فهرست مطالب
شاعر پاتیوا دو آساره (1909-2002) یکی از بزرگترین نامهای شعر شمال شرقی برزیل است.
بهعنوان شناختهشده بینالمللی، آثار او درباره زندگی مردم سرتانجو، دردها و مبارزات آنها میگوید. زبانی غیررسمی، با سخنان مرد ساده روستایی.
پاتیوا هنر خود را عمدتاً از طریق ادبیات توبه و صمیمانه توسعه داد و از دهه 60 که شعر غمگین را داشت، فرافکنی شد. خروج تنظیم شده توسط استاد لوئیز گونزاگا.
1. زمین مال ماست
زمین یک کالای مشترک است
این متعلق به هر یک است.
خدا با قدرتی فراتر از آن، طبیعت بزرگ را آفرید
اما مکتوب نشد
از طبیعت زمین برای هر کسی.
اگر خدا زمین را ساخته،
اگر کار آفرینش است،
هر دهقانی باید
یک نوار زمین داشته باشد.
وقتی خانواده ای
فریاد شورش خود را بیرون می زند،
دلیلی برای شکایت دارد.
رنج بزرگتر وجود ندارد
<0 بیش از یک دهقان زندگی کندبدون زمین تا کار کند.
صاحب بزرگ زمین،
خودخواه و رباخوار،
از همه زمین ها تصاحب می شود.
همچنین ببینید: آلگریا، آلگریا، اثر کائتانو ولوسو (تحلیل و معنای آهنگ)ایجاد بحران های مرگبار
اما در قوانین طبیعی
می دانیم که زمین مال ماست.
در این شعر، پاتیوا دو آساره نظر خود را آشکار می کند. دیدگاه به نفع کاربری اجتماعی زمین . این متنی است که بار سیاسی شدیدی دارد و از این دفاع میکند که همه دهقانان باید زمین خود را برای کاشت و برداشت داشته باشند.
شاعرپرنده زیبای آوازخوان، حاضر در منطقه شمال شرقی. قسمت دوم نام مستعار او به عنوان ادای احترام به محل تولدش است.
جلد The backlands inside me (2010)، توسط تیاگو سانتانا و گیلمار د کاروالیو. این کتاب به ادای احترام به صدمین سالگرد تولد شاعر می پردازد
این نویسنده دوران کودکی سختی را سپری کرده است، با کار زیاد و مطالعه اندک. در سن 16 سالگی شروع به نوشتن آهنگ های ناگهانی کرد و بعداً اشعاری را در روزنامه Correio do Ceará منتشر کرد.
سپس شاعر و خواننده به شمال شرق سفر کرد و شعر خود را با صدای ویولا ارائه کرد.
در سال 1956 اولین کتاب خود Inspiração Nordestina را منتشر کرد که در آن متون بسیاری که سالها قبل نوشته شده بود وجود دارد. هشت سال بعد، در سال 1964، او شعر خود را Triste Partida توسط خواننده لوئیز گونزاگا ضبط کرد که به او فرافکنی بیشتری داد.
پاتیوا همیشه مواضع سیاسی خود را در کار خود، بافندگی، آشکار می کرد. انتقاداتی از جمله دوره دیکتاتوری نظامی (1964-1985) و آزار و اذیت در آن زمان.
برخی از کتاب های برجسته نویسنده عبارتند از: Cantos da Patativa (1966)، Canta lá Que Eu Canto Cá (1978)، Aqui Tem Coisa (1994). او همچنین دو آلبوم را ضبط کرد: Poemas e Canções (1979) و A Terra é Naturá (1981) که توسط خواننده فاگنر تهیه شد.
کار او بسیار زیاد بود. شناخته شد، تبدیل شدن به موضوع مطالعه در دانشگاه سوربن فرانسه.
Patativa doآساره بینایی و شنوایی خود را در سال های آخر عمر از دست داد و در 8 ژوئیه 2002 به دلیل نارسایی چند عضوی درگذشت.
از صاحبان مناطق عظیمی که برای مقاصد ناپایدار استفاده میشوند (ما مثالی از تککشت و مرتع میآوریم) با هدف غنیسازی بیشتر انتقاد میکند، در حالی که کارگران مزرعه بدون زمین برای امرار معاش خود رها میشوند.Podemos همچنین دریافته است. این عقیده که برای او در حوزه معنویت، خداوند این نظام مبتنی بر مالکیت خصوصی و نابرابری ها را تایید نمی کند.
