17 بهترین شعر از مانوئل دو باروس تجزیه و تحلیل و نظر داده شد

17 بهترین شعر از مانوئل دو باروس تجزیه و تحلیل و نظر داده شد
Patrick Gray
این احساس پر از غنای صمیمی را دوست دارم.

آیات فوق پس از اولین قسمت شعر گسترده Olhos parados گرفته شده است.

ما در اینجا لحظه ای از <را مشاهده می کنیم. 6> مکث و تأمل در زندگی . آزمودنی پیشنهاد می کند که به گذشته نگاه کند و تجربیاتی را که زندگی کرده است تأمل کند.

نویسنده نشان می دهد که سپاسگزاری عمیق را برای تجربیات خوب و برخوردهای شادی که داشته است، نشان می دهد. او زیبایی زنده بودن، پر بودن را می شناسد و برای این کامل بودن ارزش قائل است.

در Olhos parados، رابطه همدستی با خوانندگان برقرار می کند و به آنها اجازه می دهد آنها این لحظه صمیمی تعادل زندگی شما شخصی را تماشا می کنند.

خواندن این شعر گرانبها را در زیر مشاهده کنید:

Luíza Barreto Boechatمثلاً اینکه شاعر بر خلاف اکثر مردم برای چیزهای کوچک و ناچیز ارزش قائل است. با توجه به این ویژگی عجیب و غریب، در نهایت توسط کسی که او را درک نمی کرد، او را نادان خطاب کرد. برخلاف آنچه که انتظار می رفت، این توهین معنای دیگری پیدا کرد و او با این صفت تحت تأثیر قرار گرفت.Carolina Muait

مانوئل دی باروس (1916-2014) یکی از شاعران بزرگ برزیلی است.

با شعری از کوچکی و سادگی که از کیهان درون روایت می شود، غزل خالق ماتو گروسو اینگونه است. ساخته شد.

هم اکنون پانزده اثر دیدنی او را کشف کنید.

1. بوکو

زمانی که مرد جوان تا ساعت دو بعد از ظهر در کنار رودخانه حلزون ها و سنگریزه ها را جمع می کرد

همچنین Nhá Velina Cuê نیز وجود داشت . پیرزن پاراگوئه‌ای

با دیدن آن مرد جوان در حال چیدن حلزون‌ها در ساحل رودخانه

تا ساعت دو بعد از ظهر، سرش را از این طرف به طرف دیگر تکان داد. در ژست کسی که داشت

برای مرد جوان متاسف بود و کلمه بوکو را گفت. مرد جوان

کلمه بوکو را شنید و دوان دوان به خانه رفت

تا در سی و دو فرهنگ لغت خود ببیند که بوکو بودن چه چیزی است

. او حدود 9 عبارت را پیدا کرد که

به سرگیجه تشبیه می کردند. و خندید که دوستش داشته باشد. و

نه تشبیه را برای او جدا کرد. تایس: بوکو

همیشه کسی است که در کودکی اضافه شده است. بوکو

یک استثنا درختی است. بوکو کسی است که دوست دارد

با آب ها مزخرفات عمیق صحبت کند. بوکو

کسی است که همیشه با لهجه

اصالت خود صحبت می کند. همیشه کسی پرواز مبهم است. او

کسی است که خانه‌اش را با لکه‌های کوچک می‌سازد.

او کسی است که متوجه شد بعدازظهرها بخشی از زیبایی پرندگان است. بوکو کسی است که

به زمین نگاه می کند، کرمی را می بیند.

بوکودر همان زمان که او توسط مناظر ریودوژانیرو مسحور شده است. بین فراوانی مزرعه و میل به گریه کردن برای گداها، از دست رفته، او در شگفت است که چگونه می تواند اقیانوس را به این شدت دوست داشته باشد.

11. خداوند گفت

خداوند گفت: من هدیه ای برای تو درست می کنم:

من تو را متعلق به درختی خواهم کرد.

و تو از آن من بودی.

بوی رودخانه ها را می شنوم. .

می دانم که صدای آب ها لهجه آبی دارد.

می دانم چگونه در سکوت ها مژه بگذارم.

برای یافتن رنگ آبی از پرندگان استفاده می کنم. .

من فقط نمی خواهم به عقل سلیم بیفتم.

من دلیل خوبی برای چیزها نمی خواهم.

