Auto da Compadecida (خلاصه و تجزیه و تحلیل)

Auto da Compadecida (خلاصه و تجزیه و تحلیل)
Patrick Gray

شاهکار نویسنده برزیلی آریانو سواسونا در سال 1955 نوشته شد و برای اولین بار در سال 1956 در تئاتر سانتا ایزابل اجرا شد. Auto da Compadecida نمایشنامه ای است که به سه پرده تقسیم می شود و سرتائوی شمال شرقی را به عنوان پس زمینه خود دارد. این اثر یکی از اولین تولیدات تئاتری بود که تسلط قوی بر سنت عامه داشت.

داستان معروف که با حضور قوی طنز مشخص می شود، در سال 1999 مخاطبان گسترده تری پیدا کرد، زمانی که برای اقتباس شد. تلویزیون (مینی سریال توسط TV Globo) و سال بعد به یک فیلم سینمایی تبدیل شد.

ماجراهای ژائو گریلو و چیکو بخشی از تخیل جمعی برزیلی است و صادقانه زندگی روزمره کسانی را که می جنگند به تصویر می کشد. برای بقا در یک محیط نامطلوب .

چکیده

ژوائو گریلو و چیکو دوستان جدایی ناپذیری هستند که در داستان زندگی در مناطق دورافتاده شمال شرقی بازی خواهند کرد. این دو دوست که گرفتار گرسنگی، خشکی، خشکسالی، خشونت و فقر هستند، تلاش می کنند در یک محیط خصمانه و فلاکت بار زنده بمانند، این دو دوست از هوش و زیرکی برای عبور از مشکلات استفاده می کنند.

(هشدار، این مقاله حاوی spoilers )

مرگ سگ

داستان با مرگ سگ زن نانوا شروع می شود. در حالی که سگ زنده بود، بانو، عاشق حیوان، به هر طریقی سعی کرد کشیش را متقاعد کند که او را برکت دهد.

دو کارگر در نانوایی شوهرش - آنهایی که باهوش هستند.8 ژانویه 1998.

با توجه به موفقیت چشمگیر در میان مردم، کارگردانان به فکر ساختن یک فیلم بلند افتادند (پروژه ای که عملاً پیش رفت و باعث پیدایش فیلم O Auto da Compadecida شد. ، توسط Guel Arraes).

Movie O Auto da Compadecida

به کارگردانی Guel Arraes با فیلمنامه امضا شده توسط Adriana Falcão، João Falcão و خود Guel Arraes، اقتباس برای سینمای کلاسیک آریانو سواسونا توسط گلوبو فیلمز در سال 2000 ساخته شد.

این فیلم به مدت 1 ساعت و 35 دقیقه دارای یک بازیگر عالی است (ماتئوس ناچترگاله، سلتون ملو، دنیس فراگا، مارکو نانینی، لیما دوارته، فرناندا مونته نگرو، و غیره) .

این فیلم در Cabaceiras در داخل شهر پارایبا فیلمبرداری شد و زمانی که نمایش داده شد به سرعت در بین مردم با موفقیت روبرو شد (بیش از 2 میلیون تماشاگر برزیلی به سینما رفتند).

از نظر نقد، فیلم در جایزه بزرگ سینمای برزیل در سال 2001 موفق بود. O Auto da Compadecida جوایز زیر را به خود اختصاص داد:

  • بهترین کارگردان (Guel Arraes) )
  • بهترین بازیگر مرد (Matheus Nachtergaele)
  • بهترین فیلمنامه (آدریانا فالکائو، ژائو فالکائو و گوئل آررس)
  • بهترین اکران

ببینید the trailer:

O AUTO DA COMPADECIDA 2000 Trailer

آریانو سواسونا کی بود؟

آریانو ویلار سواسونا که برای عموم مردم فقط با نام آریانو سواسونا شناخته می شود، در 16 ژوئن 1927 در ما به دنیا آمد.Senhora das Neves، امروز ژوائو پسوا، پایتخت پارایبا. او پسر کاسیا ویلار و ژائو سواسونا سیاستمدار بود.

پدر آریانو در ریودوژانیرو به قتل رسید. در سال 1942، آریانو به رسیف نقل مکان کرد، جایی که تحصیلات متوسطه خود را به پایان رساند و در دوره حقوق ثبت نام کرد.

