Wuthering Heights: خلاصه و نقد کتاب

Wuthering Heights: خلاصه و نقد کتاب
Patrick Gray
به ادوارد کالن محبوب:

اگر همه چیز از بین می رفت و تا زمانی که او نابود می شد، من هنوز وجود داشتم. و اگر همه چیز باقی می ماند و او نابود می شد، جهان بسیار غریب تر می شد.

انتشار گرگ و میش فروش شاهکار امیلی برونته را افزایش داد. با توجه به موفقیت در فروش، ناشر هارپر کالینز جلد جدیدی - گوتیک تر - برای بلندی های بادگیر ایجاد کرد تا کتاب به حماسه گرگ و میش نزدیکتر به نظر برسد.

حتی نسخه برزیلی شامل تمبری بود که می گفت: " کتاب مورد علاقه بلا و ادوارد - گرگ و میش ".

نسخه ای که اشاره ای به گرگ و میش روی جلد دارد.

اقتباس های فیلم

بلندی های بادگیر (1920)

اولین اقتباس سینمایی بلندی های بادگیر در سال 1920 توسط کارگردان A. V. Bramble در بریتانیا ساخته شد.

تریلر رسمی Wuthering Heights # 1 - فیلم David Niven (1939) HD

Wuthering Heights (1939)

به کارگردانی ویلیام وایلر در سال 1939، این فیلم با بازی مرل اوبرون، لارنس اولیویه و دیوید نیون.

لارنس اولیویهقهرمانان داستان.

ارتفاعات بادگیر (1992)

به کارگردانی پیتر کاسمینسکی، اقتباسی از آمریکای شمالی که در نقش قهرمانان ژولیت بینوش (به عنوان کاترین ارنشاو) و رالف فاینس (در نقش هیثکلیف).

ارتفاعات بادگیر

بلندی های بادگیر (عنوان اصلی ارتفاعات بادگیر ) تنها رمان نویسنده انگلیسی امیلی برونته است.

نوشته شده در سال 1847، این کتاب در آن زمان نقدهای قوی دریافت کرد. سالها بعد، این کتاب به عنوان یکی از بزرگترین کلاسیک های انگلیسی در ادبیات تقدیس شد .

خلاصه کتاب

عنوان بلندی های بادگیر یک ادای احترام به منطقه روستایی که داستان در آن اتفاق می افتد، واقع در داخل کشور انگلستان. ما حقایق را عمدتاً از گزارش های نلی دین، خانه دار، که شاهد همه چیزهایی است که در خانه خانواده ارنشاو می گذرد، می آموزیم. در مجموع ممکن است گفته شود که روایت نسبتاً تیره و تار است .

در سال 1801، آقای ارنشاو پسری جوان، فقیر و مهجور را به فرزندی پذیرفت. احتمالاً یک یتیم که به دلیل رنگ تیره اش کولی توصیف شده بود، در خیابان های لیورپول پیدا شد و به مزرعه بادی Wuthering منتقل شد. قسمتی که ورود پسر به خانه را روایت می کند کاملاً توصیفی است :

"رئیس سعی کرد آنچه را که اتفاق افتاده است توضیح دهد، اما از آنجایی که خسته شده بود، همه چیزهایی که من در طول این مدت متوجه شدم. سرزنش بانو، به داستانی خلاصه می‌شد که در آن از یافتن او گرسنه و بی‌خانمان، سرگردانی در خیابان‌های لیورپول، تحت مراقبت‌های خود و تلاش برای یافتن کسی برای ادعای او صحبت می‌کرد. متعلق و زمان و پول است.خیلی دور یک عامل اساسی برای امیلی برای نزدیک شدن به دنیای کتاب بود. به گفته خود نویسنده، پناهگاه اصلی او کتابخانه پدرش بود:

ما برای یافتن انحرافات و مشاغل در زندگی کاملاً به خود و به یکدیگر، به کتاب و مطالعه وابسته بودیم. بالاترین محرک و همچنین زنده‌ترین لذتی که از کودکی به بعد می‌دانیم، در اولین تلاش‌های ما در ترکیب ادبی بود.

این نویسنده بریتانیایی در 19 دسامبر 1848 در سن 30 سالگی درگذشت. تنها یک رمان نوشته شده است، شاهکار ارتفاعات بادگیر .

این کتاب در دسامبر 1847، یک سال قبل از مرگ او، با نام مستعار مردانه الیس بل منتشر شد.

پرتره امیلی برونته.

همچنین ببینید: 25 بهترین فیلم برای تماشای Telecine Play

همچنین ببینید

    کمیاب بودند، بهتر فکر کرد او را به خانه بیاورد تا متحمل هزینه های غیرضروری نشود، زیرا نمی خواست او را به وضعیتی که در آن پیدا کرده بود برگرداند."

    از دیدگاه نلی، خانه دار، که می دانیم در خانه رئیس ها چه می گذرد و واکنش دست اندرکاران این نگرانی وجود دارد که فضای فیزیکی را به طور دقیق روایت کنیم - می دانیم که پسر در خیابان ها پیدا شده است. از لیورپول - و وضعیت پسر و مردی که او را به فرزندی قبول می کند.

