فهرست مطالب
که به عنوان متعلق به رئالیسم Mágico در نظر گرفته می شود، اثر Incidente em Antares (1971)، اثر Érico Veríssimo، یکی از آخرین آثار بود. خلاقیت نویسنده از ریو گرانده دو سول.
داستان که به دو قسمت تقسیم می شود (آنتارس و حادثه) حول شهری کوچک در داخل شهر ریوگرانده دو سول می چرخد که روال خود را دارد. پس از یک اعتصاب عمومی کاملاً وارونه شد.
کارگران، پیشخدمت ها، بانکداران، پرستاران، کارگران گورستان... همه به اعتصاب پیوستند و شهر متوقف شد. در مواجهه با عدم امکان دفن هفت جسدی که در آن دوران جان باختند، متوفی از تابوت بلند شده و شروع به پرسه زدن در شهر می کند.
منتشر شده در اوج دیکتاتوری نظامی , Incidente em Antares یک داستان کمیک و دراماتیک است که نقد سیاست برزیل را ترویج می کند .
خلاصه
قسمت اول: Antares
در قسمت اول رمان اریکو وریسیمو، با شهر کوچک تخیلی آنتارس، واقع در ریو گراند دو سول، تقریباً در مرز با آرژانتین آشنا می شویم.
این منطقه تحت سلطه دو خانواده بود. که عمیقاً از یکدیگر متنفر بودند: واکاریانو و کامپولارگو. شرح شهر و مکانیسم عملکرد اجتماعی تقریباً یک سوم متن را به خود اختصاص داده است. همانطور که صفحات را می خوانید مشخص می شود که دو خانواده ای که منطقه را اداره می کردند، چه وضعیت خوبی داشتنددر یک دموکراسی.
– دموکراسی مانند هیچ، فرماندار! چیزی که ما در برزیل داریم یک جنایت است.
– سلام؟! ارتباط وحشتناکی است.
– گفتم ما در یک جهل-cra-ci-a هستیم، فهمیدی؟
(...)
تیبریوس نکرد پاسخ. در حالی که لوازم کیمارائو را در یک کیسه برزنتی پر میکرد، زمزمه کرد: «من تضمین میکنم که اکنون به رختخواب برمیگردد و تا هشت میخوابد. وقتی برای صبحانه از خواب بیدار می شوید، فکر می کنید این تماس تلفنی یک رویا بوده است. در همین حال، کمون ها، بریزولیستاها و پلگوهای جانگو گولارت برای تصرف شهر ما آماده می شوند. این پایان مسیر است!»
درباره خلق کتاب
از طریق مصاحبه ای که نویسنده انجام داده، متوجه شدیم که ایده خلق اثر Incidente em آنتارس هنگام پیادهروی که با همسرش در صبح روز 8 مه 1971 انجام داد ظاهر شد>نه، زمان عالی برای ظهور این ایده بود، زیرا در آن زمان، Veríssimo در حال نوشتن A Hora do Sétimo Anjo بود. بخشی از مطالب کتاب برای حادثه در آنتارس استفاده شد.
یک کنجکاوی: قسمت اول کتاب، Antares، در ایالات متحده نوشته شده است، زمانی که Veríssimo در آنجا زندگی می کرد.
نویسنده مدام دفتر خاطراتی می نوشت که در آن شرحی از خلق رمان ارائه می کرد و نوعیاسکریپت با کتیبه های دقیق.
وقتی او به برزیل بازگشت، نوشتن این خاطرات متوقف شد، بنابراین اطلاعات کمی در مورد پیشینه نگارش قسمت دوم کتاب وجود دارد.
لازم به ذکر است که دوران نگارش رمان برای کشور فوق العاده سخت بود. دیکتاتوری نظامی بین سالهای 1968 و 1972 تشدید شده بود (قانون نهادی شماره پنج را به خاطر بیاورید - که در سال 1968 وضع شد). به نظر می رسد که اصلاً معمولی بوده است، در 13 دسامبر 1968 حکم AI5 صادر شد.
