شعر هفت چهره اثر کارلوس دراموند دی آندراد (تحلیل و معنا)

شعر هفت چهره اثر کارلوس دراموند دی آندراد (تحلیل و معنا)
Patrick Gray

شعر هفت چهره یکی از محبوب ترین ساخته های کارلوس دراموند دی آندراد است. این شعر که در اثر بعضی شعر (1930) منتشر شده است، به احساس بی کفایتی و تنهایی موضوع، مضامین مکرر در آثار دراموند می پردازد.

می توان پرسید: چرا آیات دراموند وجود دارد. آیا کارلوس دراموند دی آندراد هنوز مورد علاقه عموم مردم است و آیا آنها در طول دهه ها جاری بوده اند؟

پاسخ ممکن است در لحن حساس و صمیمی شعر او باشد که قادر به کاوش در احساسات و عواطف است. درد بی انتها آیا می خواهید شعر هفت رخ را بهتر درک کنید؟ بررسی ما را دنبال کنید!

شعر با هفت رخ

وقتی به دنیا آمدم، فرشته ای کج

آنهایی که در سایه زندگی می کنند

گفت: برو کارلوس! در زندگی گیج باشید.

خانه‌ها از مردانی جاسوسی می‌کنند

که به دنبال زنان می‌دوند.

شاید بعدازظهر آبی بود،

آن‌ها نبودند آرزوهای زیادی وجود ندارد.

تراموا پر از پاها می گذرد:

پاهای زرد سیاه سفید.

چرا این همه پا، خدای من، از دلم می پرسد.

اما چشم من

چیزی نپرس.

مرد پشت سبیل

جدی، ساده و قوی است.

او به سختی صحبت می کند.

او دوستان کمیاب و کمیاب دارد

مرد پشت عینک و سبیل،

همچنین ببینید: Faroeste Caboclo de Legião Urbana: تجزیه و تحلیل و تفسیر دقیق

خدای من، چرا مرا رها کردی

اگر می دانستی که من خدا نیستم

اگر می دانستی که من ضعیف هستم.

در سراسر جهان،

اگر مرا صدا می کردندRaimundo

قافیه خواهد بود، راه حل نیست. به شما نمی گویم

اما آن ماه

اما آن کنیاک

آنها مردم را مانند جهنم به حرکت در می آورند.

به شعر هفت گوش کنید چهره ها بازخوانی شده توسط بازیگر پائولو اوتران:

Poema das Sete Faces

Analysis of Poema de Sete Faces

Sanza 1

When I متولد شدم ، فرشته ای کج

از آنهایی که در سایه زندگی می کنند

گفت: برو کارلوس! گاوش بودن در زندگی.

در بیت اول، موضوع با بیان داستان خود آغاز می شود. از قبل، این تصور وجود دارد که او مقدر شده است ، که سرنوشت او به محض تولد توسط "فرشته کج" رقم خورده است. به این ترتیب، او خود را فردی فرض می کند که همیشه «در زندگی یک گاش خواهد بود».

کلمه «گاوش» از زبان فرانسوی آمده و به معنای «چپ» است. به نظر می‌رسد این عبارت استعاره‌ای است برای کسی که عجیب، متفاوت است ، که برعکس اکثریت حرکت می‌کند. نام کارلوس است، مانند دراموند. این عامل امکان شناسایی بین نویسنده و خود غنایی را فراهم می کند و به شعر ماهیت اتوبیوگرافیک می بخشد.

بند 2

خانه ها از مردان جاسوسی می کنند

که به دنبال زنان می دوند.

شاید بعدازظهر آبی بود،

آرزوهای زیادی وجود نداشت.

بیت دوم با یک تجسم شروع می شود: خانه ها، به عنوان اگر بودندمردم، حرکت خیابان ها را مشاهده کنید. گویا او در فاصله ای قرار دارد، فقط در موقعیت یک ناظر، سوژه آنچه را که می بیند توصیف می کند.

با اشاره به اینکه مردان «به دنبال زنان می دوند»، به نظر می رسد که او جستجوی ناامیدانه را مثال بزند. عشق، تنهایی و همچنین میل، که حتی رنگ آسمان را تغییر می دهد.

ما باید به خاطر داشته باشیم که نگاه خود سوژه بر آنچه می بیند تأثیر می گذارد: این احتمال وجود دارد که او احساسات خود را بر آن فرافکنی کند. منظره شهری.

همچنین ببینید: فروید و روانکاوی، ایده های اصلی

بند 3

تراموا پر از پاها می گذرد:

پاهای زرد سیاه سفید.

چرا اینهمه پا، خدای من ، از قلبم می پرسد.

اما چشمانم

چیزی نمی پرسند.

هنوز در موقعیت ناظر قرار دارم، گویی همیشه در خارج از عمل بودم، در این بیت، تصور انزوا از سوژه افزایش می یابد.

در تراموا، وقتی می گوید که پاهای زیادی می بیند، خود غنایی از یک کنایه استفاده می کند (منبع بیانی که سهم را برای کل می گیرد). چیزی که بر آن تاکید می شود این ایده است که افراد زیادی در خیابان ها هستند، ازدحام در اطراف شما وجود دارد.

به نظر می رسد وجود افراد زیادی در اطراف شما، افراد زیادی در جهان وجود دارد. برای ایجاد احساس ناراحتی در موضوع، چه کسی از خدا چه چیزی را می خواهد.

بند 4

مرد پشت سبیل

جدی، ساده و قوی است.

تقریباً صحبت نمی کند.

