نگویم که به گلها اشاره نکردم، نوشته جرالدو واندره (تحلیل موسیقی)

نگویم که به گلها اشاره نکردم، نوشته جرالدو واندره (تحلیل موسیقی)
Patrick Gray

آهنگ "نگو که از گلها صحبت نکردم" توسط جرالدو واندره در سال 1968 نوشته و خوانده شد و در جشنواره بین المللی آهنگ آن سال مقام دوم را به دست آورد. موضوعی که به عنوان "Caminhando" نیز شناخته می شود، به یکی از بزرگترین سرودهای مقاومت در برابر سیستم دیکتاتوری نظامی حاکم در آن زمان تبدیل شد.

این آهنگ توسط رژیم سانسور شد و واندره توسط پلیس نظامی تعقیب شد. ، مجبور به فرار از کشور و انتخاب تبعید برای جلوگیری از انتقام.

متن آهنگ

راه رفتن و خواندن و دنبال کردن آهنگ

همه ما دست به دست هم برابر هستیم یا نه

در مدرسه‌ها، در خیابان‌ها، در مزارع، ساختمان‌ها

راه رفتن و آواز خواندن و دنبال کردن آهنگ

بیا برویم که انتظار ندانستن است

چه کسی می‌داند ساعت چند خواهد بود، انتظار نداشته باشید این اتفاق بیفتد

در سرتاسر مزارع در مزارع بزرگ گرسنگی وجود دارد

در خیابان‌هایی که رژه‌های بلاتکلیف راهپیمایی می‌کنند

هنوز می‌سازند گل قویترین تکیه گاه آنهاست

و معتقدند که گلها توپ را بردند

همچنین ببینید: راحت بی حس (Pink Floyd): اشعار، ترجمه و تحلیل

بیا برویم که انتظار ندانستن است

کسی که میداند زمان میسازد، نمیکند' منتظر نباشید تا این اتفاق بیفتد

سربازان مسلحی هستند، چه دوستشان داشته باشید چه نه

تقریباً همه با سلاح در دست گم شده اند

در پادگان یک درس باستانی به آنها داده می شود

مردن برای کشور و بی دلیل زندگی کردن

بیا برویم که انتظار ندانستن است

کسی که می داند وقت می گذارد، منتظر نمی ماند که اتفاق بیفتد

در مدارس، در خیابان ها، مزارع، ساختمان ها

ما همه هستیمسربازها چه مسلح باشند چه نباشند

راه می روند و می خوانند و آهنگ را دنبال می کنند

ما همه یک دستیم یا نه

عشق ها در ذهن، گل های روی زمین

قطعیت در پیش، تاریخ در دست

راه رفتن و آواز خواندن و دنبال کردن آهنگ

یادگیری و آموزش یک درس جدید

بیا، بیا برویم، چرا نباید صبر کرد دانستن است

کسی که می داند وقت را می سازد، منتظر نمی ماند تا اتفاق بیفتد

تحلیل و تفسیر

با صدای یک سرود، موضوع در ادامه یک طرح قافیه ساده (الف-الف-ب-ب، یا بیت اول با بیت دوم، سوم با چهارم و غیره هم قافیه است). همچنین از یک رکورد از زبان جاری استفاده می کند، با اشعاری که به راحتی قابل حفظ و انتقال به افراد دیگر است. در سال 1968 در سراسر کشور گسترش یافت. پس از آن، موسیقی به عنوان یک ابزار رزمی مورد استفاده قرار گرفت که قصد داشت به طور مستقیم و مختصر پیام های ایدئولوژیک و شورش را افشا کند.

پیاده روی و آواز خواندن و دنبال کردن آهنگ<1

ما همه یک دستیم یا نه

در مدارس، در خیابان ها، در مزارع، ساختمان ها

راه رفتن و خواندن و دنبال کردن آهنگ

0> مصرع اول با افعال «راه رفتن و آواز خواندن» که مستقیماً به تصویر راهپیمایی یا اعتراض عمومی اشاره دارد، این را نشان می دهد. در آنجا شهروندان «همه برابرند»اگرچه هیچ رابطه ای بین آنها وجود ندارد ("سلاح ها به هم مرتبط هستند یا نه".

اعتراض در سال 1968 برای پایان دیکتاتوری نظامی.

