10 شعر برتر لمینسکی تجزیه و تحلیل و نظر داده شد

10 شعر برتر لمینسکی تجزیه و تحلیل و نظر داده شد
Patrick Gray

پائولو لمینسکی شاعر بزرگ برزیلی بود که اثرش در سال 2013 با عنوان شعر تودا بازنشر شد. از آن زمان به بعد، اشعار او تب و تاب شد و حتی مخاطبان بیشتری را فرا گرفت.

جای تعجب است که یک گلچین شعر در صدر رده بندی پرفروش ها قرار گرفته است، حتی از پرفروش مانند 50 پیشی گرفته است. سایه های خاکستری . اما واقعیت این است که اشعار روزمره و قابل دسترس لمینسکی نه تنها خواننده عادت به غزل را مجذوب خود می کند، بلکه هر کسی را که هرگز از طرفداران شعر نبوده است فریفته می کند.

اکنون بهترین اشعار پدیده پائولو لمینسکی را بشناسید. .

1. Incense موسیقی بود

این می خواست

دقیقاً همانی باشیم

که هستیم

هنوز

ما را جلوتر خواهد برد

شاید آیات بالا شناخته شده ترین و مشهورترین آیات لمینسکی باشد. به عنوان نوعی کارت پستال، Incense were music در کتاب حواس پرت خواهیم برد منتشر شد.

شعر خواننده را دعوت می کند تا آنچه را که هست، بدون ترس و گره، تجربه کند، نوید یک اگر غواصی درونی پیشنهادی انجام شود، پاداش می دهید.

فقط در پنج آیه که به زبانی معمولی و روزمره نوشته شده است، لمینسکی چالشی از خودشناسی را برای هر کسی که آن را می خواند پیشنهاد می کند.

2. ضد گل نرگس

در من

من میبینم

دیگری

و

بالاخره دهها قطار

عبور از

واگن های پر از صدها نفر

دیگری

کهتولیدات ادبی قوت به قوت می‌رفت.

او به‌عنوان حرفه‌ای به عنوان معلم تاریخ و نویسندگی، علاوه بر این که در برخی آژانس‌های تبلیغاتی به‌عنوان مدیر خلاق و کپی‌نویس شرکت داشت، کار کرد. او به عنوان مترجم با آثار مهم جویس و بکت کار کرد.

در زندگی شخصی خود با آلیس روئیز، شاعر نیز ازدواج کرد و دارای سه فرزند به نام های میگل آنجلو، اورئا و استرلا بود.

عکسی از زوج آلیس روئیز و پائولو لمینسکی.

آثار منتشر شده

  • کاتاتو (1976)
  • Não Fosse Isso and It Was Less/It Wasn't It Wasn't Much/It It Was Almost (1980)
  • Caprichos e Relaxos (1983)
  • اکنون همان چیزی است که هستند (1984)
  • آرزوهای رمزآلود (1986)
  • حواس پرتی ما برنده خواهیم شد ( 1987)
  • Guerra Dentro da Gente (1988)
  • La Vie Em Close (1991)
  • Metamorfose (1994)
  • غریبه سابق (1996)

همچنین ببینید

    تو در من هستی

    تو

    و تو

    و همچنین

    من در تو هستم

    من در او هستم

    در خودمان

    و تنها زمانی که

    در خودمان باشیم

    آرامش داریم

    حتی اگر تنها باشیم

    ای شعر زیبای Contranarciso از زبان محاوره ای و ساختی ساده استفاده می کند تا آمیزه ای از هویت ها و آمیختگی را که با دیگری برقرار می کنیم را روایت کند.

    در ابیات در عین حال ناآرامی می خوانیم. منحصربه‌فرد بودن، بسته بودن و محصور بودن، بلکه لذت سهیم شدن با دیگری، جشن گرفتن تفاوت، بلعیدن چیزی که نیستیم و خود را برای مبادله عرضه می‌کنیم.

    در شعر لمینسکی این ارتباط با انسان رایج است. بودن که با ما متفاوت است و جشن غنی سازی که این تفاوت فراهم می کند.

    شعر Contranarciso خوانده شده توسط Guilherme Weber را ببینید:

    "Contranarciso"، اثر پائولو لمینسکی، اثر Guilherme Weber

    3. جستجوی معنا

    من فکر می کنم معنا مرموزترین موجود در جهان است.

    رابطه، نه چیز، بین آگاهی، تجربه و اشیا و رویدادها.

    معنی اشارات معنی محصولات. معنای فعل موجود.

