شعر فال فرناندو پسوا (تحلیل و تفسیر)

شعر فال فرناندو پسوا (تحلیل و تفسیر)
Patrick Gray
بسیاری از مردم می توانند ارتباط برقرار کنند، شعر به دلیل فرم خاص خود شهرت بیشتری پیدا کرد.

موسیقی بودن شعرهای آن و تقسیم بندی به رباعی ها، سنت ترانه های پرطرفدار پرتغالی، برخی از هنرمندان را به ضبط اقتباس هایی از "Presságio" سوق داد. بنابراین، تقریباً یک قرن پس از سرایش، شعر همچنان به تسخیر مخاطبان جدید ادامه می‌دهد.

"کوادرا" اثر کامانه

کامانه - کوادراس

کامانه خواننده فادو در حال آواز "کوادرس" اثر فرناندو پسوا، در فیلم "Fados" ساخته کارلوس سائورا (2007).

"Pressage" اثر سالوادور سوبرال

Salvador Sobral - "Pressage" - Live

مورخ 24 آوریل 1928، شعر "Presságio" که با نام "عشق، وقتی خودش را آشکار می کند" رایج شد، ساخته فرناندو پسوا است. این اثر که در مرحله پایانی زندگی نویسنده نوشته شده است، با نام او (متعارف) امضا شده است که چندین ویژگی غزل او را به تصویر می کشد.

همچنین ببینید: Film Central do Brasil (خلاصه و تحلیل)

اگرچه به موضوعی جهانی مانند عشق می پردازد، اما پسوا این احساس را ستایش نمی کند. ، چیزی که در شعر بسیار رایج است. برعکس، طغیان موضوع غنایی درباره سختی اش در برقراری روابط عاشقانه است.

تحلیل شعر Autopsicografia اثر فرناندو پسوا را نیز ببینید.

شعر "Presságio"

عشق، وقتی خود را نشان می دهد،

نه اگر می دانید چگونه خود را نشان دهید.

نگاه کردن به او احساس خوبی دارد،

اما شما نمی دانید چگونه با او صحبت کنید.

چه کسی می خواهد آنچه را که احساس می کنی بگو

نمی داند چه بگوید.

صحبت می کند: به نظر می رسد دروغ می گوید...

خفه می شود: به نظر می رسد فراموش می کند...

آه، اما اگر حدس می زد،

اگر می توانستی نگاه را بشنوی،

و اگر یک نگاه برای تو کافی بود

تا بدانی که دوستت دارند !

اما آنهایی که متاسفند، ساکت شوند؛

کسی که می خواهد بگوید چه احساسی دارد

او بی روح و سخن است،

او کاملاً تنهاست!

اما اگر این می تواند به شما بگوید

آنچه را که جرات ندارم به شما بگویم،

دیگر مجبور نخواهم بود که به شما بگویم

چون میگم...

تحلیل و تفسیر شعر

ترکیب از پنج بیت تشکیل شده که هر بیت چهار بیت (رباعی) دارد. طرح قافیه عبور کرده است، بابیت اول با قافیه سوم، دوم با چهارم و غیره (الف – ب – الف – ب).

شکل از سنت شعری رایج پیروی می کند و زبان ساده و در دسترس شعر را برای همه جذاب می کند. انواع خوانندگان.

مضمون عشق، یکی از قوی ترین موضوعات در شعر، خطوط اصلی را به خود می گیرد. پسوا درباره خوشبختی نیست که عشق برای او به ارمغان می آورد، بلکه درباره رنج او به عنوان یک مرد عاشق و غیرممکن بودن زندگی عاشقانه متقابل است.

بند 1

عشق، وقتی خودش را نشان می دهد،

نمی داند چگونه آن را آشکار کند.

احساس خوبی دارد که به او نگاه کنید،

اما او نمی داند چگونه با او صحبت کند. ، همچنین موقعیتی از سوژه را نشان می دهد. نویسنده با تکرار "افشاء" و "افشاء کردن" بازی با کلمات ایجاد می کند که منجر به تضاد، یک منبع سبک موجود در سراسر ترکیب می شود.

در این آیات این است. گفت وقتی احساس عشق به وجود می آید، نمی داند چگونه اعتراف کند. پسوا به شخصیت سازی متوسل می شود، عشق را به عنوان یک موجود مستقل، که مستقل از اراده سوژه عمل می کند، متوسل می شود.

