5 شعر احساسی از Conceição Evaristo

5 شعر احساسی از Conceição Evaristo
Patrick Gray

Conceição Evaristo (1946) نویسنده برزیلی معاصر متولد میناس گرایس است. این نویسنده علاوه بر رمان‌ها و داستان‌های کوتاه معروفش، به خاطر شعرهای تثبیت شده در حافظه فردی و جمعی نیز شهرت دارد.

1. صدای زنان

صدای مادربزرگم

در کودکی

در انبارهای کشتی طنین انداز می شد.

طنین نوحه ها را می داد

از کودکی از دست رفته.

صدای مادربزرگم

طاعت

از سفیدپوستانی که صاحب همه چیز هستند.

صدای مادرم

طغیان به آرامی طنین انداز شد

در پشت آشپزخانه دیگران

زیر بسته ها

لباس های کثیف سفید مردم

در امتداد گرد و خاک مسیر

به سمت فاولا.

صدای من همچنان

آیه های گیج را بازتاب می دهد

با قافیه های خون

و

گرسنگی.

صدای دخترم

همه صداهای ما را جمع می کند

در خود جمع می کند

صداهای بی صدا

خفه شده در گلوی ما.

صدای دخترم

در درون خود

گفتار و کردار را جمع می کند.

دیروز – امروز – حال.

در صدای دخترم

طنین

پژواک آزادی زندگی شنیده خواهد شد.

ترکیب که یکی از زیباترین ساخته های نویسنده است و معروف، درباره زنانی از نسل های مختلف صحبت می کند که به یک خانواده تعلق دارند. خود غنایی با توصیف زندگی و احساسات روزمره آنها، داستانی از رنج و ستم را روایت می کند.

بزرگ مادربزرگ به این ترتیب نماد کسانی است که ربوده شده و آورده شده اند.به برزیل با کشتی از سوی دیگر، مادربزرگ در دوره بردگی و اطاعت اجباری زندگی می کرد.

نسل مادر که به عنوان خدمتکار کار می کند، زندگی سخت و به حاشیه رانده شده ای را رهبری می کند، اما شروع به طنین انداز شدن برخی طغیان می کند. . این احساس مقاومت از طریق خود غزلی که او می نویسد بیان می شود، اما همچنان داستان های محرومیت و خشونت را بازگو می کند.

اما، اندوخته های آینده تغییر می کند و صدای دخترش که حامل است. تمام این میراث، تاریخ جدیدی از آزادی را خواهد نوشت.

Voices-Women، توسط Conceição Evaristo

2. از آرامش و سکوت

هنگامی که من کلمه را گاز می گیرم

لطفاً،

عجله نکنید،

من می خواهم جویدن،

در بین دندان ها پاره کردن،

پوست، استخوان ها، مغز

فعل،

آیه دادن به این صورت

هسته چیزها.

وقتی نگاهم

در نیستی گم شد،

لطفا،

بیدارم نکن ,

من می خواهم نگه دارم،

داخل عنبیه،

کوچکترین سایه،

کوچکترین حرکت.

وقتی پاهایم

در راهپیمایی آهسته حرکت کن،

لطفا،

مرا مجبور نکن.

برای چه راه برو؟

بگذار زمین بخورم،

بگذار ساکت شوم،

در اینرسی ظاهری.

هر مسافری

جاده‌هایی را پیاده نمی‌رود،

دنیاهای غوطه ور،

که تنها سکوت

شعر در آن نفوذ می کند.

شعر که نوعی "هنر شاعرانه" از کونسیسائو اواریستو است، دقیقاً به کنش و لحظه ازنوشتن . در اینجا شعر با حواس، عمدتاً با چشایی، با عباراتی مانند «گزیدن» و «جویدن» همراه است.

بنابراین، نوشتن چیزی است که باید با گذشت زمان و بدون عجله از آن لذت ببریم. فرآیندی طولانی که از طریق آن "هسته چیزها" پیدا می شود. بنابراین، خود غنایی می‌خواهد وقتی سکوت می‌کند یا دور به نظر می‌رسد، مزاحم او نشود.

به این دلیل است که در واقع نگاه او به دنبال الهام است و ذهن او خلق می‌کند. حتی در صورت ایستادن، سوژه نمی خواهد دیگران او را مجبور به راه رفتن کنند. در تجربه او، شعر "از آرامش و سکوت" متولد می شود و به دسترسی به دنیای درونی می رسد که در غیر این صورت وجود نداشت.

Conceição Evaristo - از آرامش و سکوت

3. I-Woman

یک قطره شیر

از بین سینه هایم می ریزد.

یک لکه خون

میان پاهایم را می پوشاند.

نیم کلمه گزیده

از دهانم فرار می کند.

آرزوهای مبهم امیدها را تلقین می کنند.

من-زنی در رودخانه های سرخ

زندگی را افتتاح می کنم.

با صدای آهسته

پرده گوش جهان را به خشونت بکشید.

من پیش بینی می کنم.

من پیش بینی می کنم.

من قبل از آن زندگی می کنم

قبل از – حالا – چه چیزی در راه است.

من ماتریس زن هستم.

من نیروی محرکه.

من-زن

پناهگاه از بذر

حرکت دائمی

جهان.