    با توجه به شانس خودش، توصیف پسر دلخراش است: کثیف، ژنده پوش، ژنده پوش، گرسنه، بی نام، جایی برای رفتن، گدایی در خیابان. ارنشاو با آن کودکی رها شده همدردی می کند، سعی می کند مسئولین بدون موفقیت را پیدا کند و فکر می کند که تنها راه برای نجات موثر پسر این است که او را به خانه بیاورد.

    به محض اینکه پسر توسط پسر مورد پذیرش قرار گرفت خانواده، آقای ارنشاو از خانه دار می خواهد که او را حمام کند، لباس تمیز بپوشاند و او را در کنار بچه ها بخواباند.

    خانه خانوادگی بخشی از یک ملک روستایی به نام Alto dos Vendavais بود که نامی نامیده می شد. با توجه به اینکه زمین در زمینی با آب و هوای نامساعد واقع شده و قربانی طوفان های متعدد و مکرر شده بود، اتفاقی نبود. خانه در بالای تپه از شدت بادهای شمالی رنج می برد.

    این ملک برای نسل ها به همان خانواده سنتی - ارنشاوها - تعلق داشت به طوری که در داخل،می توان نام یک اجداد (هارتون ارنشاو) و به دنبال آن تاریخ (1500) را خواند.

    رمان بسیار توصیفی است، جزئیات فراوان در طول بازدید از دارایی قابل توجه است. :

    "سقف سقف نداشت و با تمام برهنگی خود را به چشمان کنجکاو نشان می داد، به جز جایی که پشت یک قفسه معلق پر از کیک جو دوسر یا پشت ژامبون دودی، گوساله، گوسفند پنهان شده بود. و گوشت خوک که به صورت ردیفی از تیرها آویزان شده بود.روی دودکش تفنگهای ساچمه زنی کهنه و بی مصرف و یک جفت تپانچه گاو نر و روی طاقچه به صورت تزئینی سه قوطی چای به رنگهای مختلف رنگ آمیزی شده بود. از تخته های سفید و صیقلی ساخته شده بود. صندلی ها از مد افتاده، با پشتی، سبز رنگ شده بودند، و همچنین یک یا دو صندلی راحتی سیاه سنگین، نیمه پنهان در سایه ها وجود داشت."

    هیچ جزئیاتی از توجه ما دور نمی ماند. توضیحات نگاه راوی از کف تا سقف می‌گذرد و از کنار جزئیات شکل و رنگ مبلمان و خواربار به نمایش درآمده می‌گذرد.

    پس از بردن او به مزرعه، ارنشاوها پسری را که در خیابان رها شده است می‌دهند. از لیورپول نام هیثکلیف، پسری که مرده بود. پسری که پوستی تیره به عنوان یک کولی دارد، توسط خانواده مانند یک پسر، در کنار دو فرزند دیگر زوج، کاترین و هیندلی بزرگ می شود.

    هیندلی، چهارده ساله در آن زمان، به محض پسر شدن هیت کلیف، او را رد می کند. می رسدبه دلیل اصل متواضعش و سالها از او متنفر است. کاترین نیز به نوبه خود مقاومت اولیه‌ای دارد، اما به زودی عضو جدید خانواده را می‌پذیرد و آنها دوستان خوبی می‌شوند.

    راوی با وجود تربیت مشابه برادران، تأکید می‌کند که چیزی در او وجود دارد. منشأ غم انگیز آن در وصف او از این کلمات استفاده می شود:

    «او در ظاهر یک کولی تیره پوست و از لحاظ اخلاق و لباس جوانمرد است یا بهتر است بگوییم به اندازه بسیاری از آقایان روستایی، آقایی است. شاید کمی بی حوصله، بدون اینکه این غفلت او را در رفتار متکبر، ظریف، اگر کم حرفش، کوتوله کند." کاترین ارنشاو به دنیا آمد. کاترین همچنین هیثکلیف را می پرستید، گفته می شد که بزرگترین مجازاتی که می توانستند به او بدهند این بود که او را از پسر جدا کنند.

    پس از مرگ پدرش، هیندلی که همیشه از هیثکلیف متنفر بود، او را به زندگی با خلقت سوق داد. . پس از آن، او به تدریج چنگال را سفت کرد: او را از رفتن به کلاس محروم کرد، وظایف طاقت فرسا را ​​مانند هر خدمتکار دیگری به او سپرد.

    در زمانی که ازدواج ها بیشتر قراردادهای تجاری بودند تا دقیقاً ژست های عشقی، سرنوشت کاترین این بود. قبلاً توسط خانواده ردیابی شده است: یافتن شوهری از یک خانواده ثروتمند. منتخب ادگار لینتون، مالک Granja dos بودترش، پسر یک خانواده گران قیمت و متشخص، همسایه املاک ارنشاو.

    کاترین موافقت می کند که با لینتون ازدواج کند زیرا متوجه می شود که نمی تواند با برادر خوانده اش ازدواج کند. در طول یک روز عادی، هیت کلیف به مکالمه کاترین و نلی خانه دار گوش می دهد که در آن دختر اعتراف می کند که با هیث کلیف ازدواج نمی کند زیرا این اتحادیه شهرت و موقعیت اجتماعی او را خراب می کند.

