João Cabral de Melo Neto: 10 شعر تجزیه و تحلیل و نظر داده شده تا نویسنده را بشناسید

João Cabral de Melo Neto: 10 شعر تجزیه و تحلیل و نظر داده شده تا نویسنده را بشناسید
Patrick Gray
برای بسیاری از مردم شمال شرقی دیگر در سرتائو مشترک است. شعر Morte e vida severina، اثر João Cabral de Melo Neto را عمیق‌تر کشف کنید.

شعر کامل برای سمعی بصری (در قالب کمیک) توسط کاریکاتوریست Miguel Falcão اقتباس شده است. نتیجه ایجاد را بررسی کنید:

مرگ و زندگی Severina

João Cabral de Melo Neto (6 ژانویه 1920 - 9 اکتبر 1999) یکی از بزرگترین شاعران ادبیات برزیل بود.

آثار او متعلق به مرحله سوم مدرنیسم ( نسل 45 )، عموم خوانندگان را مجذوب ظرفیت آزمایش و نوآوری در زبان کرد. ژائو کابرال مجموعه‌ای از مضامین را در شعر خود بررسی کرده است، از اشعار عاشقانه گرفته تا شعرهای جذاب و نوشتن خودپسند.

بزرگ‌ترین شعرهای او را که در زیر توضیح داده شده و تجزیه و تحلیل شده‌اند، بررسی کنید.

1. لوبیا کاتار ، 1965

1.

لوبیا کاتار به نوشتن محدود می شود:

لوبیاها را داخل آب در کاسه بیندازید

و کلمات روی ورق کاغذ؛

و سپس هر چیزی را که شناور است دور بیندازید.

بسیار خوب، هر کلمه روی کاغذ شناور می شود،

آب یخ زده، برای فعل خود را رهبری کن؛

زیرا این لوبیا را بردارید، روی آن باد کنید،

و نور و توخالی، نی و اکو را دور بریزید.

2.

0>اکنون در چیدن حبوبات این خطر وجود دارد که

در میان دانه های سنگین، در میان

دانه غیرقابل جویدن، دندان شکسته شود.

البته نه، هنگامی که هنگام برداشتن کلمات:

سنگ به جمله سرزنده ترین دانه خود را می دهد:

مانع از خواندن روان و شناور می شود،

توجه را تحریک می کند، آن را با خطر طعمه می کند.

قسمت زیبای لوبیا کاتار متعلق به کتاب Educação pela Pedra است که در سال 1965 منتشر شده است. عمل، فرآیندهنوز هم عشق استفاده از

ظروف من را بلعید: حمام های سرد من، آواز خواندن اپرا

در حمام، آبگرمکن مرده

اما به نظر می رسید گیاه.

عشق از میوه هایی که روی میز گذاشته شده بود خورد. از آب لیوان و کوارتز

نوشید. او نان را با هدف پنهان

خورد. او اشک چشمانش را نوشید

که هیچ کس نمی دانست پر از آب بود.

عشق برگشت تا کاغذهایی را بخورد که

من بدون فکر دوباره نامم را نوشته بودم .

عشق کودکی ام را می خورد، با انگشتان آغشته به جوهر،

موها در چشمانم ریخته بود، چکمه ها هرگز نمی درخشیدند.

عشق پسر گریزان را می خورد، همیشه در گوشه‌ها،

و کسی که کتاب‌ها را می‌خراشید، مدادش را گاز می‌گرفت، در خیابان راه می‌رفت

با سنگ‌های پا. او در کنار پمپ بنزین

در میدان، با پسرعموهایش که همه چیز

در مورد پرندگان، در مورد یک زن، در مورد مارک های

می دانستند، مکالمه را جوید. ماشین ها.

عشق ایالت و شهر من را خورد. این

آب مرده حرا را تخلیه کرد، جزر و مد را از بین برد. او

حراهای مجعد با برگهای سفت را خورد، او اسید

سبز گیاهان نیشکر را که تپه های معمولی

بریده شده توسط موانع قرمز را پوشانده بود، خورد. 1>

قطار سیاه کوچک، از میان دودکش ها. بوی

عصای بریده و بوی هوای دریا را خورد. حتی آن

چیزهایی را خورد که من از ندانستن آنها ناامید شدم

درباره آنها در شعر صحبت کنم.در

برگ ها اعلام شد. دقایق پیشروی

ساعت من را خورد، سالهایی که خطوط دستم

مطمئن شدند. او ورزشکار بزرگ آینده، شاعر آینده

بزرگ را خورد. سفرهای آینده را در

زمین، قفسه های آینده در اطراف اتاق خورد.

عشق صلح و جنگ من را خورد. روز من و

شب من. زمستان من و تابستان من. سکوتم، سردردم، ترس از مرگ مرا خورد.

