، شجاعت انسانی ، توانایی شکستن قوانین و سرپیچی از منطق است. وقتی متوجه می شود که استاد ربوده شده است، تصمیم می گیرد ریسک کند و با چمدان های پر از سلاح وارد ماتریکس شود. همراه او هشدار می دهد که هیچ کس قبلاً این کار را نکرده است و او پاسخ می دهد: "به همین دلیل کار می کند".

در حالی که برای فرار از انفجار از کابل های آسانسور آویزان است، نئو خانه اوراکل را به یاد می آورد و تکرار می کند: قاشق وجود ندارد!" به یاد داشته باشید که همه چیز فقط یک شبیه سازی است. به تدریج و در حین مبارزه با حریفانی که ظاهر می شوند، سریعتر و کارآمدتر می شود. ترینیتی نظر می دهد، "شما مثل آنها سریع حرکت می کنید. من هرگز کسی را ندیده ام که به این سرعت حرکت کند." در حین نجات، زمانی که قهرمان داستان فریاد می زند "مورفئوس، برخیز!"، رهبر چشمانش را می چرخاند که گویی تمام قدرت خود را فرا می گیرد و موفق می شود غل و زنجیر را بشکند. بعداً، زمانی که نئو به نظر می رسد مرده است، آنها مرده اندهمچنین سخنان همراه که او را دوباره بلند می کند.

وقتی او موفق می شود در ماتریکس بلند شود، ماموران شروع به تیراندازی به سمت او می کنند. او فقط دستش را بالا می برد و باعث می شود گلوله ها در هوا آویزان شوند. این لحظه تقدیس نئو است به عنوان "برگزیده"، که در آن پیشگویی مورفیوس برآورده می شود.

- آیا می خواهید بگویید که من از گلوله ها طفره می روم؟

- نه، چیزی که می خواهم به شما بگویم این است که وقتی آماده شدید، نیازی به طفره رفتن نخواهید داشت.

پس مطمئن هستید شما ناجی بشریت هستید و شروع به دیدن کد می کنید که همه چیزهای شبیه سازی را تشکیل می دهد و ماتریکس را بر روی او می شکند. وقتی دوباره با اسمیت روبرو می شود، با یک دستش پشت سرش می جنگد و اعتماد به نفس و آرامش خود را نشان می دهد. در نهایت خودش را به سمت او پرتاب می کند و وارد بدنش می شود و باعث انفجار او می شود.

در اولین گفتگوی خود با راهنما، نئو می گوید که به سرنوشت اعتقادی ندارد زیرا او دوست دارد "ایده کنترل" زندگی شما را داشته باشد. در طول فیلم، او متوجه می شود که حتی اگر مقدر شده است، یک فرد باید به خود ایمان داشته باشد و بخواهد مأموریت خود را انجام دهد.

همانطور که مورفیوس در پایان توضیح می دهد: "میان دانستن مسیر تفاوت وجود دارد. و پیمودن آن راه.» اگرچه در نبرد اول پیروز شد، اما اکنون با رهبری مقاومت، نبردهای زیادی در پیش دارد"انتخاب شده".

ماتریکس با پیامی از نئو به ماشین هایی که شبیه سازی را کنترل می کنند، به پایان می رسد و هشدار می دهد که انقلاب انسانی در راه است .

چیزی را به مردم نشان خواهم داد که شما نمی خواهید آنها را ببینند. من دنیایی را بدون تو به آنها نشان خواهم داد. جهانی بدون قوانین، کنترل و بدون مرز و محدودیت. جهانی که در آن هر چیزی ممکن است.

همچنین ببینید: داستان کنیز، اثر مارگارت اتوود

تفسیرها و معنای فیلم

ماتریکس یک فیلم علمی تخیلی دیستوپیایی است که به انسانیت و دلایلی که می تواند منجر به آن را خراب کند این آینده ناامیدکننده ای را برای انسان ها نشان می دهد که منابع سیاره را برای متوقف کردن ماشین هایی که ساخته اند به پایان رسانده اند.