بنابراین، بدون اینکه بتواند احساسات خود را کنترل کند، فقط می تواند به زن نگاه کند. او دوست دارد، اما نمی تواند با او صحبت کند، او خجالت می کشد، او نمی داند چه بگوید.

Stanza 2

چه کسی می خواهد آنچه را که احساس می کند بگوید

نمی داند چه بگوید.

گفتار: به نظر می رسدذهن...

خفه شو: به نظر می رسد فراموش می کند...

قطعه دوم ایده بیان شده قبلی را تأیید می کند و ناتوانی در ابراز درست عشق خود را تقویت می کند. او معتقد است که احساس نمی تواند به کلمات ترجمه شود، حداقل توسط او. نارسایی موضوع در رابطه با همسالانش قابل مشاهده است، که یکی از ویژگی های بارز شعر پسوآ ortônimo است. مشکل او در برقراری ارتباط با دیگران این احساس را به همراه دارد که همیشه در حال انجام کار اشتباهی است.

مشاهده و نظر دیگران هر حرکت او را محدود می کند. معتقد است که اگر در مورد احساسات خود صحبت کند، آنها فکر می کنند که او دروغ می گوید. برعکس، اگر حرف نزنید، شما را به خاطر اینکه گذاشتید عزیزتان به فراموشی سپرده شود، قضاوت می کنند.

با توجه به این منطق، آزمودنی احساس می کند که نمی تواند عمل کند به هر حال، صرفاً ناظر زندگی خود است.

بند 3

آه، اما اگر او می توانست حدس بزند،

اگر می توانست نگاه را بشنو،

و اگر یک نگاه برای او کافی بود

تا بداند که او را دوست دارند!

پس از درجه بندی دو بلوک اول، سومین علامت لحظه ای از آسیب پذیری بیشتر. غمگین، ناله می کند و آرزو می کند که کاش می توانست شور و اشتیاق او را فقط از طریق چشمان او درک کند.

در "گوش دادن با چشم" ما با یک synesthesia روبرو هستیم، یک شخصیت سبک. که با ترکیب عناصر حوزه های حسی مختلف، در این مورد، بینایی مشخص می شودو شنوایی آزمودنی بر این باور است که نوع نگاه او به معشوقش بیش از هر جمله ای به احساس او خیانت می کند.

سپس آهی می کشد و تصور می کند که اگر او متوجه شود چه شکلی می شود، بدون اینکه مجبور باشد آن را با کلمات بیان کند.

مقطع 4

اما آنهایی که متاسفند، ساکت شوند؛

کسی که می خواهد بگوید چقدر احساس می کند

بی روح بمانید یا صحبت کنید،

به طور کامل تنها بمان!

با یک نتیجه گیری شروع می شود، دفاع از این که "آنهایی که احساس زیادی دارند، ساکت شوند"، یعنی آنهایی که واقعاً عاشق هستند راز نگه می دارند در مورد عواطفشان.

طبق دیدگاه بدبینانه او، کسانی که سعی در ابراز عشق خود دارند «بی روح و کلام هستند»، «کاملاً تنها می مانند». او معتقد است که صحبت کردن در مورد آنچه احساس می کند همیشه او را به پوچی و خلوت مطلق می کشاند.

گویی یک رابطه عاشقانه به طور خودکار حکم اعدام برای آن احساس است که محکوم می شود. شور بن بست است که فقط می توانید در برابر آن رنج بکشید و ناله کنید.

بند 5

اما اگر این می تواند به شما بگوید

من چه کار می کنم جرات ندارم بهت بگم،

دیگه مجبور نیستم بهت بگم

چون دارم بهت میگم...

رباعی پایانی با وجود واژگان ساده ، به دلیل جمله بندی جملات پیچیده می شود. ما با استفاده از hyperbaton (وارونگی ترتیب عناصر یک جمله) سر و کار داریم. معنای آیات نیز مشخص نیست و قرائت های مختلفی را به دنبال دارد.

یکی از آنها استدلال منطقی است: اگرمی‌توانست به او توضیح دهد که در ابراز عشق چه مشکلی دارد، دیگر لازم نیست این کار را انجام دهد، زیرا او قبلاً خودش را اعلام کرده بود. با این حال، نمی توان در مورد احساسات صحبت کرد، و در مورد این ناتوانی بحث نکرد . این رابطه محکوم است که فقط افلاطونی و تک بعدی باشد.