سواسانا اولین نمایشنامه خود را در سال 1947 نوشت ( زنی در آفتاب لباس پوشیده ). در سال بعد، در سال 1948، او نمایشنامه دیگری نوشت ( چنگ های صهیون را بخوان یا ای بیداری شاهزاده خانم ) و برای اولین بار شاهد اجرای کار خود بود. سازندگان آن اعضای Teatro do Estudante de Pernambuco بودند.

در سال 1950 او اولین جایزه خود (جایزه Martins Pena) را برای Auto de João da Cruz دریافت کرد. شش سال بعد او استاد زیبایی شناسی در دانشگاه فدرال پرنامبوکو شد. او سال ها تدریس کرد تا اینکه در سال 1994 بازنشسته شد.

او در تئاتر و ادبیات فعالیت بسیار پرباری داشت و نمایشنامه ها و کتاب های متعددی به چاپ رسید. سواسونا در سن هشتاد و هفت سالگی در 23 ژوئیه 2014 درگذشت

پرتره آریانو سواسونا.

مقاله آریانو سواسونا: زندگی و کار را از دست ندهید.

آثار ادبی آریانو سواسونا

نمایشنامه

  • زنی در آفتاب لباس پوشیده (1947)
  • آواز بخوان چنگ صهیون (یا پرنسس بیابان ) (1948)
  • مردان گلی (1949)
  • Auto de João da Cruz (1950)
  • Tortures of a Heart (1951)
  • طاق متروک (1952)
  • مجازات غرور (1953)
  • خسیس ثروتمند (1954)
  • Auto da Compadecida (1955)
  • Deserter of Princess (بازنویسی Sing the Harps of Zion )، (1958)
  • ازدواج مشکوک (1957)
  • قدیس و خوک ، تقلید شمال شرقی از پلاتوس (1957)
  • مرد گاو و قدرت ثروت (1958)
  • مجازات و قانون (1959)
  • Farce da Boa Preguiça (1960)
  • The Caseira and Catarina (1962)
  • The Conchambranças de Quaderna (1987)
  • Waldemar de Oliveira (1988)
  • داستان عشق رومئو و ژولیت (1997)

داستان

  • داستان عشق فرناندو و ایزاورا (1956)
  • فرناندو و ایزاورا (1956)
  • Romance d'A Pedra do Reino e o Príncipe do Sangue do Vai-e-Volta (1971)
  • As Infâncias de Quaderna (سریال هفتگی در Diário de Pernambuco، 1976-1977)
  • تاریخچه شاه سر بریده در سرتائو کاتینگاس / Ao Sol da Onça Caetana (1977)

با آن نیز آشنا شوید

    ژائو گریلو و چیکو - نیز وارد چالش شدند و برای سگ نزد کشیش شفاعت کردند. چنین تلاشی فایده ای نداشت، از بدبختی صاحب سگ، سرانجام سگ بدون برکت مرد.

    دفن حیوان

    با اطمینان از اینکه باید حیوان را با شکوه دفن کرد. و بانوی زیبا، او دوباره از ژائو گریلو باهوش و چیکو کمک می‌کند تا کشیش را متقاعد کند که بیداری را انجام دهد.

    خوائو گریلو شیطان سپس در گفتگو با کشیش می‌گوید که سگ وصیت نامه ای به جا گذاشته بود که در آن قول داده بود در صورتی که دفن به زبان لاتین انجام شود ده کانتو ریس برای او و سه قبضه برای قربانی.

    بعد از کمی تردید، کشیش با ژوائو گریلو معامله می کند و به این موضوع فکر می کند. سکه هایی که او دریافت می کرد. چیزی که او نمی توانست تصورش را هم بکند این بود که اسقف در وسط معامله ظاهر شود.

    همچنین ببینید: شعر ترم د فرو، اثر مانوئل باندیرا (با تحلیل)

    اسقف از این صحنه وحشت کرده است: کجا دیده اید که کشیشی مراقب سگ باشد (حتی به زبان لاتین! )؟ ژوائو گریلو که نمی‌داند چه باید بکند، می‌گوید که وصیت نامه در واقع وعده شش کانتو برای اسقف اعظم و چهار برای کلیسا داده است. اسقف که خود را فاسد پول نشان می دهد، چشم خود را بر این وضعیت می بندد.

    ورود باند سورینو

    در وسط کار، گروه خطرناک cangaceiro به شهر حمله می کند. سورینو. این باند تقریباً همه (اسقف، کشیش، کشیش، نانوا و زن) را می کشد.

