Faroeste Caboclo de Legião Urbana: تجزیه و تحلیل و تفسیر دقیق

Faroeste Caboclo de Legião Urbana: تجزیه و تحلیل و تفسیر دقیق
Patrick Gray

در آلبوم Que País É Este 1978/1987 ادغام شد، آهنگ Faroeste Caboclo توسط رناتو روسو در سال 1979 نوشته شد. آلبوم، سومین آلبوم توسط گروه Legião Urbana، گردآوری شد. آهنگ های قدیمی، نوشته شده از سال 1978 به بعد.

Legião Urbana - Faroeste Caboclo

موضوع بخشی از به اصطلاح "فاز تروبادور تنها" نویسنده است که داستانی را برای تقریباً نه دقیقه روایت می کند. روسو داستان ژوائو سانتو کریستو را روایت می‌کند که فراز و نشیب زندگی حرفه‌ای خود در جنایت را پشت سر گذاشت و با مرگش در میدان عمومی به اوج رسید.

به دلیل محتوای بحث برانگیز آن، این آهنگ تحت سانسور فدرال قرار گرفت. برای

Abstract

"Faroeste Caboclo" سفر خوائو سانتو کریستو را روایت می کند، از لحظه ای که مزرعه را ترک می کند، در شمال شرقی، تا زمان مرگش در یک دوئل مسلحانه، در برازیلیا. تنها، با زندگی در پایتخت، به عنوان نجار شروع به کار می کند، اما جاه طلبی بی اندازه اش او را به دنبال کردن مسیر قاچاق مواد مخدر سوق می دهد.

او در نهایت دستگیر می شود و در زندان از خشونت های بی شماری رنج می برد و واقعاً به یک راهزن تبدیل می شود. با ایفای نقشی روزافزون در تجارت مواد مخدر همه چیز با ملاقات ماریا لوسیا، زنی که دیوانه وار عاشقش می شود، تغییر می کند. او به کار نجار برمی گردد و قصد ازدواج و تشکیل خانواده را دارد.

اما در یک لغزش شغل خود را از دست می دهد و به جرم و جنایت باز می گردد و معشوقش را رها می کند تا با پابلو اسلحه قاچاق کند. ارمیا ظاهر می شود،به نظر می رسد پیشنهاد ساخت حملات در مکان های عمومی برای مقصر دانستن شبه نظامیان چپ برزیل است. ژوائو او را اخراج می کند و این پیشنهاد را رد می کند و نشان می دهد که حتی اراذل و اوباش نیز می توانند اصول اخلاقی را حفظ کنند.

اما قبل از رفتن با نفرت در چشمانش

پیرمرد گفت:

تو باختی جانت، برادر من!

جانت را از دست دادی، برادر من!

جانت را از دست دادی، برادر من!

این کلمات در قلب فرو می روند

من مانند یک سگ عواقب آن را متحمل خواهم شد

اما مرد، همچنین "با بغض در چشم" او را تهدید می کند و نوعی نفرین می کند. ژوائو به او ایمان دارد و می داند که عواقب آن را متحمل خواهد شد و محکومیت خود را اعلام می کند.

اینطور نیست که سانتو کریستو درست می گفت

آینده او نامشخص بود

و او چنین نبود. کار می کند

او مست شد و در وسط مشروب خوردن

فهمید که یک نفر دیگر به جای او کار می کند

او با پابلو صحبت کرد که می خواهد یک شریک

که پول هم داشت و می خواست خودش را مسلح کند

پابلو کالای قاچاق را از بولیوی آورد

و سانتو کریستو آن را در Planaltina دوباره فروخت

از آن قسمت، او افسار زندگی خود را از دست داد. از آنجایی که "آینده اش نامشخص بود" سر کار نمی رود، مست می شود و جایگزین می شود، بنابراین یک لغزش کوچک کافی است تا راه خیر را رها کند و به جنایت بازگردد.

قاچاق اسلحه با پابلو، ژوائو را از آغوش ماریا لوسیا و تلاش او برای زندگی بر اساس قوانین دور نگه می دارد.مردان و خدا.

