12 شعر درخشان از فریرا گولار

12 شعر درخشان از فریرا گولار
Patrick Gray

فریرا گولار (1930-2016) یکی از بزرگ‌ترین نام‌های ادبیات برزیل است.

نماینده نسل انضمامی نویسنده آیاتی است که دهه‌ها را در بر می‌گیرد و بسیاری از موقعیت‌های سیاسی و اجتماعی برزیل را به تصویر می‌کشد. .

اکنون 12 آهنگ دیدنی او را به خاطر بسپارید.

1. شعر کثیف

این موقع غروب در سائو لوئیس دو اسم چه اهمیتی دارد

مارانهائو سر میز شام زیر نور تب در میان برادران

و والدین در داخل چه معمایی هستند؟

اما نام چه اهمیتی دارد

زیر این سقف از کاشی های کثیف تیرهای آشکار بین

صندلی و میز بین یک کمد و یک کمد جلوی

چنگال ها و چنگال ها و بشقاب های سفالی که قبلاً شکسته شده اند

گزیده فوق بخشی از Poema dirty است، شعری گسترده که در زمان فریرا گولار سروده شده است. در تبعید، در آرژانتین، به دلایل سیاسی.

سال 1976 بود و برزیل سال‌های سرب را تجربه می‌کرد، شاعر از دور ننگی را که در کشورش اتفاق می‌افتاد، در حین سرودن شاهکارش تماشا کرد. 3>شعر سوجو ، آفریده ای با بیش از دو هزار بیت.

خود غنایی در طول نگارش از تنهایی و اهمیت آزادی صحبت می کند، احساساتی که با آنچه بود همخوانی دارد. در آن لحظه با خود فریرا گولار ادامه می‌یابد.

این ابیات اولیه منشأ شاعر را توضیح می‌دهند: شهر تولد، خانه‌ای که به او پناه داده است، منظره سائو لوئیس، ساختاردر شعر قیمت

برنج

در شعر نمی گنجد.

گاز

روشن تلفن

یک طفره رفتن

شیر

گوشت

قند

نان

کارمند دولت

در شعر نمی گنجد

با دستمزدهای گرسنه اش

زندگی او بسته شد

در آرشیوها.

همانطور که کارگر در شعر نمی گنجد

که روز خود را از فولاد

و زغال سنگ

در کارگاه های تاریک می خرد

– چون شعر آقایان

بسته است. :

"جای خالی نیست"

فقط در شعر می گنجد

مرد بی شکم

زن با ابر

میوه بی ارزش

آقایان شعر

نه بو می دهد

نه بو می دهد.

در جای خالی نیست گولار از شعر به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی استفاده می‌کند و چندین مشکل نظم عمومی و جمعی را بسیار مرتبط‌تر از خود شعر نشان می‌دهد.

یک بار دیگر از فرازبان استفاده می‌کند که در ابیات آخر مشهود است. می گوید: آقایان شعر نه بو می دهد و نه بو می دهد . این عبارت به این معنی است که در برابر بی عدالتی های بسیار در جهان، هنر غزلی او کوچک و بی ربط می شود.

عجیب این است که او در همان زمان « نقد شعر می کند. "، به نظر می رسد از کنایه استفاده می کند، بالاخره این شعر است که نارضایتی او را بیان می کند .

12. مردگان

مردگان دنیا را

از چشمان زندگان می بینند

در نهایت می شنوند،

با گوش ما، <1

درست استسمفونی ها

چند کوبیدن درها،

بادها

غایب

جسم و روح

خنده آنها را با خنده های ما مخلوط می کنند

اگر در واقع

زمانی که زنده بودند

همین لطف را یافتند.

در این ساخت شاعرانه، نویسنده به یکی از بزرگترین تابوهای جامعه یعنی مرگ می پردازد. اما در اینجا رابطه زنده و درگذشتگان را به شکلی اسرارآمیز و در عین حال امیدوارکننده ارائه می کند.

او با بیان اینکه مردگان «دنیا را می بینند» ادامه این افراد را نیز مطرح می کند، اما اکنون توسط حواس و احساسات کسانی که باقی مانده اند.