    من از زندگی در جهانی بی معنا امتناع می کنم.

    این آرزوها/مقاله ها هجومی در جستجوی معناست.

    به همین دلیل است که ماهیت معنا: در اشیا وجود ندارد، باید

    جستجو شود، در جستجویی که متعلق به خودش است.پایه و اساس.

    فقط جستجوی معنا واقعاً منطقی است.

    علاوه بر این، معنی ندارد.

    منتشر شده در سال 2012، کتاب مقالات و آرزوهای مرموز از لمینسکی حامل شعر فوق است. این یکی از اولین آثار کتاب است که پریشانی شاعر را در برابر راز زندگی نشان می دهد.

    شعر فرازبانی است زیرا چرخ دنده هایی را آشکار می کند که نوشتار و شعور شاعر را به حرکت در می آورد. به دور از دیدن خود غنایی متقاعد شده ای که همه چیز را می داند، شاهد تردید و تردید، جستجوی معنایی برای شعر و جهان هستیم.

    4. خنده برای گیل

    خنده شما

    در آهنگ غنی شما منعکس می شود

    پرتو آفتاب

    در دندان طلا

    همچنین ببینید: شاهکارهای فراموش نشدنی فرناندو بوترو

    "همه چیز خواهد بود خوب" خنده شما

    می گوید بله

    خنده شما

    راضی می کند

    در حالی که خورشید

    که خنده شما را تقلید می کند

    não sai

    لمینسکی در شعر خود از نام‌های بزرگ فرهنگ برزیل، مانند خواننده و آهنگساز، ژیلبرتو گیل، تجلیل می‌کند. شاعر علاوه بر گیل، در ابیات خود از خورخه بنجور و دجوان نقل می کند و نام های دیگری به ویژه از فرهنگ سیاه و بهایی برمی دارد.

    در شعر بالا، خود غنایی بر لبخند بی نظیر گیل تأکید می کند که به نظر می رسد. آنقدر گسترده است که به نظر می رسد به گوشه شما سرریز می شود. در اواسط شعر، او گزیده ای از آهنگ سه پرنده کوچک از باب مارلی که با صدای ژیلبرتو جاودانه شده است را نقل می کند "همه چیز درست خواهد شد" (همه چیز درست خواهد شد).گیل.

    5. من آن را گفته ام

    من آن را در مورد ما گفته ام.

    من آن را در مورد خودم گفته ام>

    الان گفتم،

    گفتم هرگز. همه می‌دانند،

    من قبلاً خیلی چیزها را گفته‌ام.

    این تصور را دارم

    که قبلاً همه چیز را گفته‌ام.

    و همه چیز خیلی ناگهانی اتفاق افتاد. ..

    شعر بالا گذر زمان را تقبیح می کند. لمینسکی تنها در نه بیت، پروژه شعری خود را خلاصه می‌کند (درباره خودش صحبت می‌کند، درباره ما صحبت می‌کند و درباره جهان صحبت می‌کند) و الهام‌بخش خود برای نوشتن ("من قبلاً خیلی گفته ام").

    با توجه به به نظر می‌رسد که خود غنایی در شعر پرلغز او نشان می‌دهد که از هر کاری که در گذشته انجام داده است، خستگی را نشان می‌دهد ("این تصور را دارم که قبلاً همه چیز را گفته ام"). و در عین حال نوعی دلتنگی نسبت به آنچه که زندگی کرده است وجود دارد.

    6. مافوق صغیر

    کاغذ کوتاه است.

    زندگی طولانی است.

    پنهان یا مبهم،

    هر چیزی که من می گویم

    حس فوق العاده دارد .

    اگر به من بخندم،

    مرا جدی بگیرید.

    طنز عقیم؟

    در همین حال،

    inframystery من.

    Supressants of Quintessence در کتاب پس از مرگ La vie en close (1991) منتشر شد - که به وضوح در مورد ترانه فرانسوی ادیت پیاف، La vie en rose<2 جناس می نویسد>.

    ابیات بالا به وضوح یک فراشعر است، یعنی تمرینی از سوی خود شاعر برای تبیین ترکیب شعرهایش. گویی خود غزلی نوعی بروشور یا دستورالعملی در اختیار خواننده قرار می دهد که چگونهکار باید خوانده شود.