من طلسم کلمات را می خواهم.

در اینجا، مانوئل دوباروس معنویتی را به نمایش می گذارد که با جنبه های طبیعت در هم تنیده شده است.

شاعر پیشنهاد می کند که خداوند به او "هدیه" بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ارگانیک را داده است. درختان، رودخانه ها و پرندگان را نه تنها با تحسین، بلکه با تعلق مشاهده می کند.

او با کلمات و مفاهیم مبهم - مانند سکوت - بازی می کند و آنها را به ماده تبدیل می کند و تصاویر ذهنی می آفریند. که منجر به احساس بیشتر از منطقی کردن می شود .

12. یادگیری

فیلسوف کی یرکگور به من آموخت که فرهنگ

مسیری است که انسان برای شناخت خود طی می کند.

سقراط مسیر خود را برای فرهنگ و در آخر

گفت فقط میدونست چیزی نمیدونه.

قطعیت علمی نداشت. اما اینکه او

چیزهای جزئی را از طبیعت یاد گرفته بود. یاد گرفتکه برگ

درختان به ما می آموزند که چگونه بدون هیاهو بیافتیم. گفت که اگر حلزون روی سنگ

روی سنگ باشد، دوستش دارد. من مطمئناً

زبانی را یاد می‌گیرم که قورباغه‌ها با آب صحبت می‌کنند

و با قورباغه‌ها صحبت می‌کنم. در حشرات

از مناظر. صورتش

روی پرنده داشت. به همین دلیل می توانست تمام پرندگان

جهان را از دل آوازهایشان بشناسد. او بیش از حد در کتاب‌ها مطالعه کرده بود. اما او با دیدن،

شنیدن، برداشتن، چشیدن و بوییدن بهتر یاد گرفت.

حتی گاهی توانست به لهجه اصلی خود برسد.

او شگفت زده می شد. چگونه یک جیرجیرک، یک جیرجیرک کوچک

می تواند سکوت یک شب را از بین ببرد!

من با سقراط، افلاطون، ارسطو --

آن مردم زندگی می کردم .

در کلاس می گفتند: هر که به مبدأ نزدیک شود تجدید می شود.

پیندار از تمام سنگواره های زبانی که

می یافت برای تجدید شعر خود استفاده می کرد. استادان موعظه کردند

که شیفتگی شاعرانه از ریشه کلام می آید.

سقراط گفت که اروتیک ترین عبارات

همچنین ببینید: شعر Quadrilha، اثر کارلوس دراموند دی آندراد (تحلیل و تفسیر)

دوشیزگان هستند. و این زیبایی به بهترین شکل

با نداشتن دلیل در آن توضیح داده می شود. چیزی که من

درباره سقراط می دانم این است که او مانند یک مگس زاهدانه زندگی می کرد.

در کارآموزان ، که بخشی از کار خاطرات ابداع شده است. مانوئل مامتنی شاعرانه ارائه می دهد که قدردانی او را برای دانشی که از طریق تأملات فلسفی متفکرانی مانند سقراط، کی یرکگور و ارسطو به دست آورده است، به نمایش می گذارد.

شاعر به تفسیر مجدد، با واژگان، افکار این فیلسوفان، تا این گونه مفاهیم دشوار یا انتزاعی را به نوع زبان موجود در شعر او نزدیک کند. - زبانی که با حیوانات، با خلاءها و سکوت صحبت می کند.

13. عکاس

عکاسی از سکوت دشوار است.

هر چند سعی کردم. می گویم:

در سپیده دم روستای من مرده بود.

هیچ سر و صدایی شنیده نشد، کسی از بین خانه ها رد نمی شد.

داشتم از مهمانی خارج می شدم.

ساعت تقریباً چهار صبح بود.

سکوت با یک مست در خیابان راه می رفت.

دوربینم را آماده کردم.

آیا سکوت لودر بود؟

مست را حمل می کردم.

از این لودر عکس گرفتم.

من آن روز صبح دیدهای دیگری داشتم.

دوباره خود را دوباره آماده کردم.

روی بام خانه ای دو طبقه عطر یاس داشت.

از رایحه عکس گرفتم.

بیشتر از

یک راب را دیدم که به وجود میخکوب شده بود.

سنگ.

من عکس گرفتم

حتی یک بخشش آبی در چشم یک گدا دیدم.