همچنین رابطه ما با فناوری و جداسازی بدن و ذهن را بررسی می کند که به طور فزاینده ای تقویت می شود. با پیشرفت روباتیک و واقعیت های مجازی. این فیلم که در سال 1999 اکران شد، در مورد خطرات یک واقعیت شبیه سازی شده که جذاب تر از دنیای ملموس می شود هشدار می دهد .

روایت نشان می دهد که تنها از طریق حقیقت می توان به رسید. 6>اراده آزاد و خویشتن داری. از این نظر، شایان ذکر است که حتی در شدیدترین موقعیت‌ها، اگر کسی مقاومت کند و بیگانگی را به چالش بکشد، می‌توان امیدوار بود.

بنابراین، اشاره واضحی به <6 وجود دارد>تمثیل غار افلاطون. تاریخ، بخشی از جمهوری شما درس مهمی استآزادی و دانش.

غاری بود که در آن چند مرد در تاریکی به دیوارها زنجیر شده بودند. آنها در روز فقط سایه‌هایی از مردم را بیرون می‌دیدند و فکر می‌کردند که این تمام چیزی است که در واقعیت وجود دارد. وقتی یکی از زندانیان آزاد می شود، برای اولین بار آتش می بیند، اما نور چشمانش را آزار می دهد، می ترسد و تصمیم می گیرد به عقب برگردد.

در بازگشت، چشمانش دیگر عادت نمی کند. تاریکی و او می ایستد یاران خود را ببینید. به همین دلیل، آنها گمان می کنند که خروج از غار خطرناک است و تاریکی مترادف با ایمنی است.

این تأمل در وضعیت، دانش و وجدان انسان به نظر می رسد پیام اساسی انسان باشد. فیلم خواهران واچوفسکی.

درباره افسانه غار بیشتر بیاموزید.

طرح داستان

شروع

فیلم با یک صحنه اکشن با بازی شروع می شود تثلیث که مبنای روایت است. وقتی با Cypher صحبت می‌کند، به دنبال نشانه‌هایی از موقعیت مکانی کسی می‌گردد، او متوجه می‌شود که خط ضربه خورده است. به زودی محل مورد هجوم ماموران قرار می گیرد که زن را با پشت برگردان و نشسته روی صندلی پیدا می کنند. ترینیتی با همه آنها به طور همزمان مبارزه می کند و موفق می شود آنها را به روشی تقریبا باورنکردنی شکست دهد.

همچنین نگاه کنید به آلیس در سرزمین عجایب: خلاصه کتاب و بررسی 47 بهترین فیلم علمی تخیلی که باید ببینید 5 داستان ترسناک کامل و 13 داستان پری کودکان را تفسیر کرده است. قصه ها و شاهزاده خانم ها برای خواب (نظر داده شده)

سپس، به سمت یک تلفن پرداخت می دود و به تلفن پاسخ می دهد و بدون هیچ ردی ناپدید می شود. ماموران به دنبال خود ادامه می دهند و به دنبال شخصی که او به دنبال او بود می روند. نئو، دانشمند کامپیوتری که به عنوان یک هکر شبانه کار می کند، پیامی عجیب در رایانه خود دریافت می کند که به او دستور می دهد خرگوش سفید را دنبال کند. دو آشنا در خانه او زنگ می زنند و او را به مهمانی دعوت می کنند، نئو خالکوبی خرگوش را روی شانه زن می بیند و تصمیم می گیرد آنها را همراهی کند. در آنجا با ترینیتی، هکر معروفی که به دنبال او بوده، ملاقات می کند و به او می گوید که مورفیوس می خواهد با او ملاقات کند. او از او می‌پرسد که ماتریکس چیست و او به او اطمینان می‌دهد که پاسخ او را پیدا خواهد کرد.