رقیب ارمیا و دوئل عمومی

اما معلوم شد که یک ارمیا

فروشنده معروف آنجا حاضر شد

ماند با دانستن نقشه های سانتو کریستو

و تصمیم گرفت که در نهایت با ژوائو به پایان برسد

اما پابلو یک وینچستر 22 آورد

و سانتو کریستو از قبل می دانست که چگونه شلیک کند

و او تصمیم گرفت از اسلحه استفاده کند فقط پس از

جرمیا شروع به مبارزه کرده بود

همچنین ببینید: 38 بهترین فیلم برای دیدن در Amazon Prime Video

جرمیا بی شرم pothead

او Rockonha را سازماندهی کرد و همه را وادار به رقص کرد

او دختران جوان را بی گناه محروم کرد

و گفت که مؤمن است، اما نمیدانست چگونه نماز بخواند

و سانتو کریستو مدتها بود که به خانه نرفته بود

و حسرت شروع به تنگ شدن کرد

در این قسمت، ارمیا، راهزن رقیب که سانتو کریستو را به سمت مرگ سوق خواهد داد، ظاهر می شود. شخصیت مشکوک او، متجاوز به زنان، ریاکار و مذهبی دروغین ارائه می شود. از طرف دیگر، ژوائو فقط برای زندگی ای که پشت سر گذاشته بود تنگ شده بود.

من می روم، می روم ماریا لوسیا را ببینم

وقت آن رسیده که ما ازدواج کنیم

به خانه رسید سپس گریه کرد

و برای بار دوم به جهنم رفت

با ماریا لوسیا ارمیا ازدواج کرد

و از او صاحب یک پسر شد.

سانتو کریستو فقط از درون نفرت بود

و سپس ارمیا خواستار دوئل شد

فردا در ساعت دو در Ceilândia

در مقابل لات چهاردهم برای همین است که من می روم

و شما می توانید سلاح های خود را انتخاب کنید

من واقعاً کار شما را تمام می کنم، خوکخائن

و من ماریا لوسیا را نیز می کشم

آن دختر احمقی را که عشقم را به او قسم خوردم

وقتی برمی گردد، متوجه می شود که معشوقش با ارمیا ازدواج کرده و باردار بوده است. به او. مانند زندان، این نقطه در مرحله جان به عنوان نزول به جهنم توصیف می شود. گرچه گریه می کند، اما با انزجار آشکار، خشم بر او غالب شده است که به تدریج افزایش یافته است. و به نظر می رسد در آن لحظه منفجر می شود.

در این روحیه ویرانگر، او به ماریا لوسیا و ارمیا توهین می کند و جان آنها را تهدید می کند و دشمن را به دوئل تا پایان مرگ دعوت می کند.

و سانتو کریستو این کار را نکرد. نمی دانم چه کنم

وقتی گزارشگر تلویزیون را دید

چه کسی دوئل را در تلویزیون گزارش کرد

زمان، مکان و دلیل را بیان کرد

شنبه، سپس ساعت دو

همه مردم بدون معطلی

فقط برای تماشای آنجا رفتند

مردی که از پشت شلیک کرد

و به سانتو کریستو ضربه زد

و شروع به لبخند زدن کرد

دوئل تبدیل به خبر شد و تبدیل به سرگرمی برای مردم شد. در جلوی همه، ژوائو توسط ارمیا خیانت می‌شود که به قوانین دوئل احترام نمی‌گذارد و با لبخندی بر لب رقیب خود را از پشت می‌زند.

مرگ سانتو کریستو و به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح

احساس خون در گلویش

ژوآئو به پرچم ها نگاه کرد

و مردمی که کف می زدند

و به مرد بستنی نگاه کرد

و در مقابل دوربین ها و مردم تلویزیون از همه چیز آنجا فیلم گرفتند

و او زمانی را که کودک بود به یاد آورد

و همه چیزهایی را که زندگی کرده بودآنجا

و تصمیم گرفتم برای همیشه وارد آن رقص شوم

اگر Via-Crucis تبدیل به یک سیرک شد، من اینجا هستم

به وسیله ارمیا، که می تواند یهودا باشد، خیانت شده است. رنج و مرگ د ژوائو عمومی است، آنها تبدیل به منظره ای برای تماشاگران اطراف می شوند. از این نظر، تقریبی بین صحنه توصیف شده توسط رناتو روسو و مصلوب شدن عیسی وجود دارد.

او با خونریزی به دوران کودکی و مسیر دشوار خود می اندیشد، به تمام خشمی که در طول سال ها انباشته شده است و تصمیم می گیرد تلافی کند.