2. چیزی که بیش از همه آزار دهنده است
چیزی که بیشتر آزار دهنده است نه دلتنگی است
عشق عزیزی که غایب است
و نه خاطره ای که دل احساس می کند
از رویاهای زیبای خردسالی.
این ظلم سخت نیست
از دوست دروغین که ما را فریب می دهد
و نه عذاب یک درد نهفته ,
هنگامی که بیماری به بدن ما هجوم آورد.
آنچه بیشتر به ما آسیب می رساند و سینه به ما ظلم می کند
و ما را بیشتر از خود جنایت طغیان می کند
این به معنای از دست دادن یک درجه از موقعیت شما نیست.
این است که آرای یک کشور را ببینید،
از مرد دشت نشین گرفته تا دهقان روستایی،
انتخاب یک بد
پاتیوا در اینجا بازتابی را به ما ارائه میکند که در آن از انتخابهای تاسف بار نمایندگان سیاسی منتخب مردم ابراز تاسف میکند. دوست داشتنی و نوستالژیک، با مسائلی با ماهیت جمعی، شامل شهروندی، دموکراسی، سیاست و به طور ذهنی، دستکاری
با این کار می توان بین زندگی شخصی و زندگی عمومی پیوند ایجاد کرد، زیرا در واقع باید درک کرد که اشیا به هم مرتبط هستند و جامعه یک ارگانیسم یکپارچه است. .
جالب است مشاهده کنیم که چگونه اشعار پاتیوا که سالها پیش سروده شده هنوز به روز هستند.
3. صاحب خانه و کارگر
من جنگلی از شمال شرقی هستم
در جنگل بزرگ شده
کابوکلو بز طاعون
سر شاعر صاف
چون من یک شاعر روستایی هستم
من همیشه همدم
درد و غم و اشک بوده ام
برای این، به نوبه خود
من می خواهم به شما بگویم
چه هستم و چه می خوانم.
من یک شاعر کشاورز هستم
از فضای داخلی سئارا
یک بدبختی، اشک و درد
من اینجا می خوانم و آنجا می خوانم
من دوست کارگر هستم
که حقوق بدی می گیرد
و از گدای بی بضاعت
و من با احساس می خوانم
سرزمین عزیزم
و زندگی مردمانش.
تلاش برای حل
مسئله خاردار
سعی می کنم
در شعر متواضع خود دفاع کنم
که حقیقت مقدس محصور شده است
دهقانان بی زمین
که آسمان این برزیل پوشیده است
و خانواده های شهر
که نیازمند
در آن زندگی می کنند محله فقیرانه.
آنها به همان سفر می روند
در شهرها به همان ظلم و ستم
در شهرها رنج می برند، کارگر
و دهقان در سرتائو
اگرچه از یکدیگر غایب هستند
آنچه یکی نسبت به دیگری احساس می کنداحساس می شود
اگر در همان اخگر بسوزند
و در همان جنگ زندگی کنند
مجموعه های بدون زمین
و کارگران بدون خانه.
کارمند شهری
اگر شما بسیار رنج می برید
همین نیاز را
برادر دورتان رنج می برد
زندگی خشن
بدون کیف پول درست
شکست شما ادامه دارد
این یک شهادت بزرگ است که
شانس شما از آن اوست
و شانس او از آن شماست.
من قبلاً از این آگاه هستم
اگر کارگر در شهر
به طور مداوم کار کند
با حقوق کمی
در مزارع کل
زیر یوغ ارباب است
از زندگی تلخ
مثل اسب کار
تحت اطاعت رنج می برد.
دهقانان، برادران من
و کارگران شهر
لازم است دست به دست هم دهیم
پر از برادری
به نفع هر یک
یک هیأت مشترک تشکیل دهید
تمرینکنندگان و دهقانان
زیرا فقط با این اتحاد
ستاره بُنانزا
برای شما خواهد درخشید.
درک یکدیگر
روشن کردن دلایل
و همه با هم
خواسته های خود
برای یک دموکراسی
حقوق و ضمانتها
دعوای مکرر
اینها نقشههای زیبا هستند
زیرا در حقوق بشر
ما همه برابر هستیم.
در اشعار پاتیوا دو آساره تعالی بخشیدن به ریشه او بسیار رایج است. این نویسنده که در جنوب سئارا متولد شده و فرزند کشاورز است، سخنرانی می کندزندگینامهای در صاحب خانه و کارگر که میگوید از کجا آمده و ارزشهای شخصی او چیست. و کارگران طبقات پایین تر، و نیز سایرین طرد شده از جامعه، مانند بی خانمان ها.