از بخشش عکس گرفتم.

من به منظره ای قدیمی نگاه کردم که در حال فرو ریختن بر روی یک

من از پاکت عکس گرفتم.

عکاسی از پاکت دشوار بود.

در نهایت "ابر شلوار" را دیدم.

این عکس برای من که با مایاکوفسکی - خالقش - در دهکده

بازوها قدم زد.

من از "Nuvem de Calça" و شاعر عکاسی کردم.

هیچ شاعر دیگری در جهان وجود ندارد لباسی را می‌سازد

مناسب‌ترین برای پوشاندن نامزدتان.

عکس زیبا بود.

این شعر در کتاب عکس‌ها است. با عنوانی مختصر، فعالیت خود غنایی را خلاصه می‌کند: عکاس. اما، در کمال تعجب، درست در اولین ابیات متوجه می‌شویم که مفهومی که ما از عکاس داریم دقیقاً به آنچه موضوع شاعرانه است. قصد ثبت نام دارد.

مانوئل د باروس در اینجا مفهوم معمول فعالیت عکاسی را دوباره به تصویر می‌کشد. علیرغم اینکه می‌خواهد یک تصویر را جاودانه کند، تجربه آن شرایط از هر رکوردی فراتر می‌رود و او خیال‌پردازی می‌کند.

به نظر می‌رسد پایان غیرمنتظره شعر، کل سفر تصویری و مفهومی را که در ابیات قبلی اتفاق افتاده طبیعی می‌کند.

14. یک آهنگ

آن مرد با درختان و آبها صحبت کرد

همانطور که عاشق شد.

هر روز

او بعدازظهرها را ترتیب داد تا نیلوفرها بخوابند.

هر روز صبح از یک آبخوری قدیمی برای آبیاری رودخانه ها و درختان کناره ها استفاده می کرد.

او گفت که به برکت قورباغه ها و

پرندگان.

ما ایمان آوردیم

او یک بار یک حلزون را تماشا کرده بود که روی یک سنگ سبز می شود

.

اما نمی ترسید.

زیرا قبلاً فسیل های زبانی را مطالعه کرده بود

و در این مطالعات او اغلب حلزون ها را پیدا کرد

که روی صخره ها رویش گیاهی داشتند.

در آن زمان بسیار رایج بود.

حتی سنگ ها نیز دم می کردند!

طبیعت بی گناه بود.

یک آهنگ بخشی از کار کتابخانه مانوئل د باروس است و در مورد موضوع خاصی صحبت می کند که نامش ذکر نشده است. راهی برای دیدن جهان - و تعامل با آن - به روشی متفاوت داشت .

رابطه او با طبیعت و زبان ابداع شده از ویژگی های معمول اشعار مانوئل دو باروس است که کاملاً کاملاً است. موجود در آیات فوق.

15. سازنده سپیده دم

من در درمان های ماشینی بد هستم.

اشتهایی برای اختراع چیزهای مفید ندارم.

در تمام زندگی ام فقط

3 ماشین را مهندسی کرده ام

همانطور که ممکن است باشند:

یک میل لنگ کوچک برای به خواب رفتن.

یک سازنده سپیده دم

برای استفاده شاعران

و یک کاساوا پلاتین برای برادرم

Fordeco.

من به تازگی جایزه ای از

صنایع خودرو برای Cassava گرفتم پلاتین.

اکثریت

مقامات در مراسم جایزه از من به عنوان یک احمق استقبال کردند.

که تا حدودی به آن افتخار می کردم.

و شکوهی برای همیشه

در وجود من بر تخت نشسته است.

در طلوع ساز ما هنر اختراع ماشین هایی را می خوانیم که وجود ندارند، برای اهداف غیر عینی، به چالش کشیدن دنیای منطقی.

در ابیات بالا - و به طور کلی، در غزل کامل Manoel de Barros - ما به چالش کشیده شده ایم که جهان را به گونه ای دیگر، از ترتیب معنا، تجربه کنیم.

سوژه، مخترعی با دستان پر، ماشین هایی را خلق می کند که از نقطه نظر سودمندی قابل درک نیستند. از دیدگاه ، همانطور که ما در جامعه به تصور عادت داریم. ماشین آلات اختراع شده آنها به سمت دیگری می رود، آنها به دنبال برآوردن نیازهای انتزاعی هستند.