آیین آخر بیت رابطه بین مرگ قهرمان داستان و متن کتاب مقدس را تایید می کند. "ویا-کروسیس" مسیری است که عیسی با حمل صلیب بر پشت خود به سوی مرگ خود طی می کند. از آنجایی که او آنجا بود و جلوی همه در حال مرگ بود، از آنجایی که مصلوب شدن او «به سیرک تبدیل شد» تصمیم می‌گیرد که او نیز اقدام کند.

و سپس خورشید چشمانش را کور کرد

و سپس تشخیص داد. ماریا لوسیا

او وینچستر 22 را حمل می کرد

اسلحه ای که پسر عمویش پابلو به او داد

جرمیا، من یک مرد هستم

چیزی که تو نیستی

و من از پشت شلیک نمیکنم، نه

اینجا را نگاه کن پسر عوضی بی شرم

نگاهی به خون من بینداز

و بیا بخشش خود را احساس کن

جان در حالی که اسلحه ای را که مریم به سوی او دراز کرده در دست دارد، خائن را خطاب قرار می دهد و نسبت به بزدلی او در تیراندازی به پشت واکنش نشان می دهد.

یوحنا دوباره با عیسی مقایسه می شود. سخنرانی: «به خون من نگاهی بینداز» روایت او از جمله معروف «نوشید: این خون من است».با این حال، در اینجا ژوائو خون را به شراب تبدیل نکرد تا به کسی بنوشد، او فقط رنج خود، مرگ قریب الوقوع خود را نشان داد. عیسی، جان گونه دیگر را برنمی‌گرداند، نمی‌بخشد، برعکس، اگر انتقام بگیرد، به طور مشابه پرداخت می‌کند.

و سانتو کریستو با وینچستر 22

پنج شلیک به راهزن خائن

ماریا لوسیا بعداً پشیمان شد

و همراه با ژوائو، محافظ او مردند

نتیجه رویارویی غم انگیز است، با سه کشته در خیابان، در آخرین ساعت، مریم عشق خود را به جان نشان می دهد و در کنار او می میرد.

تقدیس خوان سانتو کریستو توسط مردم

مردم اعلام کردند که ژائو د سانتو کریستو

او یک قدیس بود چون می دانست چگونه بمیرد

و بورژوازی بالای شهر داستانی را که در تلویزیون دیده بودند باور نمی کردند

>عمل ژوائو در زمان مرگش برای مردم تأثیرگذار است، او "قدیس بود زیرا می دانست چگونه بمیرد"، زیرا زندگی خود را با وجود خطاهای بی شمارش با افتخار و با افتخار تا انتها جنگید.

بورژوازی بالا که واقعیت را نمی دانست که از بدبختی و شورش رنج می برد، ناباور بود، نمی توانست بفهمد چرا ژوائو برای آن مردم نوعی قهرمان یا قدیس است.

همچنین ببینید: خانه بزرگ & سنزالا، اثر ژیلبرتو فریره: خلاصه، درباره انتشارات، درباره نویسنده

نتیجه گیری

و ژوائو به آنچه می خواست نرسید

وقتی با شیطان تر به برازیلیا آمد

او می خواست با او صحبت کند.president

برای کمک به همه افرادی که فقط

رنج می کشند

قسمت آخر نیت واقعی قهرمان داستان را نشان می دهد، توهمات او از تغییر اجتماعی که کاملاً ناامید شده بود. هنگامی که او اشاره می کند که ژوائو "با شیطان به برازیلیا آمده تا داشته باشد"، به پایتخت به عنوان جایی که خود را رسوا کرده است اشاره می کند. اگرچه او می خواست به مردم کمک کند، اما در شهر جنایت و سیاست کاملاً فاسد شده بود.

معنا / تفسیر آهنگ

می توان گفت ژائو سانتو کریستو یک ضد برزیلی است. قهرمان، از شمال شرقی، از اصل فروتن، که وطن خود را ترک می کند و در جستجوی زندگی بهتر عازم برازیلیا می شود. با رسیدن به شهر، به تدریج خراب می شود: ترافیک، سرقت. او دستگیر می‌شود و به یک راهزن بزرگ تبدیل می‌شود.

او که بین زندگی راهزن و عشقی که به ماریا احساس می‌کند، دویده شده، در نهایت دوست دخترش را به دست رقیبش از دست می‌دهد. وقتی در دوئل با ارمیا از پشت گلوله می خورد، او را با عیسی مقایسه می کنند، خیانت می کنند و به صلیب می کشند.