این مروری بر وضعیت مردم فروتن برزیل، رعایت دهقانان و کارگران که حتی در واقعیتهای مختلف، در موقعیتهای برابر ظلم و خشونت زندگی میکنند.
در پایان متن، وی همچنین پیشنهاد میکند که کارگران روستایی و شهری در جستجوی حقوق متحد شوند، زیرا با توجه به عدم وجود نابرابری، نباید نابرابری وجود داشته باشد. که همه ما انسان هستیم و سزاوار فرصت های یکسان هستیم.
4. Vaca Estrela e Boi Fubá
دکتر شما، ببخشید
داستانم را بگویم
امروز در سرزمین غریبی هستم،
درد من بسیار غم انگیز است
من زمانی بسیار خوشحال بودم
از زندگی در محل خود
اسب های خوبی داشتم
و دوست داشتم مسابقه دهم
هر روز شناور میشدم
در دروازه سنگر
Eeeeiaaaa، êeee Vaca Estrela، ôoooo Boi Fubá
من پسری هستم شمال شرقی،
من طبیعت خود را انکار نمی کنم
اما خشکسالی وحشتناک
من را از آنجا به اینجا برد
من گاوهای کوچکم را آنجا داشتم، حتی تصور کردن هم خوب نیست
ستاره گاو زیبای من
و بوی فوبای زیبای من
آن خشکسالی وحشتناک
همه چیز را مختل کرد
Eeeeiaaaa، êeee ستاره گاو، ôoooo Oxآرد ذرت
هیچ علفی در مزرعه به وجود نیامد که گاوها از آن نگهداری کنند
سرتائو خشک شد،
سد را خشک کرد
گاو ستاره من مرد،
بوی فوبا تمام شد
همه چیزهایی را که داشتم از دست دادم، دیگر هرگز نتوانستم از آن حمایت کنم
Eeeeiaaaa, êeee Vaca Estrela, ôoooo Boi Fubá
شعر مورد بحث یک روایت اول شخص را نشان می دهد که در آن ما در مورد وقایع زندگی مردی که در روستا زندگی می کرد و زمین و حیوانات خود را داشت که برای او امرار معاش می کردند، آشنا می شویم.
به دلیل خشکسالی، این مرد زمین خود را ویران کرده و حیوانات خود را از دست می دهد. بنابراین، این شعر مرثیه ای است و نکوهش بدی های خشکسالی در شمال شرقی.
این شعر بخشی از آلبوم فونوگرافیک A terra é Naturá است که در سال 1981 ضبط شده است. دیسک دارای متن های متعددی است که توسط شاعر خوانده شده است و نام هایی از ترانه مانند نوناتو لوئیز و ماناسس در گیتار، سگو اولیویرا در کمانچه و فاگنر در صدا حضور دارند.
شعر مجموعه را ببینید. موسیقی زیر.
Patativa do Assaré - Vaca Estrela and Boi Fubá (Pseudo Video)5. ماهی
با داشتن دریاچه کریستالی به عنوان گهواره،
ماهی آرام می شود، بی گناه شنا می کند،
ترس یا ترس از آینده احساس نمی شود،
0> زیرا بی احتیاط از سرنوشت مرگبار زندگی می کند.
اگر در انتهای یک نخ بلند و نازک
طعمه لکه ای پیدا کند، بیهوش به آن ضربه می زند،
ماهی بیچاره ناگهان می شود،
به قلاب ماهیگیر سرکش متصل می شود.
دهقان نیز از ایالت ما،
قبل ازمبارزات انتخاباتی، بیچاره!
آن ماهی هم همین شانس را دارد.
قبل از انتخابات، مهمانی، خنده و لذت،
بعد از انتخابات، مالیات و مالیات بیشتر.
بیچاره جنگلی از مناطق دورافتاده شمالی!
در اینجا، پاتیوا از سیستم انتخاباتی به شیوه ای انتقاد می کند که در آن کار می کند، که در آن مردم در طول مبارزات انتخاباتی توسط کاندیداها فریب می خورند، اما پس از آن به رهبری واگذار می شوند. کمک و مجبور به تحمل بار مالیاتی زیادی است.
همچنین شباهتی که او بین فعالیت ماهیگیری و فعالیت حزبی-سیاسی میکشد جالب است.
ماهی در زیستگاه با آرامش زندگی می کند و نمی داند که مرگ در پایان قلاب ماهیگیر در انتظار اوست، و همچنین جمعیتی که بی گناه، اهداف واقعی نامزدهای پست دولتی را درک نمی کنند.