سه بد معشوق نمونه ای از غزل عاشقانه کابرال است. ابیات بلند به طور دقیق و عینی عواقبی را که عشق در زندگی غزل سرای پرشور به بار آورد، بیان می کند.

این شعر که در سال 1943 و زمانی که نویسنده تنها 23 سال داشت منتشر شد، یکی از زیباترین جلوه های زمان حال است. عشق در ادبیات برزیل.

علی رغم دشواری نوشتن در مورد عشق به دلیل عدم ارتباط آن و خاص بودن هر رابطه، ژائو کابرال موفق می شود احساساتی را در شعرهای خود متمرکز کند که برای همه کسانی که تا به حال عاشق شده اند مشترک به نظر می رسد. .

یک کنجکاوی: مشخص است که ژوائو کابرال سه مالامادو پس از خواندن و مسحور شدن توسط شعر Quadrilha اثر کارلوس دراموند دی آندراد نوشته است.

9. گراسیلیانو راموس ، 1961

من فقط با آنچه می گویم صحبت می کنم:

با همان بیست کلمه

که به دور خورشید می چرخند

که آنها را از چیزی که چاقو نیست پاک می کند:

از یک دلمه کاملچسبناک،

باقی از abaiana،

که روی تیغه باقی می ماند و مزه زخم شفاف آن را کور می کند.

من فقط در مورد چیزی صحبت می کنم صحبت کنید:

از خشکی و مناظر آن،

شمال شرقی، زیر آفتاب

در آنجا گرمترین سرکه:

که همه چیز را به خط الراس،

فقط شاخ و برگ رشد می کند،

برگی با باد دراز و برگ،

جایی که می تواند در فریب پنهان شود.

من فقط برای آن صحبت می کنم که من به آنها صحبت می کنم:

توسط کسانی که در این اقلیم ها وجود دارند

که توسط خورشید شرطی شده اند،

از سوی شاهین و سایر پرندگان شکاری:

و خاکهای خنثی

از این همه شرایط caatinga کجا هستند

که در آن فقط می توان کشت

که مترادف با کمبود است.

من فقط با کسانی که با آنها صحبت می کنم صحبت کن:

کسی که از خواب مرده رنج می برد

و شما به یک ساعت زنگ دار نیاز دارید

تند، مثل خورشید روی چشم:

هنگامی که خورشید تند است،

در برابر دانه، شاهانه،

و پلک ها را می زند همانطور که

کسی با مشت بر در می زند.

موجود در کتاب سه شنبه ، منتشر شده در سال 1961، (و بعداً در سریال و قبل از ، 1997 جمع آوری شد) شعر ژائو کابرال اشاره ای به یکی دیگر از نویسندگان بزرگ برزیلی دارد. ادبیات: گراسیلیانو راموس.

هم ژائو کابرال و هم گراسیلیانو در مورد وضعیت اجتماعی کشور - به ویژه در شمال شرقی - نگرانی مشترک داشتند و از زبانی خشک، مختصر و گاهی خشونت آمیز استفاده می کردند.

گراسیلیانو راموس نویسنده Vidas secas بود، یک اثر کلاسیک که خشونت را محکوم می کندواقعیت سرزمین پسین و هر دو نویسنده در ادبیات سهیم هستند تا زندگی روزمره افراد آسیب دیده از خشکسالی و رها شدن را به دیگری منتقل کنند.

شعر بالا مناظر شمال شرقی، خورشید تندرو، پرندگان جهان را نشان می دهد. سرزمین داخلی، واقعیت کاتینگا. مقایسه نهایی بسیار سنگین است: هنگامی که پرتوهای خورشید به چشم سرتانجو برخورد می کند، مانند ضربه زدن فردی به در است.

10. روانشناسی ترکیب (گزیده)، 1946-1947

شعرم را ترک می کنم

همانطور که دستانش را می شویند.

چند صدف شده اند،

که خورشید توجه

متبلور شد. کلمه ای

که من شکوفا شدم، مثل یک پرنده.

شاید پوسته

از اینها (یا پرنده) به خاطر بیاورد،

مقعر، بدن ژست

خاموش شد که هوا قبلاً پر شده است؛

شاید مانند پیراهن

خالی، که آن را برمی دارم.

این ورق سفید

رویا مرا تبعید می کند،

من را به آیه

روشن و دقیق ترغیب می کند.

من پناه می برم

به این ساحل پاک

جایی که چیزی وجود ندارد

که شب روی آن آرام می گیرد.

شعر بالا بخشی از یک سه گانه است که توسط شعرهای افسانه آنفیون و <سروده شده است. 5>آنتیوئید . در ابیات Psicologia da Composicao ، نگرانی غزلسرای نسبت به آثار ادبی خود آشکار می شود.

این شعر به طور خاص به شاعر Ledo Ivo، یکی از مربیان نسل 45 تقدیم شده است. ، گروهی که معمولاً João Cabral de Melo Netoقاب شود.