روز بعد، او در دفتر کار می‌کند که بسته‌ای با یک تلفن همراه دریافت می‌کند که شروع به زنگ زدن می‌کند. وقتی او پاسخ می‌دهد، متوجه می‌شود که مورفئوس آن طرف خط است و هشدار می‌دهد که پلیس می‌آید تا او را بگیرد و مختصاتی درباره نحوه فرار ارائه می‌کند. نئو از پریدن از پنجره به بیرون امتناع می کند و در نهایت دستگیر می شود.

در ایستگاه پلیس، مامور اسمیت از او بازجویی می کند که در ازای مکان مورفیوس به او مصونیت می دهد. با بیان اینکه با بزرگترین تروریست جهان معامله کرده است. هکر این پیشنهاد را رد می کند و اسمیت دهانش را ناپدید می کند. نئو در ناامیدی سعی می کند فریاد بزند، اما صدایی به گوش نمی رسد. او بی حرکت شده و یک حشره رباتیک از طریق نافش در بدنش کاشته می شود. صبح روز بعد در رختخوابش از خواب بیدار می شود و دستش را روی نافش می گذارد.فکر می کند که این فقط یک رویا است.

او برای ملاقات با مورفیوس فراخوانده می شود، ترینیتی می ایستد تا او را بگیرد و از این فرصت استفاده می کند تا حشره مکانیکی را که در ناف او قرار داده بود برای جاسوسی از او جدا کند. قبل از اینکه نئو وارد اتاق شود، هکر به او توصیه می کند که صادق باشد. مورفئوس در اتاقی است، با دو صندلی روبروی هم و در وسط یک میز با یک لیوان آب.

توسعه

مورفئوس نئو را با آلیس مقایسه می کند، که در حال پایین آمدن از سوراخ خرگوش است. و دنیای جدیدی را کشف کنید می گوید که ماتریکس (یا ماتریکس) یک دروغ است، شبیه سازی ایجاد شده تا افراد نتوانند واقعیت را ببینند. او با دراز کردن دستانش با دو قرص مختلف، یکی آبی و دیگری قرمز، دو مسیر ممکن را به قهرمان داستان ارائه می دهد. اگر آبی را بگیری، در رختخوابت از خواب بیدار می‌شوی و فکر می‌کنی همه‌اش یک رویا بوده است. با این حال، اگر قرص قرمز را مصرف کنید، تمام حقیقت را می‌دانید، اما نمی‌توانید به عقب برگردید.

قهرمان داستان قرص قرمز را مصرف می‌کند و به زودی متوجه اثرات آن می‌شود. وقتی او را به آزمایشگاه می برند، متوجه می شود که ماده همه چیز در اطرافش و حتی بدن خودش، به نظر قوانین فیزیک را به چالش می کشد.

ناگهان در یک کپسول، کاملا برهنه از خواب بیدار می شود و با بدنش که توسط لوله ها عبور کرده است. ماشینی به شکل عنکبوت متوجه حضور او می شود و بدنش را در آب می اندازد، به نوعی فاضلاب. قبل از سقوط، نئو متوجه می شود که تعداد بیشماری کپسول یکسان وجود دارد.

همچنین ببینیداودیسه هومر: خلاصه و تحلیل دقیق اثر 14 داستان کودکانه برای کودکان 15 شعر برتر از چارلز بوکوفسکی ترجمه و تحلیل شهر خدا: خلاصه و تحلیل فیلم

او توسط گروه مورفیوس نجات می یابد که او را به خانه خود می برند. کشتی . هنگامی که او بهبود می یابد، متوجه می شود که این دنیای واقعی است، جایی که ماشین ها همه چیز را در اختیار گرفته اند و انسان ها فقط به منابع انرژی تبدیل شده اند و در دنیای مجازی به دام افتاده اند. برخی از انسان‌های «بیدار» جنبش مقاومت را تشکیل می‌دهند که توسط مورفیوس فرماندهی می‌شود و امید به آمدن یک مسیحا، برگزیده‌ای که برای نجات بشریت خواهد آمد، هدایت می‌شوند. مورفیوس و ترینیتی فکر می‌کنند که نئو برگزیده است.