16. درباره پرندگان

برای نوشتن رساله ای در مورد پرندگان

همچنین ببینید: ارثی: توضیح و تحلیل فیلم

اول، باید رودخانه ای با درختان

و درختان نخل در سواحل وجود داشته باشد.

و در داخل حیاط خلوت خانه ها باید حداقل

درختان گواوا وجود داشته باشد.

و باید باتلاق ها و غذاهای لذیذ از مرداب های اطراف وجود داشته باشد.

باید وجود داشته باشد. حشرات به پرندگان.

حشرات چوبی به خصوص که خوش طعم ترین هستند.

وجود سنجاقک ها چیز خوبی خواهد بود.

آبی در زندگی بسیار مهم است. پرندگان

زیرا پرندگان کوچک برای

ابدی بودن به موجودات زیبا نیاز دارند.

ابدی مانند فوگ باخ.

طبیعت تقریباً همیشه نقطه مرکزی در شعری از مانوئل دو باروس در از پرندگان ، شاعر چندین شرایط را فهرست می کند که پرندگان می توانند برای آنها وجود داشته باشند، مانند رودخانه، درختان، میوه ها، باتلاق ها،حشرات.

از نظر غزلی، مانوئل اهمیت یک اکوسیستم کامل را برجسته می کند به طوری که تنها یک نوع جانور می تواند زندگی کند. این نشان می دهد که حفظ یک زنجیره پیچیده از جانوران و گیاهان برای اطمینان از تداوم طبیعت چقدر ضروری است، زیرا همه چیز به هم مرتبط است.

17. درباره اهمیت

یک هنرمند-عکاس دوباره به من گفت: ببین که یک قطره خورشید روی پوست مارمولک برای ما مهمتر از کل خورشید روی بدنه دریاست. وی بیشتر گفت: اینکه اهمیت چیزی را نمی توان با متر یا با ترازو یا فشارسنج و ... سنجید. اینکه اهمیت چیزی را باید با افسونی که آن چیز در ما ایجاد می کند سنجید. بنابراین یک پرنده کوچک در دست یک کودک برای او مهمتر از کوه های آند است. اینکه استخوان برای سگ مهمتر از سنگ الماس است. و دندان میمون دوران سوم برای باستان شناسان مهمتر از برج ایفل است. (ببینید که فقط دندان میمون است!) اینکه یک عروسک پارچه ای که چشمان آبی خود را در دستان یک کودک باز و بسته می کند، برایش مهمتر از ساختمان امپایر استیت است.

در اینجا، مانوئل دی باروس ما را دعوت می کند. درک چیزها از منظرهای مختلف ، نگاه ها و تجربیات بیشماری را به ارمغان می آورد.

بنابراین، این ایده را به ارمغان می آورد که چگونه همه چیز نسبی است و ما باید زمینه هر موجود را در نظر بگیریم. ، قرار ندادن برخیچیزهایی مانند «بهتر» یا «مهم‌تر» از دیگران.

جالب است که شاعر چگونه شمول دارد و همه مردم را شایسته طبقه‌بندی آنچه برای او مهم‌تر یا کم‌اهمیت است، مانند کودک، هنرمند، سگ.

فیلم تنها ده درصد دروغ است

تولید ادبی مانوئل دی باروس برنده بخش سمعی و بصری شد. این مستند که در سال 2010 منتشر شد، توسط پدرو سزار کارگردانی شد و کاملاً به شاعرانگی نویسنده ماتو گروسو اختصاص دارد.

تماشای کامل فیلم بلند:

Manoel de Barros - Só Dez por Cento é دروغ

Manoel de Barros کی بود

Manoel Wenceslau Leite de Barros در کویابا، ماتو گروسو در ۱۹ دسامبر ۱۹۱۶ به دنیا آمد.

کار او را متعلق به نسل سوم مدرنیسم (نسل معروف 45) می دانند.

دوران کودکی شاعر در مزرعه ای در پانتانال سپری شد. پدرش، ژائو ونسسلاو باروس، دارایی بود. در دوران نوجوانی، مانوئل به کامپو گرانده نقل مکان کرد، جایی که در یک مدرسه شبانه روزی تحصیل کرد.

اولین کتاب او در سال 1937 منتشر شد ( Poemas Conceived Without Sins ).

پرتره مانوئل دوباروس.