اشاره به "مدرسه ها، خیابان ها، مزارع، ساختمان‌ها، واندره قصد داشت نشان دهد که مردم از همه اقشار اجتماعی و با مشاغل و علایق مختلف با هم هستند و برای یک هدف راهپیمایی می‌کنند. آشکار است نیاز به وحدتی که احضار می شود و یادآوری این است که همه یک چیز می خواستند: آزادی.

بیا برویم که انتظار ندانستن است

کی می داند زمان خواهد بود. بیا، منتظر نباش که اتفاق بیفتد

همخوانی که چندین بار در طول آهنگ تکرار می شود، دعوتی است برای اقدام و اتحاد . جرالدو مستقیماً با کسانی که به موسیقی گوش می دهند صحبت می کند و به مبارزه دعوت می کند: "بیا". با استفاده از اول شخص جمع (در «بیا برویم») جنبه جمعی به عمل می دهد و به یاد می آورد که با هم به مبارزه ادامه می دهند.

با بیان اینکه «انتظار ندانستن است». نویسنده تأکید می‌کند که هرکس از واقعیت کشور آگاه باشد، نمی‌تواند منتظر تغییر اوضاع بماند. تغییر و انقلاب در یک بشقاب در اختیار کسی قرار نخواهد گرفت، باید سریع عمل کرد ("کسانی که می دانند وقت می گذارند، منتظر وقوع آن نباشند").

همچنین ببینید: آجر دیگری در دیوار، اثر پینک فلوید: اشعار، ترجمه و تحلیل

در همه زمینه ها وجود دارد. گرسنگی در مزارع بزرگ

در خیابان ها راهپیمایی می کنند تا ریسمان های بلاتکلیف

آن ها هنوز گل را قوی ترین تکیه گاه خود می سازند

و معتقدند که گل ها توپ را به دست می آورند

در این بیت بدبختی تقبیح شده است که در آنکشاورزان و دهقانان زندگی می کردند و استثماری که در معرض آن قرار می گرفتند ("گرسنگی در مزارع بزرگ"). همچنین انتقاد شدیدی از صلح‌طلبان وجود دارد که قصد داشتند بحران سیاسی را با دیپلماسی و توافق مشترک، سازمان‌یافته در «محوطه‌های بلاتکلیف» حل و فصل کنند. در سال 1967.

آرمان "صلح و عشق" که توسط جنبش ضدفرهنگ ترویج شد هیپی، o گل قدرت، با نماد گل ها ("قوی ترین رفرین"). ناکافی بودن آن در برابر "توپ" (قدرت و خشونت پلیس نظامی) تاکید شده است.

سربازان مسلحی وجود دارند که دوستشان داشته باشند یا نه

تقریباً همه با سلاح در دست گم شده اند

در پادگان یک درس قدیمی به آنها داده می شود

مردن برای کشور و زندگی بدون دلیل

اگرچه ارتش نماد دشمن، قدرت دیکتاتوری بود، موسیقی سربازان را از انسانیت خارج نمی کند. . برعکس، او به یاد می آورد که آنها «تقریباً همه با سلاح در دست گم شدند»، یعنی خشونت به کار بردند، کشتند، اما حتی خودشان هم نمی دانستند چرا. آنها فقط کورکورانه دستورات را اطاعت کردند، به دلیل شستشوی مغزی که رنج می بردند: "درس قدیمی / مردن برای کشور و زندگی بدون دلیل".

سربازان برزیلی در طول ارتش دیکتاتوری.

سربازان تحت تأثیر روحیه میهن پرستی کاذب ، مجبور بودند زندگی خود را وقف کنند و اغلب در نتیجهسیستمی که از آن محافظت می کردند و آنها نیز قربانی آن بودند.

در مدارس، در خیابان ها، مزارع، ساختمان ها

همه ما سرباز هستیم، چه مسلح چه غیر مسلح

در حال راه رفتن و آواز خواندن و دنبال کردن آهنگ

ما همه یک دستیم یا نه

عشقها در ذهن، گلهای روی زمین

یقین در پیش است، داستان در دست

راه رفتن و آواز خواندن و دنبال کردن آهنگ

یادگیری و آموزش درس جدید

در بیت آخر پیام برابری بین همه شهروندان و ضرورت ترک با هم برای مبارزه تقویت می‌شود، زیرا فقط از طریق یک جنبش سازمان‌یافته می‌توانست انقلاب به وجود بیاید.