در زمان دیکتاتوری خشن، وریسیمو مجبور بود با ایجاد نوعی انتقاد پنهان در آثارش از هر جهت از خود محافظت کند. .
این نویسنده برزیلی در مصاحبه ای که درباره آن دوران سخت انجام داد، اعتراف کرد:
من همیشه فکر می کردم کمترین کاری که یک نویسنده می تواند در دوران خشونت و بی عدالتی مانند دوران ما انجام دهد این است که چراغت را روشن کن [...]. اگر لامپ برقی نداریم، شمعهای خرد خود را روشن میکنیم یا به عنوان آخرین چاره، کبریتها را مکرر میکوبیم، تا نشانهای از اینکه پست خود را رها نکردهایم.
مینیسریال
O romance de Érico Veríssimo توسط Rede Globo برای تلویزیون اقتباس شد. بین 29 نوامبر 1994 تا 16 دسامبر 1994، 12 فصل از حادثه در Antares در ساعت 21:30 نمایش داده شد.
مدیرکل مسئولخوزه لوئیز ویلاماریم مسئولیت اقتباس را بر عهده داشت که متن را با آلسیدس نوگویرا و نلسون نادوتی امضا کرد.
همچنین ببینید: 30 کتاب برتر جهان (از نظر گودریدز)نام های بزرگی مانند فرناندا مونته نگرو (بازیگر نقش کویتریا کامپولارگو)، پائولو بتی (بازیگر نقش سیسرو برانکو) در این فیلم حضور داشتند. بازیگران، دیوگو ویللا (بازیگر نقش ژائو داپاز) و گلوریا پیرس (بازیگر نقش اروتیلدس).
حادثه در آنتارس - افتتاحیه بازسازیفیلم
در سال 1994، رد گلوبو یک فیلم بلند بر اساس منتشر کرد. در سریالی که بین نوامبر و دسامبر همان سال نمایش داده شد.
چارلز پیکسوتو و نلسون نادوتی اقتباسی را برای سینما ساختند.
![](/wp-content/uploads/music/685/3c9usekjes.jpg)
مردگان در فیلم حادثه در Antares .
همچنین ببینید
انترس از شجره نامه این سرزمین (نخستین بیگانگانی که در آنجا بودند) و همچنین از شجره نامه دو خاندان مهم منطقه شرح می دهد. قلمرو این مکان با فرانسیسکو واکاریانو آغاز شد، که برای بیش از ده سال "اقتدار عالی و بلامنازع در دهکده" بود.
درگیری زمانی آغاز شد که آناکلتو کامپولارگو، در تابستان 1860، علاقه به خرید نشان داد. زمین در منطقه. فرانسیسکو واکاریانو به زودی روشن کرد که نمیخواهد متجاوزان در منطقه خود باشند.
در نهایت، آناکلتو با سرپیچی از فرانسیسکو، سرزمینهای همسایه را به دست آورد و نفرتی را برانگیخت که نسلها ادامه خواهد داشت:
اولین زمانی که چیکو واکاریانو و آناکلتو کامپولارگو در آن میدان با هم روبرو شدند، مردانی که در آنجا بودند این تصور را داشتند که این دو دامدار قصد دارند با هم در یک دوئل فانی بجنگند. لحظه ای از انتظار ترسناک بود. دو مرد ناگهان ایستادند، روبروی هم ایستادند، به هم نگاه کردند، سر تا پا یکدیگر را اندازه گرفتند و در نگاه اول نفرت بود. هر دو به حدی رسیدند که انگار می خواهند خنجرها را بیرون بکشند دستشان را روی کمرشان بگذارند. در همان لحظه نایب در کلیسا ظاهر شد و فریاد زد: «نه! به خاطر خدا! نه!»
آناکلتو کامپولارگو در دهکده مستقر شد، خانهاش را ساخت، دوستانی پیدا کرد و حزب محافظهکار را تأسیس کرد.
چیکو واکاریانو، برای نشان دادن مخالفت خود، حزب لیبرال را تأسیس کرد. وبنابراین، از اختلافات کوچک تا کوچک، رابطه بد بین دو خانواده ایجاد شد.