    در ابیات Suprassumos da Quintessência شاهد بن بستی هستیم که شاعر تجربه کرده است: چگونه زندگی را - با تعریف طولانی - روی کاغذ بیاوریم؟

    به نظر می رسد شعر چنین است. بازگشایی شعری که سالها قبل از آن منتشر شده است، در کتاب حواس پرت خواهیم برد (1987):

    رودخانه اسرارآمیز

    چه بر سر من خواهد آمد

    اگر آنها مرا جدی گرفتند؟

    7. دوست داشتنت چند دقیقه است...

    دوست داشتنت یک دقیقه است

    مرگ کمتر از بوسه توست

    آنقدر خوب است که مال تو باشم که هستم

    من به پای تو ریختم

    کمی از آنچه بودم باقی مانده است

    به تو بستگی دارد که خوب یا بد باشی

    من همان چیزی خواهم بود که تو راحت می بینی

    من برای تو بیشتر از یک سگ خواهم بود

    سایه ای که تو را گرم می کند

    خدای که فراموش نمی کند

    بنده ای که نمی گوید نه

    اگر پدرت بمیرد من برادرت می شوم

    آیه هایی را که می خواهی می گویم

    همه زنان را فراموش می کنم

    من خیلی و همه چیز و همه خواهم بود

    از اینکه من اینطوری هستم متنفر میشوی

    و من در خدمتم

    تا زمانی که بدنم طول می کشد

    تا زمانی که رگ های من جریان دارد

    رود سرخی که شعله ور می شود

    در دیدن صورت تو مانند مشعل

    من تو خواهم بود پادشاه نان تو چیزت سنگ توست

    بله، من اینجا خواهم بود

    اگرچه لمینسکی به خاطر آهنگسازی عاشقانه اش شناخته شده نیست، اما غزلی پرشور نیز نوشت، در مورد Amar você چیزی چند دقیقه است.

    در ابیات فوق ما یک خود غنایی را می یابیم که کاملاً مسحور محبوب خود شده است.که در احساس قدرت می یابد تا بر همه موانع غلبه کند. خودش را زیر پای معشوقش می‌گذارد و می‌گوید که قول می‌دهد هر چه می‌خواهد باشد.

    شعر عاشقانه خوانده شده را ببینید:

    شعر هفته: 1968 - دوست داشتن تو چند دقیقه است... (پائولو لمینسکی)

    8. من بحث نمی کنم

    من بحث نمی کنم

    با سرنوشت

    چه نقاشی کنم

    امضا می کنم

    شعر کوچک ساخته شده با چهار بیت یکی از مشهورترین آثار پائولو لمینسکی است. ابیات آنقدر معروف شدند که حتی دلیلی برای خالکوبی شدند:

    مطابق و به راحتی قابل تکرار، ابیات استعفای خود غنایی، نگرش همنوایی و پذیرش با آنچه تقدیر ارائه می دهد.

    به نظر می رسد سوژه به جای مبارزه با آنچه ناشناخته فرستاده شده است، آنچه را که از آن اوست با آرامش و سپاسگزاری دریافت می کند.

    9. در اعماق وجود

    در اعماق وجود، در اعماق وجود،

    در اعماق وجود

    ما دوست داریم

    مشکلات خود را حل و فصل کنیم

    فرمان

    از این تاریخ،

    آن اندوه جبران ناپذیر

    باطل تلقی می شود

    و در مورد او - سکوت همیشگی

    خاموش شده توسط همه پشیمانی را قانون کن،

    لعنت بر کسی که به گذشته نگاه می کند،

    چیزی پشت سر نیست،

    و هیچ چیز دیگری

    اما مشکلات قابل حل نیست ,

    مشکلات خانواده بزرگی دارند

    و یکشنبه ها

    همه برای پیاده روی بیرون می روند

    مشکل خانم

    و دیگر کوچولوهامشکلات کوچکی است.

    منتشر شده در کتاب حواس پرت خواهیم برد (1987) شعر فوق قادر است یک شناسایی تقریباً فوری را در خواننده برانگیزد. بالاخره چه کسی هرگز نخواسته مشکلات خود را با حکم حل کند؟

    شعر با زبانی در دسترس و روزمره به عنوان نوعی گفتگوی صمیمی ساخته شده است، فقط توجه کنید که چگونه حرکات شفاهی معمولی در ابیات بازتولید می شود. (تکرار اولیه که برای تاکید استفاده می شود نمونه خوبی از یک علامت شفاهی است).

    همچنین جالب است که بدانیم چگونه خود غنایی خود را در کنار خواننده قرار می دهد و شروع به صحبت در اول شخص جمع می کند و خود را معرفی می کند. با او ("ما دوست داریم مشکلاتمان را ببینیم").