اما یوحنا برای دشمنش از خدا طلب بخشش نمی کند. برعکس، او عدالت را به دست خود می گیرد. به همین دلیل برای مردمی که خود را در رنج او و همچنین در خشم او در تشنگی انتقام می بینند، به نوعی مقدس می شود.

علیرغم رفتارش، همه انتخاب هایی که انجام داد و او را محکوم کرد. مانند عیسی، یحیی می خواست قوم خود را آزاد کند و به آنها کمک کند. اگرچه برازیلیا و دنیای جنایت او را "بلعیده" کرده اند، اما آرزوی واقعی اواین تحول اجتماعی بود.

فاروست کابوکلو: فیلم 2013

در سال 2013، رنه سامپایو فیلم برزیلی "فاروست کابوکلو" را با الهام از موسیقی Legião Urbana کارگردانی کرد. این فیلم ماجراها و ماجراهای ناگوار خوائو سانتو کریستو (فابریسیو بولیویرا) و مثلث عشقی او با ماریا لوسیا (ایسیس والورده) و جرمیا (فیلیپه ابیب) را به تصویر می‌کشد.

این فیلم با استقبال خوبی از سوی منتقدان مواجه شد و موفقیت‌آمیز بود. در باکس آفیس.

رناتو روسو، نویسنده "Faroeste Caboclo"

رناتو روسو، رهبر، خواننده و آهنگساز گروه Legião Urbana، بود. روسو در 20 مارس 1960 متولد شد و در 11 اکتبر 1996 درگذشت. روسو علیرغم مدت کوتاهی از زندگی، یکی از بزرگترین آهنگسازان و خوانندگان راک برزیلی به شمار می رود که میراثی موسیقایی با موفقیت های بی شماری از خود بر جای گذاشته است.

از جمله آنهاست. "فاروست کابوکلو" است، که روسو آن را با "طوفان" باب دیلن مقایسه می کند، موضوعی که ماجراهای ناگوار مردی را روایت می کند که به جرمی که مرتکب نشده محکوم شده است. وقتی از نویسنده در مورد روند خلاقیتش پرسیده شد، نویسنده گفت که تمام اشعار را بر اساس انگیزه نوشته است و می‌خواهد داستان یک راهزن، یک "شورش بدون دلیل" را به سبک جیمز دین صدا کند.

Cultura Genial در Spotify

موفقیت های Legião Urbana

همچنین ببینید

  • Music Que País É Este، توسط Legião Urbana
فروشنده مواد مخدر رقیب، که در نهایت با ماریا لوسیا ازدواج می کند که از او باردار می شود. ژوائو دشمن را به دوئلی دعوت می کند که از تلویزیون اعلام می شود. در محاصره جمعیت، جرمیا از پشت به ژائو شلیک می کند. ماریا اسلحه ای را به سانتو کریستو می دهد که انتقام می گیرد و به جرمیا شلیک می کند. این سه می میرند.

تحلیل موسیقی

همانطور که عنوان نشان می دهد، آهنگ اشاره مستقیمی به فیلم های وسترن دارد، جایی که گاوچران برای افتخار خود در دوئل ها می کشند و می میرند. با این حال، قهرمان داستان بخشی از واقعیت برزیل است.

او به عنوان یک "کابوکلو" شناخته می شود، یعنی مردی از سرتائو و همچنین فردی که از طریق نژادپرستی به وجود آمده است. این اطلاعات بسیار مرتبط است، زیرا ژوائو به دلیل این عوامل از تبعیض رنج می برد.

به نظر می رسد نام او نمادی بسیار قوی دارد. از یک طرف، "João" نام بسیار رایج در زبان پرتغالی است. این می تواند هر برزیلی باشد. با این حال، او "از سانتو کریستو" است، یعنی به نظر می رسد که از حمایت الهی برخوردار است، که توسط پسر خدا "حمایت" شده است.

نام سانتو کریستو، با اتهام مذهبی آشکار، جان را به ارمغان می آورد. نزدیک‌تر به عیسی، مقایسه‌ای که در لحظه مرگ او تأیید می‌شود.

با 150 آیه و بدون کر، شرح ظهور، سقوط، مرگ و تقدیس خوائو سانتو کریستو را می‌شنویم.