آنچه گولار پیشنهاد می کند یکپارچگی بین گذشته و حال ، بین اجداد و افرادی که به زندگی ادامه می دهند، می گوید که ارزش ها و خلق و خوی از "غایب در جسم و روح" باقی مانده است.

فریرا گولار که بود

خوزه دی ریبامار فریرا در جهان ادبیات تنها به نام فریرا گولار شناخته می شد. این نویسنده در سال 1930 در سائو لوئیس دو مارانهائو به دنیا آمد.

او در سن 18 سالگی اولین کتاب شعر خود را با عنوان کمی بالاتر از زمین روانه بازار کرد. او که هنوز جوان بود، تصمیم گرفت روستا را به مقصد ریودوژانیرو ترک کند، جایی که در سال 1951 ساکن شد و به عنوان تصحیح کننده برای مجله O Cruzeiro شروع به کار کرد.

پرتره فریرا گولار.

0>فریرا گولار یکی از نام‌های بزرگ شعر بتن و نئو بتن برزیل بود . کتاب او یک سرجوخه لوتا (1954)، قبلاً نشانه هایی از تجربه او را نشان داده است.بتن. دو سال بعد در اولین نمایشگاه Poesia Concreta شرکت کرد.

او در طول چند دهه به نوشتن ادامه داد و به ویژه بر ژانر شعری و موضوع موضوعات اجتماعی تمرکز کرد. او همچنین برای تئاتر می نوشت و فیلمنامه های اپراهای صابون را می ساخت.

در دوران دیکتاتوری نظامی به فرانسه، شیلی، پرو و ​​آرژانتین تبعید شد. کلاسیک Poema Sujo مربوط به آن دوره است. جمله معروف او این است:

هنر وجود دارد زیرا زندگی کافی نیست.

جوایز دریافت شده

در سال 2007 گولار جایزه جابوتی را در بخش بهترین کتاب داستانی دریافت کرد. چهار سال بعد، این شاهکار با همان جایزه، اما این بار در بخش شعر تکرار شد.

در سال 2010، جایزه مهم Camões به او اهدا شد. در همان سال او عنوان دکتر افتخاری را دریافت کرد که توسط دانشگاه فدرال ریودوژانیرو ارائه شده بود.

در سال 2014 او برای تصاحب جایگاهی در آکادمی ادبیات برزیل انتخاب شد.

فریرا گولار در حال سخنرانی در ABL.

فریرا گولار در 4 دسامبر 2016 در ریودوژانیرو درگذشت.

آشنا این تفکر در مجموعه ای از دغدغه های هویتی و سیاسی آشکار می شود و ترکیب از خود فردی به ما جمعی منتقل می شود .فریرا گولار "Poema Sujo" را می خواند

یک بررسی عمیق تحلیل شعر کثیف .

2. مرد معمولی

من یک مرد معمولی

گوشت و حافظه

استخوان و فراموشی هستم.

من پیاده راه می روم. ، با اتوبوس، با تاکسی، با هواپیما

و زندگی در درونم می وزد

وحشت

مثل شعله یک مشعل دمنده

و می تواند

ناگهان

قطع.

من مثل شما هستم

از چیزهایی ساخته شده است که به یاد می آیند

و فراموش می کنند

چهره ها و

دستها، چتر آفتابی قرمز در ظهر

در Pastos-Bons،

شادی از بین رفته گلها و پرندگان

پرتوی از یک بعدازظهر درخشان

اسامی که من دیگر حتی نمی دانم

موضوع شاعرانه در Homem Comumo (بالا) سعی می کند خود را شناسایی کند و به همین دلیل به جستجوی هویت خود می رود .

در طول مسیر اکتشاف، او مسیرهای مادی (که با گوشت نشان داده می شود) و مسیرهای غیر مادی (که نماد آن حافظه است) را ترسیم می کند. سپس موضوع خود را به عنوان نتیجه تجربیاتی که زندگی کرده است نشان می دهد .

در اینجا خود غنایی به جهان خواننده نزدیک می شود ("من مثل تو هستم که از چیزهای به یاد ماندنی و فراموش شده ساخته شده ای") نشان می دهد به تجربیات روزمره را با او به اشتراک بگذارید ("با اتوبوس، با تاکسی، با هواپیما") و مهمتر از همه دغدغه های انسانی که برای همه ما ارتباط دارد.