از کشمکش بین دو سلسله تأثیرگذار که بگذریم، آنتارس از نه چندان کوچک تقریباً روی نقشه قابل مشاهده نبود. اگرچه استخوانهای فسیلی از زمان دایناسورها در آنجا یافت شد (استخوانها از یک گلیپتودونت هستند)، شهر ناشناس ماند و همسایهاش سائو بورجا بیشتر به یاد ماند.
بخش دوم: حادثه
این حادثه که نام خود را به قسمت دوم کتاب می دهد، در روز جمعه 13 دسامبر 1963 اتفاق افتاد و آنتارس را در رادار ریوگرانده دو سول و برزیل قرار داد. اگرچه شهرت زودگذر بود، اما به لطف این واقعه بود که همه با این شهر کوچک جنوب کشور آشنا شدند.
در 12 دسامبر 1963 در ظهر اعتصاب عمومی در آنتارس اعلام شد. اعتصاب تمام بخشهای جامعه را در بر میگیرد: صنعت، حملونقل، تجارت، نیروگاهها، خدمات.
اعتصاب با کارگران کارخانه آغاز شد که برای ناهار رفتند و به سر کار بازنگشتند.
سپس نوبت کارمندان بانک ها، رستوران ها و حتی شرکت برق بود که کار خود را ترک کنند. کارمندان شرکت تامین کننده چراغ برق را در کل شهر قطع کردند و فقط از کابل هایی که انرژی دو بیمارستان منطقه را تامین می کردند صرفه جویی کردند.
قبرکن ها وسرایدار قبرستان نیز به اعتصاب عطارس پیوست و در نتیجه مشکل بزرگی در منطقه ایجاد کرد.
قبرستان نیز توسط اعتصاب کنندگان ممنوع شده بود، بیش از چهارصد کارگر که برای جلوگیری از ورود به محل، یک حلقه انسانی ساخته بودند. .
"اما آنها با چنین نگرش غیر همدلانه چه قصدی دارند؟" - تعجب کرد. پاسخ، تقریباً همیشه این بود: "فشار بر روسا برای رسیدن به آنچه میخواهند."
در طول اعتصاب، هفت شهروند عنتاریایی جان باختند که به دلیل اعتراض، نتوانستند به درستی دفن شوند. متوفیان عبارت بودند از:
- پروفسور. مناندر (که با بریدن رگهای مچ دست خودکشی کرد)؛
- د. Quitéria Campolargo (فرزند خانواده Campolargo که بر اثر حمله قلبی درگذشت)؛
- Joãozinho Paz (سیاستمدار، در بیمارستان، بر اثر آمبولی ریه درگذشت)؛
- Dr. Cícero Branco (وکیل) از دو خانواده قدرتمند، قربانی یک سکته مغزی شد؛
- بارسلون (کفش ساز کمونیست، علت مرگ نامعلوم است)؛
- اروتیلدس (فاحشه ای که در اثر مصرف مرده است)؛
- Pudim de Cachaça (بزرگترین نوشیدنی در Antares، او توسط همسر خود ناتالینا به قتل رسید). بدن آنها در داخل مردهها بلند میشوند و به سمت شهر میروند.
از آنجایی که مردهاند، اجساد میتوانند وارد شوند.همه جا و جزئیات وضعیت مرگ و عکس العمل مردم با دریافت خبر مرگ را کشف کنید.
مردگان از هم جدا می شوند و هر یک به سمت خانه خود می رود تا با اقوام و دوستان خود جمع شود. برای اینکه همدیگر را از دست ندهند، برای فردای آن روز، ظهر، در باند موسیقی میدان، جلسه گذاشتند.
ظهر، هفت مرده هستند که زیر نظر مردم شروع به کار می کنند. برخی از افراد زنده را بدون ترس از هر نوع انتقام جویی محکوم کنید. بارسلونا میگوید:
من یک مرده مشروع هستم و بنابراین از جامعه سرمایهداری و بدخواهان آن آزاد هستم. و وضعیت مرگ او را روشن می کند (او توسط پلیس شکنجه شده بود).