مقدمه

خوائو د سانتو کریستو نمی ترسید

این چیزی است که همه وقتی گم شدند می گفتند

او پشت سر گذاشتهمه کسالت در مزرعه

فقط برای اینکه در خون او نفرتی را که عیسی به او کرد احساس کنیم

اولین چیزی که در مورد قهرمان داستان می شنویم تأیید شجاعت او از طریق سخنان دیگران است. ، که کارهای او را می دانست: "که ژوائو د سانتو کریستو نمی ترسید".

همچنین به 16 آهنگ معروف لژیائو اوربانا (با نظرات) مراجعه کنید. خواب (نظر داده شده) 5 داستان ترسناک کامل و تفسیر شده

اگر جسارت شما نبود، شاید "کسل مزرعه" را رها نمی کردید و خود را در دنیا گم نمی کردید و حاضر به ایجاد انواع مشکلات نبودید. . ژوائو می‌خواست «نفرتی را که عیسی به او عطا کرد در خون خود احساس کند»، گویی محکوم به بدی به دنیا آمده است، گویی خشمی که حمل می‌کند و راهی که انتخاب می‌کند اراده الهی است.

این است مقدمه ای را که او آغاز روایت می کند. هنگامی که ژوائو شمال شرق را به سمت ماجراجویی و بی نظمی ترک می کند، همه درباره جسارت او اظهار نظر می کنند که او را به چهره ای شناخته شده در منطقه تبدیل می کند.

کودکی، جوانی و رفتن ژوائو

به عنوان یک فرد تنها. کودک او به راهزن بودن فکر می کرد

حتی بیشتر از این که پدرش به ضرب گلوله کشته شد

او وحشت محله ای بود که در آن زندگی می کرد

و در مدرسه حتی معلم از او یاد گرفتم

من به کلیسا رفتم تا پولی را بدزدم

که پیرزن ها در جعبه محراب گذاشتند

در بیت دوم،گذشته او در فلاش بک گفته می شود. یک نوع تایید از آنچه قبلا گفته شد وجود دارد، قهرمان داستان باید بد به دنیا می آمد. از کودکی سرکش بود، می خواست راهزن شود. این میل زمانی بیشتر شد که پدرش توسط یک افسر پلیس به قتل رسید و شورش او را شعله ور ساخت.

ما رفتار بد و حیله گری و حیله پسر را می بینیم. با وجود نامش، هیچ ایمان یا ترسی از خدا در اعمالش وجود ندارد و به اوج سرقت پول از کلیسا می رسد.

من واقعاً احساس می کردم که واقعاً متفاوت است

من احساس کردم که جای او نبود

او می خواست برای دیدن دریا به بیرون برود

و چیزهایی که در تلویزیون دید

او پس انداز کرد تا بتواند سفر کند

به انتخاب خودش، او تنهایی را انتخاب کرد

تکرار در آیه "من واقعا احساس کردم که او واقعاً متفاوت است" شدت را نشان می دهد و این ایده را تقویت می کند که برای ژوآئو واضح بود که او هیچ شباهتی به او ندارد. اطرافیانش، او به آن مکان تعلق نداشت.

یک پسر فقیر، از شمال شرقی، به زودی میل به غلبه بر وضعیت خود را ایجاد کرد، جاه طلبی خود را پرورش داد و آرزو داشت آنچه را که در تلویزیون می دید داشته باشد. ژوآئو "می خواست برای دیدن دریا به بیرون برود" که برای کسی که در سرتائو به دنیا آمده و بزرگ شده است، می تواند به عنوان نمادی از رهایی، از آنچه وسیع است، از بقیه جهان برای کشف دیده شود.

قبل از رفتن در ماجراجویی خود، مجبور به کار و پس انداز پول برای ترک شد. دعوای شما در سفر شروع نمی شود،ژوائو جنگید تا بتواند برود، او باید از کودکی بجنگد تا بتواند آینده خود را تعیین کند.

در آخرین بیت بیت، تکرار "escolha" و "chose" را داریم. – با تاکید بر اینکه این تصمیم قهرمان داستان بود که ترجیح داد تنها باشد و همه چیز را به خطر بیندازد تا زندگی بهتر یا متفاوتی از آنچه می‌دانست داشته باشد.