شاعر برای تحصیل در رشته حقوق به ریودوژانیرو نقل مکان کرد و در سال 1941 فارغ التحصیل شد. در همان زمان به حزب کمونیست پیوست.

گرسنه چیزهای جدید بود.مانوئل در ایالات متحده، بولیوی و پرو زندگی می کرد.

در آغاز دهه شصت او تصمیم گرفت برای پرورش گاو به مزرعه ای که در پانتانال داشت بازگردد.

به موازات با فعالیت های روستایی او هرگز دست از نوشتن برنداشت و از دهه 1980 به بعد مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این نویسنده دو بار جایزه جابوتی را دریافت کرد: در سال 1989 با کتاب O Guardador de Águas و در سال 2002 با O fazedor de Dawn .

او در 13 نوامبر 2014 درگذشت. ، در کامپو گرانده، ماتو گروسو دو سول.

این یک نوع عاقل با سحر است. این

چیزی بود که مرد جوان از سی و دو فرهنگ لغت خود جمع آوری کرد. و او خودش را دوست داشت

آیات بالا بسیار مشخصه اشعار مانوئل دو باروس است. در اینجا ما نگاهی کودکانه به جهان پیدا می کنیم، همانطور که برای مثال در استفاده از اصطلاح moço و در لحن ساده لوح می بینیم.

اهمیت به عناصر طبیعی در نوشتن داده شده است (ریگ، حلزون، درخت، رودخانه، پرندگان).

در بوکو، موضوع به سادگی نشان می دهد که کشف واژه ها و زبان اندک است.

نویسنده هیچ سرنخ مهمی در مورد اینکه مرد یا پیرزنی که در شعر نقش می بندد کیست به دست نمی دهد، او فقط واقعه را روایت می کند. از کشف کلمه "bocó" با درجه ای از فاصله معین.

ما همچنین به این نتیجه میرسیم که چگونه این پرونده با طنز حل می شود (بالاخره، موضوع مورد بحث تعاریف بوکو را در سی سالگی خود اجرا کرد. دو فرهنگ لغت قبل از تحسین خود).<1

2. مواد برای شعر

همه چیزهایی که می توان ارزش های آنها را

از راه دور با تف به بحث گذاشت

برای شعر است

مردی که یک شانه دارد

و یک درخت برای شعر استفاده می شود

قطعات 10*20، پوشیده از علف های هرز - کسانی که

در آن چهچه می زنند: زباله های متحرک، قوطی ها

برای شعر خوب است

یک شورول لزج

مجموعه سوسک های آبستیز

قوری بدون دهان براک

برایشعر

چیزهایی که به جایی نمی رسند

اهمیت زیادی دارند

هر چیز معمولی یک عنصر ارجمندی است

هر چیز بی ارزشی جایگاه خود را دارد

در شعر یا به طور کلی

آیات بالا فقط گزیده ای کوتاه از شعر Matéria de Poetry است. این متاپوئم توسط مانوئل دو باروس در مورد سروده خود شعر، بر گزینش واژه ها و روند آفرینش ادبی تمرکز دارد.

در اینجا موضوع می کوشد تا فهرستی از مطالبی را که شایسته شعر باشد، فهرست کند. وقتی برای خواننده توضیح می‌دهد که چه چیزی باید نوشتار باشد، متوجه می‌شود که شعر هنر چیزی است که دقیقاً ارزش ندارد (به طور خلاصه، طبق خود شعر، آن چیزی است که می‌توان در تف به آن مناقشه کرد. فاصله).

بنابراین، او تأکید می کند که آنچه که باقی می ماند در خدمت خلق شعر است و اینکه دنیای معاصر ارزشی قائل نیست، بالاخره ماده خام با بهترین کیفیت برای سرودن شعر است. . متنوع ترین عناصر برای شعر برجسته شده است (ماشین، قوری، سوسک).

3. کتابی درباره هیچی

هدیه دادن به حماقت آسان تر از خرد است.

هر چیزی که من اختراع نمی کنم نادرست است. <1

راههای جدی زیادی برای نگفتن چیزی وجود دارد، اما فقط شعر صادق است.

من بیش از خودم در وجودم حضور دارم. فقدان

بهترین راهی که برای شناختن خودم یافتم انجام برعکس این بود.