موضوع دیگر این است که فرض کنیم متن خود اعلامیه عشق است . موضوع از شعر به عنوان راه دیگری استفاده می کند. از صحبت کردن ، برای نشان دادن آنچه احساس می کنید. شعر چیزی را می گوید که نمی تواند. اما لازم است که آیات او را بخواند و بداند که خطاب به اوست. همچنین، این رابطه محقق نمی‌شود.

آخرین مورد، که شاید بیشتر توسط عناصر متن (آیات اولیه) پشتیبانی می‌شود، این است که عشق واقعی غیر قابل انتقال است، را نمی‌توان در کلمات قرار داد، در غیر این صورت ناپدید می شود. موضوع بیان می‌کند که تنها در صورتی می‌تواند عشق خود را اعلام کند که این احساس دیگر وجود نداشته باشد.

ارتباط مخالف «اما» نشان‌دهنده تقابل بین آنچه در بالا گفته شد و رباعی است که شعر را می‌بندد. این نشان می دهد که اگرچه او از اینکه نمی تواند احساسات خود را بیان کند، پشیمان است، اما همنوایی است ، زیرا می داند که به مجازات ناپدید شدن نمی توان آن را آشکار کرد.

معنای شعر

فالاندوی عشق، پسوآ بیانگر بدبینی و عدم شهامت برای رویارویی با زندگی است، دو ویژگی بسیار رایج در شعری که او با خود امضا کرد.نام واقعی (شخص متعارف). علیرغم احساس امیال و اشتیاق، او نیز مانند دیگران، ناتوانی خود را در عمل در مواجهه با آنها فرض می کند. اگرچه تقریباً همه قافیه ها در افعال هستند (که به اعمال اشاره می کنند)، فاعل فقط همه چیز را تماشا می کند، بی حرکت.

آنچه باید منبع شادی و لذت باشد، همیشه به درد تبدیل می شود. در سرتاسر شعر، نگرش شکست گرایانه او نسبت به عشق نمایان است و نگاه دیگران به او را بی اعتبار می کند. این تحلیل و روشنفکری عواطف و تقریباً خالی کردن آنها از معنا یکی دیگر از ویژگیهای شعر اوست .

برای این موضوع، احساس تنها زمانی صادق است که چیزی بیش از یک «شال» نباشد، که در درون، بدون هیچ گونه کمال یا متقابلی، حتی بدون آشکار شدن وجودش وجود داشته باشد. ترس از رنج به رنج بیشتر تبدیل می شود ، زیرا او نمی تواند به جلو حرکت کند، به دنبال خوشبختی خود بدود. اشتیاق متقابل به نظر می رسد آرمان شهر که هرگز نمی تواند به آن برسد. در اعماق وجود، و بالاتر از همه، شعر اعتراف مردی غمگین و شکست خورده است که چون نمی داند چگونه با دیگران ارتباط برقرار کند، بر این باور است که مقدر شده است تنهایی جبران ناپذیر.

همچنین ببینید: تفسیر و معنی آهنگ Let It Be از بیتلز

اقتباس های موسیقی معاصر

علاوه بر داشتن مضمونی جاودانه، که با آنبسیاری از شخصیت‌ها، او همچنین شعرهایی را با نام خود امضا می‌کرد، جایی که اغلب شکنندگی و روابط آشفته خود را با دیگران آشکار می‌کرد. در خوانشی بیوگرافیک تر، می دانیم که پسوا رابطه متناوب با افلیا کیرو داشت، که با او ملاقات کرد و مهمتر از همه، با نامه مکاتبه کرد.

در سال 1928، زمانی که "Presságio" را نوشت، این رابطه بر فراز. این داده ها می تواند به درک بهتر تمام ناامیدی های موجود در شعر کمک کند. اگرچه او سال بعد از سر گرفت، اما این رابطه پیشرفت نکرد. افلیا و پسوا هرگز ازدواج نکردند و شاعر بین تنهایی وجودی و کار اجباری نویسندگی سرگردان ماند.

این را هم ببینید




    Patrick Gray
    Patrick Gray
    پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.