او همه دختر بچه‌های شهر را خورد

از این که در دوازده سالگی دکتر بازی کرد، معلم شد

در پانزده سالگی به مدرسه اصلاحات فرستاده شد

جایی که نفرتش در برابر وحشت زیاد افزایش یافت

او نفهمید زندگی چگونه کار کرد

تبعیض به دلیل کلاس و رنگش

از تلاش برای یافتن پاسخ خسته شد

و بلیط خرید و مستقیم رفت به سالوادور

گذر از مدرسه اصلاحات، در سن پانزده سالگی، تنها «نفرت او را افزایش داد»، و آگاهی او را از فقدان عدالت و تأثیر منفی تعصب «به دلیل طبقه و رنگش» بیدار کرد. آن وقت است که تصمیم می گیرد ترک کند و به سالوادور می رود.

ورود به برازیلیا: کار، اوقات فراغت و حرص و آز

و وقتی به آنجا رسید برای یک فنجان قهوه رفت

و یک گاوچران را پیدا کرد که با او رفت و صحبت کرد

و گاوچران بلیط داشت

او قصد داشت سفر را از دست بدهد اما ژوائو رفت تا او را نجات دهد

او گفت: من به برازیلیا می روم

هیچ جای بهتری در این کشور وجود ندارد

من باید دخترم را ملاقات کنم

من اینجا می مانم و شما به جای من بروید.

به طور تصادفی، یا شاید به این دلیل که من هستماو که از پیش مقدر شده بود، با مردی ملاقات می کند که به او یک بلیط برای رفتن به برازیلیا می دهد و می گوید که "جای بهتری وجود ندارد". بنابراین، ژوائو سانتو کریستو در پایان به پایتخت خواهد رسید.

و ژوائو پیشنهاد او را پذیرفت

و در یک اتوبوس وارد فلات مرکزی شد

او از شهر شگفت زده شد.

با خروج از ایستگاه اتوبوس، چراغ های کریسمس را دید

خدای من، چه شهر زیبایی!

در سال جدید شروع به کار می کنم

برش نجار شاگرد چوب<3

من ماهانه صد هزار در تاگواتینگا درآمد داشتم

عظمت شهر جوائو را که "گیج شده" مسحور می کند. وجود چراغ های کریسمس در برازیلیا به ما می گوید که قهرمان داستان در فصل کریسمس می آید. این تاریخ معنای نمادینی را نشان می دهد، زیرا تولد مسیح است.

سانتو کریستو گویی شانس دومی داشته است، سانتو کریستو به طور استعاری در کلان شهر دوباره متولد شد، گویی زندگی او در آنجا آغاز شده است. اولین شغل او، به عنوان شاگرد نجار، او را به روایت مذهبی نزدیکتر می کند، زیرا به حرفه یوسف، پدر عیسی می پردازد.

روز جمعه او به منطقه شهر رفت

گاستار تمام پولش را به عنوان یک پسر کار می کرد

و افراد جالب زیادی را می شناخت

حتی یک نوه حرامزاده پدربزرگش

یک پرویی که در بولیوی زندگی می کرد

و چیزهای زیادی از آنجا آورد

اسمش پابلو بود و گفت

که قرار است تجارتی راه بیندازد

و سانتو کریستو کار کرد به مرگ

اما پولاو نمی توانست خودش را سیر کند

و ساعت هفت به اخبار گوش می داد

همیشه می گفتند وزیرش می خواهد کمک کند

تنها در شهر، او پول و اوقات فراغت خود را در مکان های فحشا و شب زنده داری می گذراند و در آنجا با افراد مختلف سر و کله می زند. بنابراین، او با پابلو، که یک تجارت مواد مخدر در بولیوی اداره می کرد، ملاقات می کند.

به نظر می رسد انتخاب نام تصادفی نیست، بلکه اشاره ای به پابلو اسکوبار، شناخته شده ترین نام در قاچاق مواد مخدر در آمریکای لاتین است. بنابراین مجرم برای کسانی که می خواهند خارج از قانون ثروتمند شوند به نماد موفقیت تبدیل شد.

دوستی جدید، همراه با نارضایتی سانتو کریستو که علیرغم تلاش زیاد فقیر ماند، به ورود او به دنیا کمک کرد. از جنایت.