در مواجهه با جامعه‌ای که هنوز توسط ساختارهای مردسالارانه اداره می‌شود، Conceição Evaristo قصیده‌ای برای زنان می‌نویسد. اینجا، خود غناییخود را به عنوان بخشی از و نماینده این قدرت زنانه معرفی می کند: با صحبت از خود، همراهانش را ستایش می کند.

با تصاویری که به باروری اشاره دارند، شعر ارائه می شود. حاملگی به عنوان یک موهبت تقریباً الهی و جادویی: «من زندگی را افتتاح می کنم».

در آیات پیشنهاد شده است که زنان منشأ و موتور انسانیت هستند ، زیرا آنها «پناهگاه انسانیت هستند». بذری که از طریق آن همه چیز متولد و شکوفا می شود.

4. گواهی فوت

استخوان های اجداد ما

اشک های همیشگی ما را جمع می کند

برای مردگان امروز.

چشم های اجداد ما،

ستاره های سیاه رنگ آمیزی شده با خون،

از اعماق زمان طلوع می کنند

مراقب خاطره دردناک ما هستند.

زمین پوشیده از خندق است

و هر بی احتیاطی در زندگی

مرگ قطعی است.

گلوله هدف را از دست نمی دهد، در تاریکی

تن سیاهی تاب می خورد و می رقصد.

قدیمیان می‌دانند که گواهی فوت

از برده‌فروشان تهیه شده است.

یکی از جنبه‌های حرفه‌ای نویسنده که در آثار او بازتاب گسترده‌ای دارد، این است که از مبارز جنبش سیاهپوستان برزیل . شعر مورد تجزیه و تحلیل، علاوه بر احضار خاطرات گذشته ای دلخراش و وحشتناک، نشان می دهد که چگونه نژادپرستی در طول زمان تداوم یافته است.

همچنین ببینید: 8 اثر اصلی رمانتیسم در برزیل و جهان

با یادآوری مرگ نیاکان، موضوع مشابهی با "مرده های امروز" ترسیم می کند. در جامعه ای که شکسته و نابرابر باقی می ماند، «مرگ استدرست است" برای برخی و تصادفی نیست که "گلوله به هدف نمی رسد.">، گواهی فوت این افراد قبلاً نوشته شده بود "از آنجایی که تاجران برده"، یعنی مدتها بعد، خشونت به دلیل سیاه بودن به طور نامتناسبی بر آنها وارد می شود.

موضوع، فعلی و موضوع حداکثر فوریت، از طریق جنبش جان سیاهان مهم است (جان سیاهان مهم است) بسیار در زندگی عمومی بین المللی مورد بحث قرار گرفته است.

همچنین ببینید: سوررئالیسم: ویژگی ها و نوابغ اصلی جنبش

5. از آتشی که در من می سوزد

بله، من آتش می‌آورم،

دیگری،

نه آن چیزی که شما را خشنود می‌کند.

که بیوو برس شما را ذوب می کند

سوختن به خاکستر

طراحی-آرزویی که از من می سازید.

بله، من آتش را می آورم،

دیگری،

کسی که مرا می سازد،

و که قلم خشن

نوشته من را شکل می دهد.

این آتش،

مال من است، آنچه مرا می سوزاند

و صورتم را می کند

در طرح نامه

خود پرتره من.

در این ترکیب، سوژه شاعرانه اعلام می کند که دارای چیزی قدرتمند است که آن را "آتش" می نامد. به لطف این است که کلمه را می گیرد و تصاویری از او را که توسط افراد دیگر نقاشی شده است می سوزاند.

با این نیروی خلاق، خود غنایی پیوسته خود را از نو اختراع می کند و با استفاده از آن بیان می کند. "حیف سخت" از نوشتن. به این ترتیب تولید ادبی محملی می شودجهان را از دیدگاه آنها و نه از دید دیگران بشناسند.

بنابراین، شعر به عنوان خودنگاره مورد اشاره قرار می گیرد که در آن تکه هایی از دردها و تجربیات آنها می تواند پیدا شود.

در آتشی که در من می سوزد

کونسیسائو اواریستو و کتاب های اصلی او

کونسیسائو اواریستو در خانواده ای متواضع با نه فرزند به دنیا آمد، در جامعه ای در بلو هوریزونته بزرگ شد. در دوران جوانی، تحصیلات خود را با شغل خدمتکاری خود آشتی داد. او بعداً در یک امتحان عمومی شرکت کرد و به ریودوژانیرو نقل مکان کرد و در آنجا کار آکادمیک خود را آغاز کرد. و چند وجهی که شامل رمان، داستان کوتاه، شعر و مقاله است. به موازات آن، نویسنده نیز با شرکت در مناظرات متعدد و تظاهرات عمومی راه خود را به عنوان مبارز جنبش سیاه گام نهاد.

موضوع نابرابری های اجتماعی و پدیده های مرتبط با ستم نژادی ، جنسیت و طبقه در آثار او بسیار حضور دارد. دو نمونه از آن مشهورترین کتاب های او هستند: رمان Ponciá Vicêncio (2003) و مجموعه داستان های کوتاه اشک های نافرمان زنان (2011).

همچنین بخوانید:

  • نویسندگان زن سیاه پوست که باید بخوانید



Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.