    خوائو گریلو و چیکو از ترس مرگ تلاش می کنندآخرین خروج: آنها به اعضای باند می گویند که یک سازدهنی دارند که توسط Padrinho Padre Cícero برکت داده شده بود که می توانست مردگان را زنده کند و اگر زنده بمانند می توانند آن را تحویل دهند.

    کانگاسیروها باور ندارند. آن، اما این دو نمایشی انجام می دهند. چیکو کیسه‌ای از خون را پنهان کرده بود و وقتی ژوائو وانمود می‌کند که دوستش را با چاقو می‌زند، اتفاقی که می‌افتد این است که کیسه می‌شکند.

    باند بر این باور است که مرد واقعاً مرده است، تا زمانی که ژوائو سازدهنی می‌زند. و چیکو ظاهراً زنده شده است.

    مرگ ژوائو گریلو بیچاره و قضاوت نهایی

    ترفند هارمونیکای مقدس مدت زیادی دوام نمی آورد و به زودی ژوائو گریلو توسط cangaceiros کشته می شود. از قبل در بهشت، همه شخصیت ها ملاقات می کنند. هنگامی که زمان قضاوت نهایی فرا می رسد، بانوی ما برای هر یک از شخصیت ها شفاعت می کند.

    کسانی که نجات آنها دشوار است (کشیش، اسقف، مقدس، نانوا و همسرش) مستقیماً به برزخ می روند.

    تعجب زمانی رخ می‌دهد که مذهبی‌های مربوطه مستقیماً به برزخ فرستاده می‌شوند در حالی که سورینو و سرسپردنش، که ظاهراً جنایتکار هستند، به بهشت ​​فرستاده می‌شوند. بانوی ما موفق می شود از این تز دفاع کند که سرسپردگان به طور طبیعی خوب بودند، اما توسط سیستم فاسد شده بودند.

    ژوائو گریلو نیز به نوبه خود، فیض بازگشت به بدن خود را دریافت می کند. وقتی به زمین باز می گردد، از خواب بیدار می شود و در مراسم تشییع جنازه خود که توسط بهترین دوستش ساخته شده است، شرکت می کندچیکو شیکو نیز به نوبه خود به بانوی ما قول داده بود که اگر ژائو گریلو زنده بماند، تمام پولی را که در اختیار دارد به کلیسا خواهد داد. همانطور که معجزه اتفاق می افتد، پس از تردید بسیار، دو دوست اهدای وعده داده شده را انجام می دهند.

    همچنین ببینید: شعر کنگره بین المللی ترس، اثر کارلوس دراموند دی آندراد

    تجزیه و تحلیل

    زبان استفاده شده

    نمایشنامه Auto da Compadecida عمیقا است. سوآسونا که با زبان شفاهی مشخص شده است، سبکی منطقه‌گرایانه دارد که قصد دارد گفتار شمال شرقی را به دقت تکرار کند:

    JOÃO GRILO: ای انسان بی شرم! هنوزم میپرسی؟ آیا فراموش کرده اید که او شما را ترک کرده است؟

    شخصیت ها دارای ثبت گفتار یکسانی هستند که با آنچه در محیط شمال شرقی برزیل یافت می شود، سازگار است، اگرچه هر شخصیت گفتار منحصر به فرد و خاص خود را دارد.

    در علاوه بر زبان شمال شرقی، لازم است مجموعه‌ای از عناصر را به خاطر بسپاریم که نویسنده در آن سرمایه‌گذاری می‌کند تا جلوه‌ای از واقعیت را ایجاد کند: برای مثال، روایت از اشیاء معمولی شمال شرقی استفاده می‌کند، لباس‌هایی که معمولاً توسط ساکنان منطقه استفاده می‌شود و حتی تکرار می‌شود. سناریوهایی از سرتائو که به بیننده کمک می کند تا در داستان غوطه ور شود.

    پول به عنوان چیزی که فاسد می کند

    در متن آریانو سواسونا می بینیم که چگونه همه شخصیت ها توسط پول فاسد شده اند، حتی آنهایی که ظاهراً باید این کار را انجام دهند. نباید به این موضوع مرتبط شود (در مورد مذهبی ها).

    شایان به یادآوری رفتار کشیش است که از همسرش رشوه دریافت کرد.نانوایی که سگ را دفن کند و به لاتین به افتخار حیوان عزاداری بگوید.