پنج آیهدر بالا گزیده ای از کتاب درباره هیچ را تشکیل می دهد. اینها قرص های خرد از شاعری از درون هستند که دانشی متمرکز و تکه تکه را پیشنهاد می کنند.

جملات کوچک، حتی مختصر و منقطع، شما را پریشان می کند و به تفکر دعوت می کند. .

تأملات عمیق فلسفی (گاهی متناوب با مشاهدات نور) از پرده ای از سادگی ظاهری ارائه می شود. وقتی خواندن تمام می شود، عبارات پژواک و طنین انداز هستند.

4. مخلوط

من کلمات مبهمی را که در

پشت آشپزخانه زندگی می کنند ترجیح می دهم -- مانند قلوه، قوطی ها، ذرات

تا کلماتی که در آرامش زندگی کنید —

مثل برتری، برجسته بودن، عظمت.

من های تغییردهنده من نیز همه ی خاک هستند،

پاک، شیاطین بیچاره

چه کسی می تواند زندگی در پشت آشپزخانه

—مانند بولا ست، ماریو پگا ساپو، ماریا پلگو

سیاه و غیره.

همه مست یا احمق.

و همه چیزهایی که برازنده هستند.

یک روز یکی به من پیشنهاد کرد که یک

خودی قابل احترام را انتخاب کنم -- مانند یک شاهزاده، یک

دریاسالار، یک سناتور.

پرسیدم:

اما اگر

شیاطین بیچاره این کار را نکنند چه کسی با شکافهای من خواهد ماند؟

عنوان شعر از قبل سرنخ هایی در مورد آنچه که ما داریم به دست می دهد. در ادامه خواهد خواند: ته کاسه همان چیزی است که باقی می ماند، رسوبی که پس از تهیه مایع مورد نظر (مثلاً قهوه یا شراب) در ته ظرف باقی می ماند.

از این نوع است.از مواد خامی که شاعر ابیات خود را می‌سازد - با آنچه نادیده گرفته می‌شود، چیزی که مصرف‌کننده به نظر می‌رسد، موادی که هیچ کس به آن اهمیت نمی‌دهد>، با نوشته ای که به خود نوشتن اختصاص دارد. واژگان روزمره و در دسترس - و همچنین نمونه هایی که در سراسر متن فهرست شده اند - امکان یک رابطه شناسایی فوری را از طرف خواننده فراهم می کند.

5. چشم‌ها هنوز

نگاه می‌کنی، به همه چیز در اطراف توجه می‌کنی، بدون کوچک‌ترین قصد شعری.

بازوهایت را پرت می‌کنی، در هوای تازه نفس می‌کشی، به یاد بستگانت می‌افتی.

به یاد خانه، خواهران، برادران و پدر و مادرمان.

به یاد بیاوریم که آنها دور هستند و دلتنگ آنها هستند...

به یاد شهری که در آن متولد شده ایم، با معصومیت، و به تنهایی بخند.

به چیزهای گذشته بخند. دلتنگی برای پاکی.

به یاد آوردن آهنگ ها، رقص ها، دوست دخترهایی که زمانی داشتیم.

به یاد آوردن مکان هایی که رفته ایم و چیزهایی که دیده ایم.

به یاد آوردن سفرهایی که داشته ایم قبلاً گرفته شده و دوستانی که دور مانده اند.

به یاد دوستانی که نزدیک هستند و گفتگو با آنها آن را بجوید، باد را روی صورت خود احساس کنید...

خورشید را احساس کنید. از دیدن همه چیز لذت می برم.

از پیاده روی در آنجا لذت می برم. لذت بردن از فراموش شدن اینگونه.

لذت بردن از این لحظه.bestegos

شعری که حلزون های گل را قهرمان داستان می کند، از طبیعت صحبت می کند و با ترکیب زبان، دو وجه مشخص غزل مانوئل دوباروس بازی می کند.

نویسنده با موضوع دیدگاه بازی می کند (آیا حلزون ها روی دیوار می چرند یا این دیواره است که حلزون ها می چرند؟)

اتفاقاً برخورد این دو عنصر باعث می شود. هسته مرکزی شعر به نظر می رسد که دیوار و حلزون عناصری هستند در هماهنگی کامل ، مکمل و جدایی ناپذیر.

7. زندگینامه شبنم

بزرگترین ثروت انسان ناقص بودن اوست.

من در این مرحله ثروتمند هستم.