3. ترجمه

بخشی از من

همه هستند:

بخشی دیگر هیچکس نیست:

بی ته.

بخشی از من

جمعیت است:

بخشی دیگر غریبی

و تنهایی.

بخشی از من

وزن، فکر می کند:

بخش دیگر هذیان است.

بخشی از من

ناهار و شام می خورد:

بخش دیگر

تعجب کرده است .

بخشی از من

دائمی است:

قسمتی دیگر

به طور ناگهانی شناخته می شود.

بخشی از من

این فقط سرگیجه است:

همچنین ببینید: بهترین بازدیدهای MPB (با تجزیه و تحلیل)

بخش دیگر،

زبان.

ترجمه بخشی

به قسمت دیگر

- که یک سوال

زندگی و مرگ است -

آیا هنر است؟

شعری که به صورت اول شخص سروده شده است قصد دارد تاملی عمیق در مورد ذهنیت هنرمند . ما در اینجا جستجوی خودشناسی را می بینیم، تلاشی برای آشکار ساختن باطن و پیچیدگی های موضوع شعری.

لازم به ذکر است که بحث فقط رابطه شاعر با خودش نیست، با همه کسانی که به او نزدیک هستند. volta.

آیات، مختصر، دارای زبانی خشک، بدون رودئوهای اصلی هستند، و هدفشان این است که آنچه را که خود غنایی در درون خود حمل می کند، بررسی کند.

فاگنر، در سال های اولیه هشتاد، شعر Traduzir-se را موسیقی کرد و عنوان شعر را نیز عنوان آلبوم خود را که در سال 1981 منتشر شد، قرار داد.

Fagner - Traduzir-se (1981) )

4. در دنیا تله های زیادی وجود دارد

در دنیا تله های زیادی وجود دارد

و آنچه هستتله می تواند پناهگاه باشد

و آنچه پناهگاه است می تواند تله باشد

پنجره شما برای مثال

باز به آسمان

همچنین ببینید: معنی عبارت خودت را بشناس

و ستاره به شما می گویم که انسان چیزی نیست

یا صبحی که در ساحل کف می کند

قبل از کابرال، قبل از ترویا می زند

(چهار قرن پیش توماس بکویمائو

او شهر را تسخیر کرد، یک شبه نظامی محبوب ایجاد کرد

و سپس به او خیانت شد، دستگیر شد، به دار آویخته شد)

تله های زیادی در جهان وجود دارد

و دهان های بسیاری به شما می گویند

که زندگی کوتاه است

که زندگی دیوانه است

و چرا بمب نه؟ از شما پرسیده می شود.

چرا بمبی نیست که همه چیز را تمام کند، زیرا زندگی دیوانه است؟

آیات بالا قسمت آغازین شعر بلند را تشکیل می دهند تله های زیادی در این شعر وجود دارد. جهان .

نوشتن تأملی در مورد بودن در جهان و چالش هایی که این غوطه وری برای موضوع شاعرانه و برای خواننده ایجاد می کند به ارمغان می آورد.

وقتی وقتی از خودش صحبت می‌کند، خود غنایی در نهایت کمی درباره هر یک از ما صحبت می‌کند و تفکر انتقادی ما را تحریک می‌کند. گولار به دور از هدف قرار دادن خوانندگان بی‌تفاوت، به دنبال این است که ما را بیقرار و آماده باش کند و دنیای اطراف خود را زیر سوال ببرد.

5. یک عکس هوایی

حتماً آن بعدازظهر شنیده ام

هواپیمایی در حال عبور از شهر

به عنوان کف دست باز شده

میان درختان خرما

و حرا

خون رودخانه هایش به دریا می ریزد

ساعت

روز گرمسیری

آن بعدازظهر از فاضلاب شما نشت کردمرده شما

باغهای شما

حتماً آن را

آن بعدازظهر

در اتاق من شنیده ام؟

در اتاق نشیمن؟ در تراس

کنار حیاط خلوت؟

هواپیما از روی شهر می گذرد

آیات بالا بخش آغازین یک عکس هوایی را تشکیل می دهند . در این شعر زیبا، موضوع شاعرانه بر منشأ آن در سائو لوئیس دو مارانهائو تمرکز دارد .