    JÃO GRILO: آن سگ باهوشی بود. قبل از مرگ، هر بار که ناقوس به صدا درآمد، به برج کلیسا نگاه می کرد. اخیراً، زمانی که او در حال مرگ بود، چشمان درازی را به این سمت انداخت و در نهایت اندوه پارس کرد. البته تا اینکه رئیسم با معشوقه ام فهمید که می خواهد توسط کشیش برکت بگیرد و مسیحی بمیرد. اما حتی در آن زمان هم آرام نگرفت. رئیس باید قول می داد که بیاید و برکت بدهد و اگر بمیرد به لاتین دفن خواهد شد. اینکه در ازای دفن، ده کانتو د رئیس برای کشیش و سه تا برای مقدس به وصیت نامه اش اضافه می کند.

    SACRISTAN، پاک کردن اشک: چه حیوان باهوشی! چه احساس شریفی! (حسابی.) و اراده؟ کجاست؟

    علاوه بر کشیش و مقدس، اسقف نیز به همین بازی ملحق شد و ثابت کرد که به همان اندازه با پول فسادپذیر است.

    هوش به عنوان تنها راه ممکن

    در طول داستان، ما می بینیم که چگونه چیکو و ژوائو گریلو در بحبوحه زندگی سخت روزمره، که با خشکسالی، گرسنگی و استثمار مردم مشخص شده، رنج می برند.

    در مواجهه با این زمینه فقر، چیزی که برای شخصیت ها باقی می ماند استفاده از تنها منبع در دسترس است: هوش آنها.

    در قسمت دیگری از صحنه محاکمه، زمانی که ژوائو گریلو سعی می کند به یک حیله گری دیگر متوسل شود،خود را از اتهام شیطان خلاص کرد، مسیح او را نصیحت می کند: «جان، شیطنت را بس کن. فکر می کنی اینجا کاخ عدالت است؟»

    این دو دوست تقریباً هیچ کاری، عملاً پولی ندارند، به دانش رسمی دسترسی ندارند، اما زیرکی، حیله و زیرکی زیادی دارند: چیکو و João Cricket موقعیت ها را مشاهده می کند و به سرعت متوجه می شود که چگونه می توانند از آنها استفاده کنند.

    انتقاد از سیستم

    شخصیت های فروتن قربانی ظلم و ستم ناشی از سرهنگ ها، مقامات مذهبی، زمین داران و cangaceiros هستند. لازم به ذکر است که نمایشنامه از دید فروتن ترین ها روایت می شود و تماشاگر با آنهاست که فوراً شناسایی می کند.

    JOÃO GRILO: آیا استثمار آنها از ما را فراموش کرده اید. آن نانوایی در جهنم؟ آنها فکر می کنند فقط به این دلیل که پولدار شده اند سگ هستند، اما یک روز به من پول می دهند. و عصبانیتی که احساس می‌کنم به این دلیل است که وقتی مریض بودم، روی تخت دراز کشیده بودم، دیدم بشقاب غذایی که برای سگ فرستاده بود از کنارم می‌گذرد. حتی گوشت رد شده در کره هم آن را داشت. برای من، هیچ چیز، لعنت به ژائو گریلو. یک روز انتقام خود را خواهم گرفت.

    کسانی که باید از فقیرترین ها محافظت کنند - نهادهای کاتولیک (که توسط کشیش و اسقف نمایندگی می شوند) - در نهایت نشان می دهند که به همان سیستم فاسد تعلق دارند و به همین دلیل است. عقل، مانند دیگران طعنه می‌زند. افراد قدرتمند دیگر.

    طنز

    ژوآئوگریلو و چیکو نماینده مردم ستمدیده هستند و کل نمایشنامه طنز بزرگی از واقعیت غم انگیز و بی رحمانه شمال شرقی است. علیرغم متراکم بودن مضمونی که سوآسونا به آن پرداخته است، لحن نوشتار همیشه بر اساس طنز و سبکی است.

    ما همچنین در متن گزارشی از «داستان ها» یعنی افسانه ها و افسانه ها را می بینیم. در تخیل مردمی تداوم می یابند:

    CHICÓ: خوب، من این را می گویم چون می دانم این افراد چگونه پر از چیزها هستند، اما این موضوع مهمی نیست. من خودم یک بار اسب مبارکی داشتم. (...)

    JÃO GRILO: چه زمانی این اشکال را داشتید؟ و این تو بودی که اسب را به دنیا آوردی، چیکو؟

    CHICÓ: نه من. اما این طور که اوضاع پیش می رود، دیگر در مورد هیچ چیز تعجب نمی کنم. ماه گذشته، زنی در کوه‌های آراریپه، به سمت سئارا، یکی داشت.

