افسانه ملخ و مورچه (با اخلاق)

افسانه ملخ و مورچه (با اخلاق)
Patrick Gray

ملخ و مورچه یکی از معروف‌ترین افسانه‌های کودکانه است که هنوز در خاطرات ما وجود دارد. او درباره یک ملخ تنبل و یک مورچه سخت کوش صحبت می کند و نگرش آنها را در مورد کار و آینده مقایسه می کند.

این روایت معمولاً به ازوپ، نویسنده یونان باستان نسبت داده می شود، اما فرانسوی نیز در آیات آن گفته شده است. لافونتن و اقتباس های متعددی از جمله نویسنده برزیلی مونتیرو لوباتو داشته است.

خلاصه ای از افسانه

همانطور که در افسانه ها رایج است، این داستان توسط دو حیوان بازی می شود که رفتار بسیار زیادی دارند. روشی مشابه انسان ها در طول تابستان، سیکادا می خواهد از هوای خوب لذت ببرد و روزهای خود را با آواز خواندن می گذراند .

در همین حال، مورچه با پشتکار تلاش می کند ، برای زنده ماندن در تابستان غذا جمع آوری می کند. زمستان. . وقتی روزهای سرد و بارانی فرا می رسد، سیکادا چیزی برای خوردن ندارد و از دیگری می خواهد که غذایش را با او تقسیم کند. مورچه امتناع می‌کند و می‌گوید که سیکادا تابستان را با آواز خواندن گذرانده است و اکنون باید "ساخت کار کند".

نسخه خلاصه شده ازوپ را که توسط روث روچای برزیلی در سال 2010 ترجمه شده است، در زیر ببینید:

0> ملخ تابستان را با آواز خواندن گذراند، در حالی که مورچه دانه های خود را جمع می کرد.

وقتی زمستان فرا رسید، ملخ به خانه مورچه آمد تا از او بخواهد که چیزی برای خوردن به آن بدهد.

مورچه سپس از او پرسید:

— و تو تمام تابستان چه کردی؟

—در طول تابستان من آواز خواندم - گفت: سیکادا.

و مورچه پاسخ داد: - خیلی خوب، حالا برقص! سیکادا، و ما مسخره مورچه ها را تحمل نمی کنیم.

نسخه کامل ازوپ

ازوپ (620 قبل از میلاد - 564 قبل از میلاد) یک نویسنده یونان باستان که با مجموعه افسانه هایش که بخشی از سنت شفاهی رایج شد، جاودانه شد. در ابتدا، در نسخه اصلی، عنوان داستان ملخ و مورچه بود.

در یک روز زیبای زمستانی مورچه ها بزرگترین کار را برای خشک کردن ذخایر غذایی خود انجام می دادند. بعد از یک بارندگی، دانه ها خیس شده بودند. ناگهان سیکادی ظاهر می شود:

– لطفا مورچه های کوچک به من غذا بدهید!

مورچه ها از کار افتادند که خلاف اصول آنها بود و پرسیدند:

- اما چرا؟ تابستان چه کردید؟ اتفاقاً یادت نرفت که برای زمستان غذا ذخیره کنی؟

ملخ گفت:

- راستش را بگم وقت نداشتم. من تمام تابستان را با آواز خواندن گذراندم!

مورچه ها گفتند:

- خب... اگر تمام تابستان را به آواز خواندن گذراندید، زمستان را با رقصیدن چطور؟

همچنین ببینید: غایت وسیله را توجیه می کند: معنای عبارت، ماکیاولی، شاهزاده

و آنها با خنده سر کار برگشتند.

اخلاقی داستان: تنبل ها آنچه را که لیاقتش را دارند درو می کنند.

نسخه لافونتن

ژان دو لافونتن (1621-1695) یک نویسنده فرانسوی کهبا اثر افسانه‌ها (1668)، که در آن از ازوپ الهام گرفته شد و چندین روایت کوتاه را با اخلاق بازآفرینی کرد، شهرت یافت.

داستان‌های در آیات و از نسلی به نسل دیگر رفت و در طول قرن ها بسیار مشهور شد. ترجمه‌ی شاعر پرتغالی Bocage (1765 – 1805) را در زیر ببینید:

داشتن سیکادا در آهنگ‌ها

تمام تابستان را سپری کرد

او خود را در فقر شدید یافت

در فصل طوفانی.

حذفی باقی نمانده است

اجازه دهید جعبه پرحرفی ترک کند

او رفت تا از مورچه استفاده کند،

کیست نزدیک او زندگی می کرد.

همچنین ببینید: 30 کتاب برتر جهان (از نظر گودریدز)

او از او التماس کرد که به او قرض دهد،

از آنجایی که ثروت و درخشش داشت،

مقداری غله ای که با آن بتواند زندگی خود را تامین کند

- ملخ می گوید: "دوست"،

- "به ایمان حیوان قول می دهم،

قبل از مرداد به تو می پردازم

بهره و اصل پول."

مورچه هرگز قرض نمی دهد،

هرگز نمی دهد، پس جمع می کند.

- "در تابستان معامله داشتید؟ "

از گدا می پرسد.

دیگری پاسخ می دهد: - "من همیشه آواز می خواندم

شب و روز، همیشه."

-" براوو مورچه یک درس ساده و سرراست در مورد اهمیت و ارزش کار است. پر از نمادها، شخصیت ها دو نگرش متضاد نسبت به زندگی را نشان می دهند: سختکوش و تنبل.

افسانه به ما می گویدبه ما می آموزد که برای خود مستقل و مسئول باشیم . حتی زمانی که احساس می کنیم صرفاً می خواهیم استراحت کنیم و از زندگی لذت ببریم، باید به آینده فکر کنیم و برای آن بجنگیم.

این داستان پر از حکمت عامه نیز می تواند فرصت خوبی برای صحبت با کودکان باشد. ارزش های بنیادی دیگر: سخاوت، همبستگی، اشتراک گذاری.

بالاخره، در پایان داستان گفته نشده است که مورچه برای کمک به سیکادا نیامده است، پس از آن که آن را عقل نامیده است. بنابراین، یک تعبیر باز باقی می ماند: شاید مورچه سخاوتمند بود، پس از اینکه به سیکادا در مورد بی مسئولیتی خود هشدار داد.

همچنین بدانید




    Patrick Gray
    Patrick Gray
    پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.