مقدمات نوشته کاملاً بدیع است: هواپیما در واقع از آن منطقه ثبت شده عبور کرده بود که در آن منطقه ثبت شده بود. شاعر متولد شد آیا او زمان گذراندن هواپیما را دیده بود؟ چه چیزی در لنز ثبت شده بود؟ شاعر چه چیزی را از تصویر به یاد می آورد و چه چیزی را از هر بازنمایی سرریز می کند؟

به شیوه ای کلی تر، شعر این پرسش ها را مطرح می کند: یک عکس چه چیزی را می تواند ثبت کند ؟ آیا محبت ها و تجربیات عاطفی قابلیت ثبت در یک تصویر را دارند؟

6. همانطور که دو و دو چهار می کنند

همانطور که دو و دو چهار می کنند

می دانم که زندگی ارزش زیستن دارد

هر چند نان گران است

و آزادی کوچک

چون چشمانت روشن است

و پوستت تیره است

در حالی که اقیانوس آبی است

و تالاب آرام

مثل زمان شادی

پشت وحشت به من اشاره می کند

و شب روز را می برد

در دامان نیلوفرش

- می دانم که دو و دو چهار می کنند

می دانم که زندگی ارزشش را دارد

حتی اگر نان گران باشد

و آزادی کم باشد.

Oمختصر همانطور که دو و دو چهار می کنند شعری است با لحن اجتماعی و سیاسی و همچنین بخش عظیمی از غزل گولار.

لازم به یادآوری است که نویسنده ای که او در دوران دیکتاتوری دقیقاً به خاطر طرح پرسش هایی درباره سرکوب و مبارزه برای آزادی ایدئولوژیک تبعید شد. جنجالی و تحریک آمیز و می خواهد حدود آزادی و محدودیت های زندگی در جامعه را بداند، این گونه می سازد مثل دو و دو را چهار می کند.

علی رغم پرداختن به مضامین سخت و متراکم. پرسش، شعر با نگاهی آفتابی و خوش بینانه به پایان می رسد.

7. نادرستي

از کجا شروع کنم، به کجا خاتمه دهم،

اگر آنچه در خارج است در داخل باشد

مثل دایره ای که

حاشیه مرکز است؟

من در چیزها پراکنده هستم،

در افراد، در کشوها:

ناگهان در آنجا

بخش هایی از خودم: خنده مهره ها

من در ابرها حل شده ام:

شهر را از بالا می بینم

و در هر گوشه ای پسری،

من کی هستم که نامم را صدا می کند.

در زمان گم شدم.

قطعه های من کجا خواهند بود؟

ابیات فوق از قسمت آغازین شعر گرفته شده است. گمشده. در اینجا ما سوژه ای شاعرانه را می یابیم که به دنبال خود است و سعی می کند بفهمد چگونه به آنچه که هست شد . برای این کار او به دنبال جستجو در ردپای گذشته خود است و به دنبال سرنخ هایی از پیدایش این بلوغ است.

غزلسرای معتقد است که با قرار دادن ذره بین در مسیر خود(با چه کسی رابطه داشته است، احساساتی که در پوست خود زندگی کرده است، مکان هایی که از آن عبور کرده است) بهتر می تواند درک کند که قرار است چه چیزی با خود و اطرافیانش بهتر برخورد کند.

8. مه 1964

در لبنیات، بعد از ظهر تقسیم می شود

به ماست، کشک، لیوان

شیر

و در آینه من صورتم ساعت

چهار بعدازظهر در اردیبهشت ماه است.

من 33 سال دارم و ورم معده دارم. من عاشق

زندگی هستم

که پر از کودکان، گل ها

و زنان، زندگی،

این حق در دنیا بودن،

داشتن دو دست و پا، یک صورت

و گرسنگی برای همه چیز، امید.

این حق همه

که هیچ اقدامی

نهادمندی یا قانون اساسی

می تواند لغو یا وصیت کند.

اما چه تعداد از دوستان دستگیر شده اند!

چه تعداد در زندان های تاریک

جایی که بعدازظهر بوی ادرار و وحشت می دهد. .