تانک، یکی از خدمه کشتی، نشان می‌دهد که می‌توان ذهن نئو را به برنامه‌ها و شبیه‌سازی‌های کامپیوتری پیوند داد و در عرض چند ثانیه توانایی مبارزه با انواع رزمی را نصب کرد. هنرها مورفیوس مرد جوان را به یک دوئل دعوت می کند و همه برای تماشا می ایستند، اما نئو بسیار کندتر است و می بازد. او به برنامه پرش می رود و ناگهان بالای یک آسمان خراش قرار می گیرد و مورفیوس به او دستور می دهد به ساختمان دیگری که دور است بپرد و به او توصیه می کند "ذهن خود را آزاد کند".

هکر می پرد، اما روی آسفالت می افتد و در زندگی واقعی با خون در دهانش بیدار می شود. بنابراین، او متوجه می شود که وقتی در ماتریکس مجروح می شود، بدنش در زندگی واقعی نیز آسیب می بیند. او همچنین متوجه می شود که عواملی که به آزار و اذیت می پردازندمقاومت برنامه های حساسی هستند که تنها هدفشان محافظت از شبیه سازی است. مورفیوس معتقد است که نئو می‌تواند تمام قوانین را زیر پا بگذارد و آنها را شکست دهد.

در همین حال، یکی از اعضای خدمه، سایفر، با مامور اسمیت معامله می‌کند و تله‌ای برای دستگیری رهبر گروه می‌گذارد. خائن ادعا می کند که ترجیح می دهد به دروغ بازگردد تا اینکه با حقیقت روبرو شود. در همین حال، نئو به ملاقات اوراکل، زنی که در حال آشپزی است می رود و به طور اتفاقی به او می گوید که باید "خود را بشناسد" و او برگزیده نیست، زیرا منتظر شخص دیگری است. او همچنین هشدار می دهد که استاد جان خود را برای محافظت از او فدا می کند.

گروه در دام می افتد، مورفیوس در نهایت دستگیر می شود و برخی از اعضای خدمه کشته می شوند. مامور اسمیت رهبر را شکنجه می کند که سعی می کند کدها را به پایگاه مقاومت یعنی صهیون برساند. این گروه تصمیم می گیرد رهبر ماشین را خاموش کرده و برای نجات آنها به زندگی او پایان دهد. نئو تصمیم می گیرد بایستد و با کمک ترینیتی برای نجات او وارد ماتریکس شود.

نهایی

نئو و ترینیتی با حمل چمدان های پر از سلاح و ماشین وارد ساختمانی می شوند که مورفیوس در آن زندانی است. تمام عواملی را که در طول راه با آنها ملاقات می کنند، اسلحه بزنید. آنها از یک هلیکوپتر برای ورود از پنجره اتاق استفاده می کنند و مورفیوس را که با ترینیتی آویزان است آزاد می کنند، اما هر دو توسط هکر نجات می یابند. آنها موفق می شوند به موقع به تلفن ها پاسخ دهند و برای دنیای واقعی طراحی شده اند، اماقهرمان داستان همان چیزی است که در پایان توانست او را بالا ببرد.

عامل اسمیت (هوگو ویوینگ)

عامل اسمیت نماینده اقتدار در ماتریکس: مسئولیت شما حفظ نظم و خنثی کردن عمل مقاومت است. به عنوان بخشی از یک برنامه کامپیوتری، دارای قابلیت هایی است که شکست آن را به یک دشمن تقریبا غیرممکن تبدیل می کند. اگرچه انسانی نیست، اما احساساتی مانند خشم و ناامیدی را بیان می کند.