دوستان کمیاب دارد

مرد پشتعینک و سبیل،

ناگهان در این بیت چهارم، نگاه سوژه به سمت خودش می گردد. او که خود را «جدی، ساده و قوی» توصیف می‌کند، به نظر می‌رسد با تصویری از انعطاف‌پذیری که از یک مرد بالغ انتظار می‌رفت مطابقت دارد.

اما در آیات بعدی، موضوع آنچه را فراتر از این تصویر بیرونی وجود دارد نشان می‌دهد. . او فردی بسته، غیرقابل ارتباط و نسبتاً تنها است .

در میان این همه مردم، در شهری که به نظر می رسد بزرگ است، احساس رها شدگی که به تدریج محیط را فرا می گیرد. غزلی است.

بند 5

خدای من، چرا مرا رها کردی

اگر می دانستی که من خدا نیستم

اگر می دانستی که من ضعیف هستم.

اوج غم، تنهایی و ناامیدی موضوع در بیت پنجم شعر به اوج خود می رسد. در اینجا، ما نوعی فریاد برای کمک داریم، دعایی به درگاه خدا.

این یک مرجع کتاب مقدس است که سخنان عیسی مسیح را هنگام مصلوب شدن بازنویسی می کند.

0>رنج او مشهود است و همچنین احساس مهجوریت و یتیمی . بدون جهت، بدون پشتوانه در زمین یا در آسمان، این مرد در جهان تنها است.

این قطعه ایده خود غنایی از انسانیت را تقویت می کند: او خدا نیست، او فقط یک انسان است، یعنی چرا او "ضعیف"، آسیب پذیر، خطاپذیر است.

بند 6

جهان سراسر جهان،

اگر اسم من رایموندو بود

این میشد قافیه، راه حلی نخواهد بود.

جهان جهانیدنیای وسیع،

بزرگتر قلب من است.

با تأمل در بیکران بودن جهان، بدنام است که موضوع قبل از هر چیز کوچک و ناچیز به نظر می رسد. در این بیت می‌توان تأملی در خود ساختن شاعرانه پیدا کرد.

با بیان اینکه «قافیه باشد، راه‌حل نباشد»، می‌توان نتیجه گرفت که سوژه اعلام می‌کند که نوشته است شعر مشکلات او را حل نمی کند، مشکلات زندگی را .

با این وجود، می تواند راهی برای دسترسی به درونی شما باشد. در آخرین ابیات این قطعه، می‌گوید که قلبش وسیع‌تر است، شاید به این دلیل که بیش از حد احساس می‌کند یا احساسات و دردهایی را نگه می‌دارد که بیرونی نیستند.

همچنین این پیشنهاد وجود دارد که علاوه بر این این سیاره که بزرگ و پر از مردم است، در هر فردی یک دنیای درونی وجود دارد، شاید بینهایت و برای دیگران ناشناخته باشد.

بند 7

نباید به شما بگویم

اما این ماه

اما آن کنیاک

مردم را مثل جهنم احساساتی می کند.

آخرین سطرها به عنوان اعتراف نهایی خود غنایی می رسد. در اینجا، او از شب به عنوان زمان تأمل ، هوشیاری و حساسیت صحبت می کند.

ماه، الکل و شعر به خود اجازه می دهد که سوژه، معمولاً گوشه گیر، با احساسات شما در تماس باشد. . همه اینها او را به حرکت در می آورد و او را به بیان آنچه واقعاً احساس می کند از طریق این شعر هدایت می کند .

معنای شعر هفت رخ

مهیج و پیچیده، شعرلحنی اعترافی به خود می گیرد که با همذات پنداری احتمالی خود غنایی با دراموند تقویت می شود. مضمون "من در مقابل جهان" که در آثار او می گذرد، از اولین بیت آهنگ وجود دارد.

خود را به عنوان فردی که آزمودنی که به دلیل داشتن "گاش در زندگی" به دنیا می آید، احساس می کند که جای خود نیست و به دنبال جایگاه خود در جهان است.

بنابراین، در موارد متعددی، به عنوان یک ناظر صرف از واقعیت رفتار می کند، گویی که بخشی از آن نیست. او در آن سوی آن بود، بیرون.

شعر که از هفت بیت تشکیل شده است، «هفت چهره» خود غنایی را ارائه می دهد. هر بند جنبه ای از موضوع را بیان می کند و نشان می دهد که او در آن لحظه چه احساسی دارد.

بنابراین، شعر به صورت طغیان ظاهر می شود که کثرت و حتی تضاد عواطف و حالات او را نشان می دهد.

درباره کارلوس دراموند دی آندراد

کارلوس دراموند د آندراد (31 اکتبر 1902 - 17 اوت 1987) بزرگترین ملت شاعر در نظر گرفته می شود. قرن بیستم نام او بدون شک یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین آثار زمان خود و به طور کلی در ادبیات برزیل است.

به عنوان بخشی از مرحله دوم مدرنیسم برزیل، آثار او ویژگی های مشخصی از زمان خود را به خود اختصاص دادند، مانند استفاده از آن. از زبان جاری، قدردانی از زندگی روزمره و مضامین سیاسی-اجتماعی.

تأمل در موضوعات جاودانه مانند تنهایی، حافظه، زندگی درجامعه و روابط انسانی، اشعار او بر گذر زمان غلبه کرده و همچنان خوانندگان همه نسل‌ها را مجذوب خود می‌کند.

درباره شعرهای کارلوس دراموند دی آندراده بیشتر بدانید.

همچنین بیاموزید




    Patrick Gray
    Patrick Gray
    پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.