6 . شاعر دهات
من جنگلی هستم، گوشه ای از دست ضخیم
در مزرعه کار می کنم، زمستان و تابستان
چوپانای من خشت است
من فقط سیگار paia de mio می کشم
من شاعری از جنگل هستم، نقش یک آرگوم مینسترل یا گوشه سرگردان را بازی نمی کنم
چه کسی با ویلای خود سرگردان بوده
آواز پاچولا به دنبال عشق می گردد
نمی دانم، زیرا هرگز مطالعه نکرده ام
فقط من می دانم علامت اسم من
پدرم بیچاره کوچولو! من بدون مس زندگی کردم
و نخ فقیر نمی تواند درس بخواند
آیه شطرنجی من ساده و کسل کننده
به میدان نمی رود تالار غنی
آیه من فقط وارد می شودمیدان roça و dos eito
و گاهی به یاد جوانی شاد
من نوشابه ای می خوانم که در سینه ام زندگی می کند
یک بار دیگر، پاتیوا جایی را که از آنجا آمده ستایش می کند. و تاریخ آن، روشن می کند که شعری که او می سازد درباره چیزهایی است که می داند، چیزهای ساده زندگی مشترک. شناخته شده شاعر در اینجا از زبان هموطنانی استفاده می کند که باید کار می کرد و فرصتی برای تحصیل رسمی نداشت. او در متن مشکل بی سوادی توأم با فقر را برجسته می کند.
بنابراین در پایان می گوید که آیاتش برای افراد فروتنی چون او ساخته شده است.
7. اتوبیوگرافی
اما هر چند دوست دارم مطالعه کنم
این لباس شنا منضبط است
و در تاریکی می بیند iscura
چه کسی نام خود را امضا نمی کند،
حتی در کار سخت،
برای یک مدرسه عقب مانده
من بخشی از روز را داشتم،
جایی که چند ماه در آن درس خواندم
با رگ دهقانی
که تقریباً هیچ چیز نمی دانستم.
استاد من آتش بود
بر اساس پرتغالی،
کاتالوگ، او کاتالوگ بود،
اما او به من لطف بزرگی کرد.
همان چیزی که هرگز فراموش نکردم،
از او بود که یاد گرفتم
اولین درس من،
من خیلی به او مدیونم،
من شروع به نوشتن و خواندن کردم
همچنین ببینید: کارولینا ماریا دی ژسوس که بود؟ با زندگی و آثار نویسنده Quarto de Despejo آشنا شویدحتی بدون علامت گذاری.
بعد فقط مطالعه کردم،
اما نه در کتاب های مدرسه
من دوست داشتم همه چیز،
مجله، کتاب و مجله را بخوانم.
با زمان بیشتری در پیش رو،
حتی به آرامی
خیرهیچ نامی از قلم نیفتاد.
من در پرتو نور خواندم
موعظه عیسی
و بی عدالتی انسانها.
در زندگی نامه، Patativa do Assaré به ما می گوید کمی در مورد زندگی و آموزش خود به ما بگویید. وقتی پسر بود، به مدرسه رفت، اما فقط برای چند ماه، هیچ وقت فراموش نکرد که در مزرعه کار کند. بعداً بهعنوان خودآموز به خواندن ادامه داد. بنابراین، علاقه و کنجکاوی پسر، نویسنده بزرگ سرزمین پسین را شکل داد.
8. من و سرتائو
سرتائو، مسلماً من برای شما می خوانم،
من همیشه آواز می خواندم
و هنوز هم می خوانم،
Pruquê، توده محبوب من،
من تو را خیلی دوست دارم، دوستت دارم
و اسرار تو را می بینم
هیچکس نمی داند چگونه رمزگشایی کند.
زیبایی تو خیلی زیاد است،
وقتی شاعر می خواند، می خواند،
و همچنان آنچه می سراید.
در شعر زیبای بالا، پاتیوا به ما پیشنهاد می کند ادای احترام به وطن و ریشه هایش. سرتائو به شکلی اسرارآمیز و بتوار بهعنوان الهامبخش شاعر به تصویر کشیده شده است.
در اینجا او همچنین از زبانی ساده با دستور زبان «نادرست» استفاده میکند تا از شناسایی مردم سرتانجو با هنرشان اطمینان حاصل کند.
پاتیوا دو آساره کی بود؟
آنتونیو گونسالوس داسیلوا نام داده شده پاتیوا دو آساره است.
متولد 5 مارس 1909 در آساره، سرای داخلی، شاعر. پاتیوا را به عنوان نام مستعار انتخاب کرد. این نام است