اوراکل (گلوریا فاستر)

اوراکل زنی است که به گفته مورفیوس ، "از ابتدا" با مقاومت است. قدرت روشن بینی او به او اجازه می دهد تا آینده همراهانش را خدایی کند و پیشگویی کند که مورفیوس برگزیده را خواهد یافت و ترینیتی عاشق او خواهد شد. هنگامی که او ملاقاتی از نئو دریافت می کند، اوراکل آنچه را که قهرمان داستان برای تحقق بخشیدن به سرنوشت خود باید بشنود، بیان می کند.

سایفر (جو پانتولیانو)

سایفر انجام می دهد. بخشی از جنبش مقاومت است، اما از سختی‌های زندگی واقعی متنفر است و از مورفئوس که حقیقت را به او نشان داد، با وجود اینکه می‌دانست نمی‌تواند آن را پس بگیرد، خشمگین است. او پیشنهاد مامور اسمیت را می پذیرد و به رهبر خیانت می کند و در ازای بازگشت به نادانی در ماتریکس، موقعیت مکانی خود را تحویل می دهد.

تحلیل فیلم

جذاب و ناراحت کننده، فیلم خواهران واچوفسکی نه تنها برای جلوه‌های ویژه و صحنه‌های مبارزه کاملاً طراحی شده، بلکه عمدتاً براینئو با ماموران در ماتریکس به دام افتاده و مجبور می شود با آنها بجنگد.

او مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، به دیوارها پرتاب می شود و بدنش در زندگی واقعی بیشتر و بیشتر زخمی می شود. ترینیتی در حالی که کشتی‌های دشمن در حال نزدیک شدن به زخم‌های آن‌ها هستند، به زخم‌های آن‌ها رسیدگی می‌کند. نئو می میرد و ترینیتی به عشق خود به او اعتراف می کند و می گوید که اوراکل به او گفته است که او را دوست خواهد داشت. او دهانش را می بوسد و او را زنده می کند، در ماتریکس می ایستد و تمام گلوله ها را تنها با تکان دادن دستش متوقف می کند. برای نشان دادن برتری و قدرت خود. خود را به سمت بدنش پرتاب می کند و به نظر می رسد در آن شیرجه می زند و باعث انفجار اسمیت می شود. ماموران دیگر فرار می کنند. نئو تلفن را پاسخ می دهد و در کشتی بیدار می شود و ترینیتی را می بوسد.

در پایان می توانیم پیام سایبرنتیک ارسال شده توسط نئو را با هدف رهایی ذهن های جدید مشاهده کنیم. ما برگزیده را می‌بینیم که در خیابان راه می‌رود، عینک آفتابی‌اش را می‌زند و سپس پرواز می‌کند.

کنجکاوی درباره فیلم

  • ماتریکس به یک فیلم کالت تبدیل شد. برای ترکیب ارجاعات: انیمه، مانگا، خرده فرهنگ سایبرپانک، هنرهای رزمی، فلسفه، فیلم های اکشن ژاپنی و غیره.
  • علاوه بر فیلم ها، فرنچایز همچنین دارای 9 انیمیشن کوتاه است، Animatrix، و یک بازی کامپیوتری به نام Enter The Matrix .
  • بازیگران ویل اسمیت و نیکلاس کیج دعوت شدندنقش قهرمان داستان، اما آنها این پیشنهاد را رد کردند.
  • این فیلم تاثیر زیادی برای فیلم های علمی تخیلی پس از آن شد و اثر گلوله تایم را که تصاویر را در حرکت آهسته قرار می دهد، معروف کرد.
  • در سال 2002، اسلاوی ژیژک، فیلسوف و منتقد مشهور سینما، از عبارت مورفیوس برای عنوان کتاب خود استفاده کرد به صحرای رئا خوش آمدید l.
  • پس از موفقیت فیلم، چندین نظریه مطرح شد: یکی از محبوب ترین آنها این است که "The Chosen One" اسمیت است و نه نئو.
  • کد سبز رنگی که در ماتریکس می بینیم، در واقع عمدتاً از دستور العمل های سوشی با حروف ژاپنی تشکیل شده است.