اروتیلدس فاحشه نیز از این موقعیت استفاده می کند و به برخی از مشتریان خود در میان جمعیت اشاره می کند. بارسلونا که کفاش بود و بسیاری از موارد را در مغازه کفشش شنیده بود، زناکاران شهر را نیز متهم می کند.
در مواجهه با هرج و مرج ناشی از اتهامات، اعتصاب کنندگان تصمیم می گیرند به کشته شدگان حمله کنند. جایگاه موسیقی مرده ها بالاخره موفق می شوند به گورستان بروند و همانطور که باید دفن می شوند.
داستان مردگان زنده شهرت پیدا می کند و آنتارس مملو از خبرنگارانی می شود که می خواهند درباره این موضوع اخبار بنویسند، اما هیچ چیز موفق نمی شود. که باید انجام شود.
مقامات محلی برای سرپوش گذاشتن به این پرونده می گویند که این داستان برای ترویج نمایشگاه کشاورزی که در منطقه برگزار می شود اختراع شده است.
تجزیه و تحلیل حادثه در Antares
یادداشت نویسنده
قبل از شروع روایت، در Incidente em Antares یادداشت نویسنده زیر را می یابیم:
در این رمان شخصیت ها و مکانهای خیالی با نامهای ساختگی ظاهر میشوند، در حالی که افراد و مکانهایی که واقعاً وجود دارند یا وجود داشتهاند، با نامهای واقعیشان مشخص میشوند.
Antares شهری است که کاملاً توسط Veríssimo تصور شده است، که مطابقتی در آن پیدا نمیکند. جهان واقعی است.
این رمان علیرغم اختراع، برای ارائه این ایده که مکانی واقعی است، بر توصیف منطقه اصرار دارد: سواحل رودخانه، نزدیک سائو بورخا، تقریباً در مرز با آرژانتین.
یادداشت نویسنده رنگی از رمز و راز به روایت در حال حاضر پر تعلیق اضافه می کند. رئالیسم جادویی که در سراسر صفحات اثر وجود دارد، لحن معمایی موجود در یادداشت نویسنده را تأیید می کند.
راوی
در Incidente em Antares ما یک راوی دانای کل که همه چیز را میداند و همه چیز را میبیند، میتواند داستانها و ویژگیهای دو خانوادهای را که بر منطقه مسلط هستند به تفصیل توصیف کند.
راوی وارد پیچیدگیهای قدرت متمرکز در دستان واکاریانو میشود و Campolargo و آن را بهاطلاعات خواننده ای که اصولاً به آنها دسترسی نداشت.
مثلاً از موقعیت های متعددی که طرفداری از طرف خانواده های مهم یا قدرت عمومی غالب بود مطلع شدیم:
– بگو من هم یک کاشت سویا هستم، و این خوب است! و اگر بخواهد تجارتش را در آنتارس راه اندازی کند، همه چیز را ترتیب می دهم: زمین کارخانه، مصالح ساختمانی با قیمت پایین و حتی بیشتر: پنج سال معافیت از عوارض شهرداری! شهردار شهر برادرزاده من است و من شورای شهر را در دستان خود دارم.
همچنین ببینید: تخصیص فرهنگی: چیست و 6 مثال برای درک مفهومخیانت، قراردادهای مشکوک، پرخاشگری و پدرسالاری از جمله شرایطی است که توسط مردی که داستان را روایت می کند گرفتار شده است.
0>اگر در قسمت اول کتاب لحن جدی است و اغلب سعی می شود با درج داده های علمی و فنی (مانند وجود فسیل های گلیپتودنت) به داستانی که گفته می شود هوای صحت بخشیده شود، در قسمت دوم راوی در حال حاضر راحت تر گزارش شایعات، شایعات و سوء ظن ها بدون پایه و اساس بیشتر:
- Quita! ترک! ترک! آیا این دوست قدیمی خود را به یاد نمی آورید؟ شما توسط یک شرور بی وجدان مورد سوء استفاده قرار می گیرید، یک طبقه فرودست اجتماعی که با لبخند در میدان عمومی اعتراف می کند که توسط همسرش فریب خورده است. سیسرو از حضور شما، اعتبار نام شما برای حمله به طبقه ای که به آن تعلق دارید استفاده می کند. اما تو یکی از ما هستی، می دانم! صحبت کن، کویتا! به مردم بگوییدAntares که او یک دسیسه، یک توحش، یک دروغگو است!