از عنوان شعر می توان فهمید که موضوع آن چه خواهد بود: دیکتاتوری نظامی که زندگی فریرا گولار را مختل کرد و همچنین نقشه های تعدادی دیگر از برزیلی ها را زیر پا گذاشت و به حالت تعلیق درآورد.

در این شعر سخت زندگی نامه ای (در بالا فقط گزیده ای از آن را یافتیم)، در مورد سرکوب، سانسور و عواقب سختی که در سال های سرب تجربه کرده ایم، می خوانیم. گولار با انتخاب دیکتاتوری به عنوان موضوع خود، قصد دارد آن سال های وحشت و ترس را در حافظه جمعی زنده نگه دارد .

در حالی که ترس به بسیاری از مخالفان رژیم نزدیک می شود، دیگرانبسیاری از آنها برنامه روزانه خود را "در ماست، کشک، لیوان شیر" بدون شوک عمده حفظ کردند.

این ترانه سرا نیز به نوبه خود، در سن 33 سالگی، خشمگین و با میل به تغییر روند کشور را تماشا می کند. او با امید، موعظه می کند که همه حقوقی دارند که «هیچ قانون نهادی و قانونی نمی تواند آن را لغو یا وصیت کند».

9. آهنگ برای نمردن

وقتی رفتی،

دختر سفید مثل برف،

من را ببر.

اگر میتوانی 't

مرا با دست بگیر،

دختر سفید برفی،

مرا در قلبت بگیر.

اگر در قلبت نمی توانی <1

به طور اتفاقی مرا میبری،

دختر رویاها و برف،

من را به یاد خودت ببر.

و اگر نمیتوانی این کار را انجام دهی یا

به اندازه ای که

از قبل زنده در افکارت هستی،

دختر سفید برفی،

من را به فراموشی بسپار.

آهنگ برای نمردن یکی از معدود شعرهای عاشقانه فریرا گولار است که معمولاً غزلی دارد که بیشتر بر مسائل اجتماعی و جمعی متمرکز است. اما در ابیات بالا، موضوع شاعرانه بر احساس شور تمرکز دارد.

خود غنایی خود را تسلیم احساس عاشق شدن می بیند که توسط «دختر سفید برفی» برانگیخته شده است. ما در مورد این زن به جز رنگ پوست چیز دیگری نمی آموزیم، توصیف شاعر بیشتر بر عشق متمرکز است تا دقیقاً هدف عشق.

بر خلاف اکثر شعرهایی که بیانیه می بافند،این یکی روی جلسه تمرکز نمی کند، بلکه روی لحظه ای که معشوق تصمیم به ترک می گیرد. معشوق که نمی داند چگونه باید به این موقعیت واکنش نشان دهد، فقط از او می خواهد که او را به نحوی با خود ببرد.

در سال 1984 این شعر توسط فاگنر موسیقی و منتشر شد، نتیجه را در زیر مشاهده کنید:

Fagner - Take Me (Song to Not Die)

10. شعر

شعر کجاست؟ سوالات

در همه جا پرسیده می شود. و شعر

به گوشه ای می رود تا روزنامه بخرد.

دانشمندان پوشکین و بودلر را قصاب می کنند.

مفسران ماشین زبان را از بین می برند.

شعر می خندد.

حکمی صادر می شود: حرام است

آمیختن شعر با ایپانما

شاعر در پرس و جو شهادت می دهد:

شعر من ناب است. , گل

بدون ساقه، قسم می خورم!

هیچ گذشته و آینده ای ندارد.

مزه ای مانند صفرا یا عسل ندارد:

ساخته شده است. از کاغذ.

هم اکنون در بخش اول شعر می توان مشاهده کرد که این متا شعر است، آفرینشی که به بررسی منشأ بیت و قصد دارد جایگاه غزل را در جهان درک کند.

سوژه شاعر نه تنها می خواهد بفهمد که شعر برای چیست، بلکه می خواهد بفهمد که فضای آن چیست، به کجا تعلق دارد، چگونه می تواند در روزگار ما تغییر ایجاد کند. .

مسئله فقط کشف این نیست که غزل از کجا آمده است، بلکه باید انگیزه و ظرفیت آن برای دگرگونی اجتماعی بررسی شود.

11. جای خالی وجود ندارد

قیمت حبوبات

مناسب نیست




Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.