    پایان شعر با طنز و طنز مشخص شده است. وقتی فکر می کنیم همه مشکلات با حکم حل شده است، می بینیم که آنها با فرزندان برمی گردند و ثابت می کنند که ریشه کن کردن شر یکباره غیرممکن است.

    همچنین ببینید: افسانه کوروپیرا توضیح داد

    10. Invernaculo

    این زبان مال من نیست،

    همه می توانند بفهمند.

    چه کسی می داند که من دروغ را نفرین می کنم،

    شاید من فقط حقایق را دروغ می گویم.

    این طوری با خودم صحبت می کنم، من، حداقل،

    چه کسی می داند، احساس می کنم، به سختی می داند.

    این زبان من نیست.

    زبان من صحبت کردن آویزان است

    یک آهنگ دور،

    صدا، فراتر، حتی یک کلمه.

    گویش استفاده شده

    در حاشیه سمت چپ جمله ,

    این سخنرانی است که به من lusa،

    من، نیمه، من در داخل، من، تقریبا.

    در Invernáculoلمینسکی بر سر مسئله زبان خم می شود و شعری تامل برانگیز می سازد. در سراسر ابیات، خود غنایی مشاهده می کند که چگونه کار با زبان - چیزی که مقدم است و موفق خواهد شد - به عنوان ماده خام است.

    ما در شعر درک می کنیم که نویسنده چگونه خود را به عنوان نوعی "قربانی" قرار می دهد. زبان، کسی که در حیطه هنجارها و تعهدات خود زندگی می کند. به عنوان وارث این میراث زبانی (که حتی به کشور او تعلق ندارد، زیرا در اصل از پرتغال آورده شده است)، خود غنایی تا حدودی احساس ترس و انسداد می کند.

    زبان پرتغالی، همانطور که او به آن اشاره می کند، نه او ("این زبان من نیست")، و حس عدم تعلق را به زبان خودش ترویج می کند. جایگزین یافت شده این است که در جستجوی تجربه خود با زبان، به دور از رسمیت کار کنید.

    درباره انتشار Toda Poetry

    در سال 2013 توسط Companhia Editora راه اندازی شد. das Letras، گلچین Toda Poetry قصد داشت آثاری را که پائولو لمینسکی بین سال‌های 1944 و 1989 انجام داده است، گرد هم آورد. کتاب های مختلف همه اشعار شامل نظرات انتقادی بود - شایان ذکر است که ارائه شاعر آلیس روئیز و آثار نفیس خوزه میگل ویسنیک - و شهادت‌هایی در مورد لمینسکی و کارهای او.

    شایستگی مجموعه نیز برای آوردن بهشعرهایی که سال ها از تیراژ خارج شده بودند. برخی از نشریات لمینسکی عملاً دست ساز و با تیراژ کوتاهی بودند که دسترسی به آنها را برای خواننده دشوار می کرد.

    جلد نشر شعر تودا ، اثر پائولو لمینسکی.

    تریلر کتاب را ببینید که حاوی اشعاری از لمینسکی است که توسط آرنالدو آنتونس خوانده شده است:

    آرنالدو آنتونس پائولو لمینسکی را می خواند (تریلر کتاب "شعر تودا")

    بیوگرافی پائولو لمینسکی

    پائولو لمینسکی شاعر، رمان نویس، آهنگساز و مترجم بود. او در سال 1944 در کوریتیبا (پارانا) به دنیا آمد و در همان شهر بر اثر سیروز کبدی در سال 1989 در سن 45 سالگی درگذشت.

    او پسر یک زوج بسیار ناهمگون بود: پائولو لمینسکی مرد نظامی لهستانی الاصل) و اورئا پریرا مندس (زن خانه دار آفریقایی الاصل).

    علی رغم تلاش والدین برای وادار کردن پسر به زندگی مذهبی (او در صومعه سائو بنتو در سال 1963 تحصیل کرد) لمینسکی برای شرکت در هفته ملی شعر و پیشتاز به بلو هوریزونته سفر کرد.

    پرتره پائولو لمینسکی.

    در آنجا بود که او با بزرگ سابق آشنا شد. شاعران آگوستو و هارولدو دکامپوس و دسیو پیگناتاری، بنیانگذاران Movimento da Poesia Concreta.

    لمینسکی اولین کتاب خود - رمان Catatau - را در سال 1976 منتشر کرد. او همچنین اشعاری را در مجله اختراع ، از جنبش کنکریتیست. از آن به بعد شما




    Patrick Gray
    Patrick Gray
    پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.