    از شنیده هایش ناامید شده است. هیثکلیف از معشوقش و با ارتباط با دیگری، مزرعه را ترک می کند. وقتی او برمی گردد، او در حال حاضر یک جنتلمن قدرتمند واقعی و پر از کینه است. سپس کاترین بین دو مرد درگیر می شود: شوهرش، ادگار لینتون، و برادر خوانده اش.

    متاسفانه، سرنوشت دختر غم انگیز است، کاترین هنگام به دنیا آوردن یک دختر زیبا می میرد. هیثکلیف که از از دست دادن معشوق خود ناراضی است، قول می دهد از همه کسانی که رابطه را منع کرده اند انتقام بگیرد.

    علی رغم داشتن طرحی بسیار ساده، با محوریت مثلث عشقی ، توجه ها را به خود جلب می کند. به غنای جزئیاتی که داستان با آن روایت می شود و پیچیدگی احساسی شخصیت های اصلی .

    شخصیت های اصلی

    هارتون ارنشاو

    پدر بیولوژیکی کاترین و هیندلی یک روز خوب هاریتون به لیورپول می رود و پسری درمانده را در خیابان ها پیدا می کند. او که نمی داند چه باید بکند، کودک را به خانه می برد و او را به فرزندخواندگی می پذیرد.

    هیت کلیف

    او قهرمان The windswept است.زوزه کشیدن . گذشته ای غم انگیز دارد که با رها شدن، تعصب، بدرفتاری و بی توجهی مشخص شده است. وقتی پسر به ارتفاعات Wuthering برده می شود، زندگی تغییر می کند، جایی که او با خواهر خوانده اش، کاترین، که عاشق او خواهد شد، ملاقات می کند. هیثکلیف در عین حال آمیزه ای از قهرمان (دیوانه وار عاشق دختر) و شرور (تلخ و کینه توز) است.

    کاترین ارنشاو

    همچنین قهرمان داستان، دختر، دختر این زوج ارنشاو و خواهر هیندلی است. کاترین در شش سالگی با برادر خوانده‌اش هیث کلیف آشنا می‌شود. با وجود اولین واکنش دختر که بی اعتمادی بود، کاترین به زودی به برادرش بسیار نزدیک می شود.

    هیندلی ارنشاو

    برادر بیولوژیکی کاترین، هیندلی ورود پسر هیثکلیف را قبول نمی کند و به آن حسادت می کند. رابطه والدین با جوانان.

    نلی دین

    خانه دار خانواده ارنشاو. با مشاهده تمام اتفاقات خانه، او در نهایت تبدیل به راوی اصلی داستان می شود.

    در رابطه با انتشار کتاب

    Wuthering heights (به پرتغالی O morro dos ventos uivantes ) با نام مستعار مردانه Ellis Bell منتشر شد .

    اولین ترجمه برزیلی توسط Editora Globo در سال 1938 انجام شد، مترجم مسئول آن اسکار بود. مندس. ترجمه دوم نه سال بعد، در سال 1947، توسط راشل دو کیروش، به درخواست سردبیر خوزه المپیو انجام شد. آناشر L&PM نیز نسخه ای از این رمان را با ترجمه گیلرمه داسیلوا براگا منتشر کرد.

    این کتاب همچنین به پرتغالی با عنوان A Colina dos Vendavais ترجمه شده است.

    یکی از انقلاب هایی که امیلی برونته ترویج کرد استفاده از زبان محاوره ای تر بود.

    بزرگترین نوآوری اما این واقعیت بود که نویسنده شخصیت های او را با واقعی رنگ آمیزی کرد. صفات ، موجوداتی پر از عیب، تحریک کننده دسیسه، و مملو از خشم اغلب ناموجه. اگر فکر کنیم که در آن دوره تاریخی، کتاب‌ها فقط به عنوان ادبیات آموزشی عمل می‌کردند و شخصیت‌ها چهره‌های نمونه بودند، به تأثیری که ارتفاعات بی‌آب بر خوانندگان داشت، پی خواهیم برد.

    صفحه اول اولین نسخه از ارتفاعات Wuthering.

    در سال 2007، نسخه ای از اولین نسخه Wuthering heights ، مورخ 1847، در لندن به حراج گذاشته شد. این کتاب در نهایت فراتر از انتظارات بود زمانی که به قیمت 230 هزار دلار فروخته شد.

    واقعیت جالب: ارتفاعات بادگیر و گرگ و میش

    حماسه بلا، قهرمان داستان گرگ و میش ، از رمان امیلی برونته به عنوان کتاب مورد علاقه خود نام می برد. بلا در سومین کتاب از مجموعه استفانی مایر، چندین اشاره به کلاسیک ارتفاعات بادگیر می کند.

    همچنین ببینید: 6 بهترین داستان کوتاه برزیلی نظر داده شده است

    بلا حتی گزیده ای از کلاسیک انگلیسی را نقل می کند.




    Patrick Gray
    Patrick Gray
    پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.