این آهنگ به آنها یادآوری کرد که باید با "عشق در ذهن" پیش بروند و به مردم فکر کنند. دوست داشتند و قربانی سرکوب نظامی شدند. برای پیروز شدن باید «گل‌ها را در خاک» رها می‌کرد، یعنی رویکردهای صلح‌طلبانه را کنار گذاشت.

در دست آن‌ها «تاریخ» بود، امکان تغییر واقعیت کشور و آینده برای همه برزیلی ها آنها باید "راه رفتن و آواز خواندن" و "یادگیری و آموزش یک درس جدید" را ادامه دهند، دانش خود را منتقل کنند، مردم را به ستیزه جویی بیدار کنند.

معنای آهنگ

"نه گفتن من صحبت از گلها شد" دعوت به مقاومت سیاسی رادیکال است، فراخوانی برای همه اشکال مبارزه لازم برای سرنگونی دیکتاتوری.

جرالدو واندره از گل برایتلاش برای نشان دادن اینکه استفاده از "صلح و عشق" برای مبارزه با اسلحه و توپ کافی نیست و تاکید می کند که تنها راه پیروزی اتحاد و جنبش سازمان یافته است.

زمینه تاریخی

1968: سرکوب و مقاومت

در سال 1968، برزیل با یکی از بدترین لحظات سرکوب سیاسی مواجه بود، نهاد AI-5: مجموعه ای از قوانین که تقریباً اختیارات نامحدودی را به رژیم اعطا می کرد.

در مواجهه با اقتدارگرایی و چندین دوره خشونت پلیس، دانشجویان دانشگاه شروع به بسیج کردند و اعتراضات عمومی را به راه انداختند که با تجاوز، دستور بازداشت و گاه قتل مواجه شد.

کم کم این اعتراضات در سراسر کشور گسترش یافت و گروه های دیگری به جنبش پیوستند: هنرمندان، روزنامه نگاران، کشیش ها، وکلا، مادران و غیره.

سانسور

پرتره بازیگران زن برزیلی در اعتراض به سانسور.

علی رغم سانسوری که موسیقی را تهدید، ممنوع و آزار می‌داد، به یکی از ابزارهای هنری مورد استفاده برای انتقال پیام‌هایی با ماهیت سیاسی و اجتماعی تبدیل شد.

هنرمندان از خطری که هنگام افشای افکار خود به‌طور عمومی در معرض خطر قرار می‌دادند آگاه بودند، اما خطر می‌کردند. زندگی آنها برای به چالش کشیدن قدرت مستقر و ارسال پیامی از قدرت و شجاعت به برزیلی ها.

سال ها پس از جشنواره بین المللی آهنگ در سال 1968، یکی از داوران در مصاحبه ای اعتراف کرد که چه چیزی"نه اینکه بگویم من به گلها اشاره نکردم" موضوع برنده بود. واندره به دلیل فشارهای سیاسی که سازمان رویداد و تلویزیون گلوبو، شبکه پخش کننده برنامه متحمل شدند، در جایگاه دوم قرار گرفت.

جرالدو واندره: تبعید و کناره گیری از زندگی عمومی

جرالدو واندره در جشنواره بین المللی آهنگ در سال 1968.

عواقب احتمالی برای کسانی که قدرت نظامی را به چالش کشیدند، زندان، مرگ یا برای کسانی که موفق به فرار شدند، تبعید بود.

زیرا جرالدو واندره تحت نظر اداره نظم سیاسی و اجتماعی قرار گرفت و مجبور به فرار شد.

او به چندین کشور مانند شیلی سفر کرد. الجزایر، آلمان، یونان، اتریش، بلغارستان و فرانسه. هنگامی که در سال 1975 به برزیل بازگشت، ترجیح داد از کانون توجهات فاصله گرفته و خود را وقف حرفه ای به عنوان وکیل کند.

ترانه و پیام سیاسی او اما وارد تاریخ موسیقی شد و فرهنگ مقاومت سیاسی برزیل.

همچنین مراجعه کنید




Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.