    زبان تقریباً بازیگوش، که با خودانگیختگی مشخص می‌شود، یکی از ویژگی‌های نثر نویسنده است که بر نمایشنامه می‌افزاید. جنبه دیگری که به این سوال کمک می کند، ساخت شخصیت ها است که اغلب کاریکاتور می شوند و باعث می شود که داستان کمیک بیشتر شود.

    شخصیت های اصلی

    João Grilo

    A سوژه فقیر و بدبخت، بهترین دوست چیکو، از زیرکی خود برای عبور از موقعیت های دشوار زندگی استفاده می کند. ژوائو گریلو نمایانگر بخشی از مردم شمال شرقی است که در مواجهه با یک زندگی دشوار روزمره، از حیله و بداهه برای رهایی از مشکلات استفاده می کنند.

    Chicó

    دوست ژوائو گریلو در کنار شماست. طرف در هرماجراجویی می کند و سعی می کند از طریق طنز از زندگی روزمره غم انگیز خود خلاص شود. او بیشتر از دوستش می ترسد و وقتی خود را گرفتار دروغ های ژائو گریلو می بیند می ترسد. چیکو یک دانشمند معمولی است که مجبور است تخیل خود را به کار ببندد تا زنده بماند.

    Baker

    صاحب نانوایی در منطقه Taperoá، نانوا رئیس Chico و João Grilo است. . او در زندگی شخصی زنی خیانتکار دارد که عاشق اوست. نانوا نماینده معمولی طبقه متوسط ​​است که سعی می‌کند زنده بماند و اغلب این کار را به هزینه فقیرترین افراد انجام می‌دهد.

    همسر نانوا

    زنی خیانتکار که از نظر اجتماعی مانند افراد مغرور رفتار می‌کند. او به سگ علاقه زیادی دارد و بهتر از انسان های اطرافش با او رفتار می کند. همسر نانوا نماد نفاق اجتماعی است.

    پدر ژوائو

    به دلیل موقعیت مذهبی خود به عنوان فرمانده ناحیه محلی، ظاهراً کشیش فردی فساد ناپذیر بود که از جاه طلبی های مالی بی بهره بود، اما که معلوم می شود مانند هر انسان دیگری فاسد است. ما در پدر ژوائو تصویری از حرص و طمع می بینیم (به کنایه یکی از گناهان اصلی محکوم شده توسط کلیسا).

    اسقف

    برتر از کشیش از نظر سلسله مراتب، اسقف تلاش می کند. وقتی متوجه وضعیت بیداری سگ شد، او را مجازات کند. با این حال، زمانی که رشوه نیز به او تقدیم می شود، او به همان خطای کشیش دچار می شود. بالاخره اسقف خیلی فاسد و کوچک است.و همچنین کشیش.

    Cangaceiro Severino

    او رئیس راهزن cangaceiro است. او که همه مردم منطقه از آن می ترسند، قربانیان زیادی گرفته و به دلیل کمبود فرصت، به دنیای جنایت سقوط کرده است. cangaceiro Severino نماینده بخش عظیمی از جمعیت است که در نهایت به سرنوشت خشونت می افتند زیرا آنها هیچ گزینه دیگری نداشتند.

    بانوی ما

    در طول داوری نهایی برای همه شفاعت می کند. و با اظهار نظرهای غیرقابل تصور مداخله می کند، مثلاً وقتی که برای دفاع از کانگاسیرو سورینو به زمین می آید. بانوی ما عمیقا مهربان است و سعی می کند همه را به بهشت ​​ببرد: او به دنبال استدلال های منطقی و منطقی برای توجیه نقص های احتمالی شخصیت است.

    درباره نمایشنامه

    نمایش با موضوع شمال شرقی به سه قسمت تقسیم شد. عمل می کند. Auto da Compadecida که در سال 1955 نوشته شد، برای اولین بار در سال بعد، در سال 1956، عمومی شد.

    اما سال بعد، در سال 1957، در ریودوژانیرو بود که بازی اهمیت پیدا کرد Auto da Compadecida در طول اولین جشنواره ملی آماتور در ریودوژانیرو به روی صحنه رفت.

    سالها بعد، در سال 1999، داستان برای تلویزیون اقتباس شد و سال بعد به یک فیلم تبدیل شد

    سریال های تلویزیونی

    کتاب آریانو سواسونا در ابتدا به عنوان یک مینی سریال با 4 فصل برای تلویزیون اقتباس شد. نتیجه توسط Rede Globo de Televisão بین 5 ژانویه و




    Patrick Gray
    Patrick Gray
    پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.