قاچاق مواد مخدر، جنایت و زندان

اما او دیگر نمی خواست حرف بزند

و تصمیم گرفت که مانند پابلو این کار را انجام دهد

او یک بار دیگر نقشه مقدس خود را شرح داد

و بدون اینکه به صلیب کشیده شود مزرعه شروع شد

به زودی، دیوانه های شهر به زودی

این خبر را شنیدند

''چیزهای خوبی در آنجا هست!''

در بیت قبل، دروغ های وزیر در اخبار ذکر شده است که وعده بهبود زندگی فقرا را می دهد. شوریده، خسته از عوام فریبی، "دیگر نمی خواستم صحبت کنم". جاه طلبی، همراه با بی اعتقادی به قوانین و دولت، ژوائو را به کاشت و فروش مواد مخدر سوق داد.

و ژائو د سانتو کریستو ثروتمند شد

واو با تمام فروشندگان مواد مخدر آنجا کار کرد

او دوستانی پیدا کرد، او به آسا نورته می رفت

او به مهمانی های راک می رفت تا آزاد شود

به سرعت تجارت موفق می شود و فروشنده مواد مخدر ثروتمند می شود و زندگی شما به طور قابل توجهی بهبود می یابد. ژوائو به دلیل شغل و پولی که به دست می آورد قدرتمند و محبوب می شود.

اما ناگهان

تحت تاثیر بد پسران شهر

او شروع به دزدی کرد

در اولین سرقت رقصید

و برای اولین بار به جهنم رفت

خشونت و تجاوز به بدنش

''میبینی، من می‌خواهم تو را بگیرم!»

پس از ورود به تجارت مواد مخدر تحت نفوذ پابلو، او تصمیم می‌گیرد که دست به سرقت بزند، که توسط شرکت بد متقاعد شده است. در زندان، او با واقعیت وحشتناک زندانیان در شرایط ماوراء بشری آشنا می شود که از «خشونت و تجاوز به شیشه آنها رنج می برند». تروبادور) شخصیت قطعی تجربه را نشان می دهد که نفرت ژوائو و تمایل او برای انتقام را افزایش می دهد.

عشق به عنوان تلاشی برای نجات

اکنون سانتو کریستو یک راهزن بود

بی باک و ترسناک در ناحیه فدرال

او هیچ ترسی از پلیس نداشت

کاپیتان یا فروشنده مواد مخدر، پلی بوی یا ژنرال

آن زمانی بود که با دختری آشنا شد

و از همه گناهانش توبه کرد

ماریا لوسیا دختر زیبایی بود

و مسیح مقدس قلب خود را به او وعده داد

دوباره در آزادی،قهرمان داستان که با گذشت زمان در زندان سخت شده، تبدیل به یک جنایتکار واقعی می شود. با آیه «Agora Santo Cristo era bandido»، یادآوری شخصیت مذهبی تقریباً اجتناب ناپذیر است و ما را به این سؤال سوق می دهد که آیا خود عیسی در سیستم زندان برزیل فاسد نمی شد.

ظاهراً این مسیر بدون بازگشت، ناگهان با ورود ماریا لوسیا قطع می شود. علاوه بر نام مریم و نماد مسیحی آن، شخصیت زن به عنوان نجات جان ظاهر می شود و او را از گناهان خود توبه می کند.

او گفت که می خواهد ازدواج کند

و او یک نجار بود. او به وجود برگشته بود

ماریا لوسیا من تو را برای همیشه دوست خواهم داشت

و فرزندی با تو می خواهم داشته باشم

تصمیم می گیرد زندگی خود را برای عشق تغییر دهد. برای ازدواج با معشوق و تشکیل خانواده، به کار نجاری برمی گردد (به سمت خیر، نور برمی گردد)

زمان می گذرد

و یک روز آقایی قد بلند می آید. به کلاس درب

با پول در دست

و پیشنهادی ناپسند ارائه می کند

و می گوید که انتظار پاسخ دارد، پاسخی از ژوائو

''بمب بوتو در دکه روزنامه فروشی وجود ندارد

حتی در مدرسه کودکان

این کاری نیست که من انجام می دهم

و از یک ژنرال ده ستاره محافظت نمی کنم

چه کسی با الاغ در دست شما پشت میز است

و بهتر است از خانه من بیرون بروید

و هرگز با یک ماهی با عقرب در حال بلند شدن بازی نکنید"

وسوسه فرا می رسد، به شکل مردی ثروتمند که قصد دارد او را برای بازگشت به جنایت وسوسه کند. آ




Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.