کلماتی که مرا به عنوان من می پذیرند. هستم — من را

نمی پذیرم.

نمی توانم مردی باشم که

درها را باز می کند، دریچه ها را می کشد، به ساعت نگاه می کند، چه کسی

ساعت 6 بعدازظهر نان می خرد، چه کسی بیرون می رود،

مداد تراش می کند، به انگور نگاه می کند و غیره. و غیره.

مرا ببخش.

اما من باید دیگران باشم.

من فکر می کنم انسان را با استفاده از پروانه ها تجدید کنم.

عنوان اصلی شعر در حال حاضر نگاهی شگفت‌انگیز را فرا می‌خواند: چگونه می‌توان زندگی‌نامه شبنم را ردیابی کرد؟ آیا شبنم بیوگرافی دارد؟

اصطلاح بیوگرافی به تاریخچه زندگی یک فرد اشاره دارد، تعریفی که به نظر نمی رسد با شبنم که یک پدیده فیزیکی طبیعی است مطابقت داشته باشد.

خیر. هر چه شعر پیش می رود، ما با این موضوع شعری بهتر از مکان آن آشنا می شویممعمولی، که با یک شخصیت معمولی سازگار نیست، نان می خرد، درها را باز می کند و ساعت را تماشا می کند. او به چیزهای بیشتری نیاز دارد، باید از نزدیک احساس کند که دیگری بودن چگونه است، او باید چندتایی باشد و دیدگاه های جدیدی در زندگی روزمره تجربه کند.

این نگاه بی قرار را می توان حتی در بسیار نیاز به اختراع یک زبان جدید . این همان بیت آخر «فکر می‌کنم با استفاده از پروانه‌ها انسان را تجدید کنم» است، یافته‌ای که عقلاً قابل درک نیست و فقط از نظر محبت ممکن است.

8. آموزش اختراع

رودخانه ای که حلقه ای ایجاد کرد

پشت خانه ما

تصویر یک شیشه نرم بود...

مردی از آنجا رد شد و گفت:

این حلقه ای که رودخانه درست می کند...

به آن یارو می گویند...

دیگر آن تصویر نبود. از یک مار شیشه ای

که حلقه ای پشت خانه ایجاد کرد.

این یک یارو بود.

من فکر می کنم این نام تصویر را ضعیف کرد.

در زیبا آموزش اختراع ما می بینیم که چگونه کلمه شاعرانه می تواند تفسیری را که ما از یک منظره می سازیم تغییر دهد.

بیشتر ما احتمالاً به خط رودخانه نگاه می کنیم و فضا را یارو می نامیم. ، اصطلاحی که می تواند پیکربندی منظره را به چند حرف فشرده کند. با این حال، شاعر از انتخاب این نام رایج راضی نیست، زیرا تصور می کند که او قادر نیست زیبایی آن پانوراما را به تصویر بکشد.

مردی ازشعر خود را در مقابل موضوع شاعرانه قرار می دهد که از نام بردن طرح رودخانه به عنوان ورودی خودداری می کند. بنابراین، با نگاهی شعرانه ، تصمیم می گیرد این منظره طبیعی را "مار شیشه ای" بنامد، عبارتی که زیبایی بسیار بیشتری نسبت به اصطلاح فنی یارو دارد.

ویدیوی شاعر Manoel de Barros در حال خواندن شعر بالا:

Manoel de Barros - کتاب نادانی، دنیای کوچک و خودنگاره

9. شعر

شعر در کلمات نگه داشته می شود — این تنها چیزی است که من می دانم.

فادوی من این است که تقریباً همه چیز را ندانم.

درباره چیزی که من اعماق دارم .

من هیچ ارتباطی با واقعیت ندارم.

برای من قدرتمند کسی نیست که طلا را کشف کند.

برای من قدرتمند کسی است که کشف کند<1

بی اهمیتی ها (دنیا و ما).

برای آن جمله کوچک مرا به عنوان یک نادان ستایش کردند.

متأثر شدم و گریه کردم.

من در ستایش ضعیف هستم.

بهانه صحبت در مورد شعر در نهایت باعث تأمل در خود می شود. در شعر، تنها در امتداد ده بیت، قطعات کلیدی برای درک غزل مانوئل دوباروس را دریافت می کنیم. محدودیت های موضوع.

ما متوجه شدیم،




Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.