همچنین ببینید

    موضوع آن است.

    ماتریکس یک دیستوپیا است، یعنی روایتی است که در جهانی سرکوبگر و تمامیت خواه، جایی که فرد هیچ آزادی یا کنترلی بر خود ندارد. یکسان. در اثر، بشریت با یک شبیه سازی زندانی می شود، اگرچه از آن آگاه نیست. این واقعیت مجازی که " ماتریکس" (مدل) نامیده می‌شود، توسط ماشین‌ها ساخته شده است تا جمعیت انسانی را تحت حاکمیت خود نگه دارند و انرژی آنها را بمکند.

    این فیلم دارای مولفه‌ای از انتقاد از جامعه معاصر ، نقص های آن را مانند ذره بین تشدید می کند. ماتریکس که در سال 1999، در آستانه "اشکال هزاره" وحشتناکی که هرگز اتفاق نیفتاد، به بیان نگرانی ها و نگرانی های جامعه ای در حال تحول کامل می پردازد.

    در طول دهه 90، فروش رایانه در کشورهای پیشرفته تر به طور قابل توجهی افزایش یافته است و دسترسی به اینترنت به بخشی از زندگی روزمره برای بخش بزرگی از جمعیت تبدیل شده است. ورود به این دنیای جدید، همراه با پیشرفت تندرو تکنولوژی ، سؤالاتی را در مورد آینده بشریت باز کرد.

    در این فیلم، انسان ها آنقدر به ماشین ها وابسته شدند که در نهایت تحت انقیاد آنها قرار گرفتند. ، تبدیل شدن به "توده هایی" که برای تغذیه آنها انرژی تولید می کند. حتی بدتر: آنها آنقدر بیگانه هستند که متوجه نمی شوند که به دام افتاده اند.

    خرگوش سفید را دنبال کنید

    از ابتدای فیلم، چندین مورد وجود دارد.ارجاع به آلیس در سرزمین عجایب (1865)، اثری برای کودکان توسط لوئیس کارول. نئو مانند قهرمان داستان از زندگی خود و دنیای اطراف خود خسته شده است. شاید به همین دلیل است که او شب ها به عنوان یک هکر کار می کند و در ازای دریافت پول، مرتکب جنایات کوچک رایانه ای می شود.

    هکر خسته است، بالای صفحه کلید می خوابد، زمانی که با دو پیام که روی صفحه نمایش او ظاهر می شود از خواب بیدار می شود. . اولی به او دستور می دهد که بیدار شود و دومی توصیه می کند که «از خرگوش سفید پیروی کند». در همان لحظه در خانه او زده می شود: آنها چوی و دوجور هستند، زن و شوهری که آنها را می شناسند به همراه چند دوست که برای درخواست خدمت آمده اند.

    در هنگام خداحافظی، نئو متوجه می شود که این زن یک خرگوش سفید روی شانه خود خالکوبی کرده است و بنابراین دعوت آنها را برای یک مهمانی می پذیرد. در آنجا با ترینیتی ملاقات می کند و برای اولین بار در مورد مورفئوس و ماتریکس صحبت می کنند. اگرچه او نمی تواند تصور کند طرف دیگر چه چیزی است، اما او به دنبال و جستجوی او است.

    به دلیل کنجکاوی او است که او را با آلیس مقایسه می کنند: هر دو با انگیزه هستند. وجود یک راز و امکان یک واقعیت جدید و کاملا متفاوت. درست مانند قهرمان داستان، هکر تصمیم می گیرد خرگوش سفید را دنبال کند تا ببیند چه چیز دیگری آنجاست.