خشونت
در حادثه در Antares شکل های مختلفی از خشونت را می بینیم. مثلاً شاهد خشونت خانگی هستیم. ناتالینا پس از سالها تحمل اعتیاد همسرش به پودیم دکاچا، تصمیم میگیرد به این وضعیت پایان دهد.
سالها او مانند یک برده کار میکرد تا از شوهرش حمایت کند، علاوه بر این که شاهد دیر رسیدن او بود. گاهی کتک خوردن . . همسر، خسته از روتین، آرسنیک را در غذای پسر به مقدار کافی برای کشتن یک اسب میریزد. و اینگونه است که Pudim de Cachaça به قتل می رسد.
مناندرو پیانیست نیز مرتکب خشونت می شود، اما علیه خودش. خسته از تنهایی و تلاش برای نواختن Appassionata ، زندگی را رها می کند.
شهرت و امکان برگزاری کنسرت هرگز به دست نیامد و او در حالت عصبانیت تصمیم به مجازات می گیرد. دستانش مچ دستش را با تیغ میبرند.
اما خشونتی که بیشتر توصیف شده، خشونتی است که توسط شخصیت ژائو پاز تجربه شده است. او که یک سیاستمدار است، با اصلاحات ظلم و ستم شکنجه می شود.
لازم به یادآوری است که توصیف کتاب با آنچه در زندگی واقعی، در جلسات شکنجه که توسط ارتش انجام می شد، مطابقت داشت، بنابراین داستان ساختگی شد. و ادغام واقعیت نزدیک شد:
- اما بازجویی ادامه دارد... سپس مرحله اصلاح فرا می رسد. آنها یک سیم مسی در مجرای ادرار و دیگری در مجرای ادرار می گذارندمقعد و استفاده از شوک الکتریکی. زندانی از درد غش می کند. سرش را در یک سطل آب یخ می گذارند و یک ساعت بعد، وقتی دوباره می تواند حرف هایش را بفهمد و حرف بزند، برق گرفتگی ها تکرار می شود...
رمان، در چندین همانطور که در گزیده بالا مشاهده می شود، بخش هایی از لحظه های سیاسی کشور نیز توضیح داده می شود. مثال بسیار واضح دیگری در حین گفتگو با فرماندار ریو گرانده دو سول اتفاق می افتد. ناامید از چشم انداز اعتصاب عمومی، سرهنگ. تیبریو واکاریانو از جامعه انتقاد می کند و خواهان استفاده از زور است.
پس از ساعت ها تلاش برای صحبت با فرماندار و انتقاد از ساختار سیاسی و اجتماعی که در آن وارد شده است، تیبریو صبر خود را از دست می دهد.
چیزی که او می خواست این بود که فرماندار به شدت مداخله کند (علی رغم غیرقانونی بودن این اقدام):
– دولت من در چارچوب قانونی کاری نمی تواند انجام دهد.
– خب پس انجامش بده. خارج از قانون.
– سلام؟ سرهنگ بلندتر صحبت کن.
– قانونیت را به شیطان بفرست! - غرید تیبریوس.
- نیروهایی را از بریگاد نظامی به آنتارس بفرستید و آن ترفندهای ماشینی را مجبور کنید که به کار خود بازگردند. افزایشی که آنها درخواست می کنند پوچ است. اعتصاب کارگران صنایع داخلی است. بقیه فقط با آنها همدردی کردند. چیزهایی که P.T.B. و کمونها آن را در ذهن کارگران قرار دادند.
- سرهنگ، فراموش می کنید که ما هستیم