    اسامی چوی و دوجور را می توان به عنوان "انتخاب روز" ترجمه کرد، چیزی که به نظر می رسد تاکید کنید که هر چند مسیری که بتوان به آن اشاره کرد، توسط مسیر تعیین می شودگزینه های ما، قدرت انتخاب ما .

    وقتی نئو سرانجام با مورفیوس ملاقات می کند، استاد او را با قهرمان کارول مقایسه می کند و تأیید می کند که او در شرف کشف دنیای جدیدی است که تمام باورهای او را تخریب می کند. :

    شما باید مثل آلیس در سرزمین عجایب هستید که از سوراخ خرگوش پایین می رود.

    آبی یا قرمز؟

    به محض ملاقات، مورفیوس شروع به گفتن می کند که او به دنبال او بوده است و می‌داند که نئو نیز در جستجوی دائمی بوده است: "تو اینجایی چون چیزی را می‌دانی، احساس می‌کنی اشتباهی در دنیا وجود دارد، مثل یک ترکش در مغزت که تو را دیوانه می‌کند." با تأیید سوء ظن او، او از طرح این سؤال که او را آزار می‌دهد تردیدی نمی‌کند: " ماتریکس چیست؟ ".

    پاسخ به صورت یک معما است: "یک جهانی در مقابل چشمان شما قرار می گیرد تا حقیقت را از شما پنهان کند.» آنچه مورفئوس به او ارائه می دهد دسترسی به واقعیت، به دانش واقعی است، اما او هشدار می دهد که مسیر کاملاً به اراده نئو بستگی دارد. قهرمان داستان اصرار دارد که حقیقتی را که از او پنهان شده است بداند.

    اینکه شما یک برده هستید، در زندانی به دنیا آمده اید که احساس نمی کنید، برای ذهن شما ساخته شده است. این چیزی است که من نمی توانم به شما بگویم، شما باید آن را ببینید.

    مورفئوس می داند که نمی تواند، و حتی ارزشش را هم نخواهد داشت، هر چیزی را که در آن طرف اتفاق می افتد، روایت کند. برعکس، هر فردی باید آن را با چشمان خود ببیند تا به نتیجه برسد.او با آگاهی از سختی زندگی در مقاومت، و روند دردناک "بیداری"، این اطلاعات را به کسی تحمیل نمی کند.

    در عوض، او دو قرص در اختیار دارد که نئو را به مقاصد مختلف هدایت می کند. بسته به کاری را که انجام می دهید انتخاب کنید. او همچنین تاکید می‌کند که این یک نقطه عطف است، که بازگشتی وجود ندارد. فکر می کرد که این یک رویا بود اگر رنگ قرمز را بگیرید، در سرزمین عجایب می مانید و من به شما نشان خواهم داد که سوراخ خرگوش تا کجا پیش می رود.

    جالب است که به نماد رنگ های انتخاب شده برای قرص ها توجه کنید. قرصی که مردم را به شبیه سازی برمی گرداند آبی است، رنگی که با آرامش، صلح و آرامش همراه است. قرصی که شما را از خواب بیدار می کند قرمز است، رنگی که نشان دهنده اشتیاق و انرژی است.

    قرمز نیز رنگ کفش های دوروتی است، قهرمان داستان فیلم معروف جادوگر شهر اوز (1939)، با الهام از آثار ال. فرانک باوم. مانند آلیس، دوروتی نیز زمانی که یک گردباد او را از کانزاس به سرزمین خارق‌العاده اوز برد، به دنیایی ناشناخته کشیده شد. در آنجا، او متوجه می شود که جادوگر بزرگ، در واقع، یک مرد معمولی است که از فناوری ها برای فریب دادن ساکنان استفاده می کند.

    بعد از مصرف قرص قرمز، نئو به آزمایشگاه مقاومت منتقل می شود و در آنجا شروع به دستگیری آن می کنند. چندینماشین آلات یکی از اعضای تیم به شوخی می گوید:

    کمربند ایمنی خود را ببند، دوروتی، و با تگزاس خداحافظی کن!

    قرص به شما امکان می دهد مکان واقعی جسد نئو را پیدا کنید و او را از خواب بیدار کنید. ساختن برای خروج از شبیه سازی و دیدن واقعیت برای اولین بار. در حالی که منتظر جلوه ها هستید، شاهد تغییر دنیای اطراف خود باشید.

    وقتی در آینه نگاه می کنید، سطح ناگهان ترک می خورد. این ماده شکل‌پذیر، تقریباً مایع می‌شود و شروع به بالا رفتن از بازوی او می‌کند، تا زمانی که بدن او را کاملاً تسخیر می‌کند.

    نئو وحشت می‌کند، بدن خود را سرد می‌کند و هوشیاری خود را از دست می‌دهد. در فیلم، و همچنین در آلیس در آن سوی شیشه نگاه (1871) و دیگر روایت‌های خارق‌العاده، به نظر می‌رسد آینه نوعی قدرت جادویی دارد و به عنوان درگاهی عمل می‌کند که دو متفاوت را به هم پیوند می‌دهد. دنیاها.

    در طول این تجربه، مورفئوس همچنان سعی می کند با سخنرانی خود شما را راهنمایی کند. گویی او را بلافاصله قبل از "سفر" آماده می کند، او می پرسد که آیا تا به حال رویایی دیده است که می تواند قسم بخورد که واقعی است؟ سپس می پرسد:

    همچنین ببینید: کلاه زرد کوچولوی چیکو بوارک

    اگر هرگز نمی توانست از این رویا بیدار شود، آیا تفاوت بین رویا و واقعیت را می دانست؟

    نئو ناامید از خواب بیدار می شود، به دام افتاده در یک کپسول با لوله هایی که از بدن شما عبور می کنند. او لاغر، ضعیف است، گویی عضلاتش تحلیل رفته اند. او متوجه می شود که در اطراف، تعداد بیشماری کپسول یکسان با انسان وجود دارد.در نهایت، او شبیه سازی را ترک کرد و به طرف دیگر رسید.

    دو جهان در فیلم با فیلترهای رنگ های مختلف نشان داده شده اند که کمک می کند. تماشاگر متوجه می شود که صحنه ها در کجا اتفاق می افتد. در حالی که دنیای واقعی با رنگ مایل به آبی ظاهر می شود، آنچه در ماتریکس اتفاق می افتد همیشه یک رنگ سبز دارد.

    این رنگ کدهای رایانه ای است که در رایانه ها ظاهر می شود، شخصیت هایی که شبیه سازی را تشکیل می دهند. آبی و سبز که رنگ های سردی هستند به نظر می رسد به کمبود نور خورشید، شفافیت و گرما اشاره دارد.

    به صحرای واقعی خوش آمدید

    انطباق نئو با دنیای بیرونی ماتریکس است. کند ماهیچه های بدن او رشد نمی کند و هوشیاری او قادر به پردازش تمام اطلاعاتی که پس از نجات یافتن دریافت کرده است، نیست. در آنجا به او دستور می دهد که روی صندلی بنشیند و یک گیره برای چشمانش به او می دهد. قبل از اینکه مرد جوان برای تجربه یک واقعیت مجازی برگردد، هشدار می دهد: "این کمی عجیب خواهد بود".

    نئو سردرد شدیدی احساس می کند و بیهوش می شود. او با مورفیوس در یک اتاق کاملا سفید و خالی از خواب بیدار می شود. "استاد" شروع به ظاهر کردن اشیا در فضا می کند، مانند یک تلویزیون و دو صندلی. سپس می تواند تصاویری از آنچه اتفاق افتاده را به شما نشان دهد و داستان واقعی را به شما بگوید.

    او توضیح می دهد که آنها در سال 2199 هستند، اگرچه




    Patrick Gray
    Patrick Gray
    پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.