آیات به دنبال آشکار ساختن روند ساخت متن ادبی هستند و توجه را به ستون هایی جلب می کنند که از نوشتن غنایی پشتیبانی می کنند. لحن فرازبانی نوشتار نشان‌دهنده انعکاس با جهان کلام و تعهد به شعر است.

واژه مورد استفاده قصد دارد به واقعیت بچسبد و ما در ابیات اشیاء روزمره را می‌بینیم که شعر را به شعر ما نزدیک‌تر می‌کند. واقعیت ژائو کابرال به عنوان مثال با پیراهن و پوسته مقایسه می کند و به خوانندگان نزدیک می شود و به وضوح نشان می دهد که با احساسات عقیم و با زبانی دور از ذهن همذات پنداری نمی کند.

خلاصه ای از زندگی نامه ژوائو کابرال دی Melo Neto

João Cabral de Melo Neto متولد 6 ژانویه 1920 در Recife به عنوان پسر زوج Luís Antônio Cabral de Melo و Carmen Carneiro Leão Cabral de Melo به دنیا آمد. 0> کودکی پسر در داخل پرنامبوکو، در آسیاب های خانواده سپری شد، فقط در سن ده سالگی ژائو کابرال به همراه والدینش به پایتخت، رسیف رفت. شمال شرقی برای ریودوژانیرو تا پایان ژانویه. در همان سال اولین کتاب شعر خود را منتشر کرد ( Pedra do sono ).

این شاعر از سال 1984 تا 1987 سرکنسول پورتو (پرتغال) را به عنوان سرکنسول پورتو (پرتغال) دنبال کرد. از آن دوره در خارج از کشور، او به ریودوژانیرو بازگشت.

پرتره ژوائو کابرال د ملو نتو.

به عنوان یک نویسنده، ژوائوCabral de Melo Neto با توجه به تمایزات زیر عمیقاً اعطا شد:

  • جایزه خوزه دو آنچیتا، برای شعر، در قرن چهارم سائوپائولو؛
  • جایزه اولاوو بیلاک ، از آکادمی ادبیات برزیل؛
  • جایزه شعر از موسسه ملی کتاب؛
  • جایزه جابوتی، از اتاق کتاب برزیل؛
  • جایزه دوسالانه نستله، برای بدن اثر ;
  • جایزه اتحادیه نویسندگان برزیل، برای کتاب "Crime na Calle Relator".

تقدیم توسط عموم و منتقدان، در 6 مه 1968، João کابرال دی ملو نتو به عضویت آکادمی ادبیات برزیل درآمد و در آنجا صندلی شماره 37 را به عهده گرفت.

ژوائو کابرال در یونیفرم در روز افتتاح آکادمی ادبیات برزیل.

آثار کامل João Cabral de Melo Neto

کتابهای شعر

  • Pedra do sono ، 1942;
  • The سه Unloved , 1943;
  • The Engineer , 1945;
  • روانشناسی ترکیب با افسانه آمفیون و آنتیود , 1947;
  • سگ بدون پر ، 1950؛
  • اشعار اتحاد دوباره ، 1954؛
  • رودخانه یا رابطه سفری که Capibaribe از سرچشمه خود به شهر Recife انجام می دهد , 1954;
  • حراج گردشگری , 1955;
  • دو آب , 1956;
  • Aniki Bobó , 1958;
  • Quaderna , 1960;
  • دو پارلمان ، 1961؛
  • سه شنبه ،1961؛
  • گزیده شعر ، 1963؛
  • گلچین شاعرانه ، 1965؛
  • مرگ و زندگی سورینا ، 1965؛
  • مرگ و زندگی سورینا و شعرهای دیگر با صدای بلند ، 1966؛
  • آموزش از طریق سنگ ، 1966;
  • تدفین یک کشاورز ، 1967؛
  • شعر کامل 1940-1965 ، 1968;
  • موزه همه چیز ، 1975;
  • مکتب چاقوها ، 1980;
  • شعر انتقادی (گلچین) ، 1982;
  • Auto do friar , 1983;
  • Agrestes , 1985;
  • شعر کامل , 1986;
  • Crime on Calle Relator , 1987;
  • Museum of Everything and After , 1988;
  • Walking Seville , 1989;
  • اولین شعر , 1990;
  • J.C.M.N.; بهترین شعرها ، (ارگ. آنتونیو کارلوس سچین)، 1994؛
  • بین سرزمین های عقب مانده و سویل ، 1997؛
  • سریال و قبل، 1997;
  • آموزش از طریق سنگ و فراتر از آن ، 1997.

کتابهای نثر

    10> ملاحظاتی در مورد شاعر خفته ، 1941؛
  • خوان میرو ، 1952؛
  • نسل 45 (شهادت)، 1952؛
  • شعر و ترکیب / الهام و اثر هنری ، 1956;
  • درباره کارکرد مدرن شعر ، 1957;
  • کار کامل (سازماندهی توسط مارلی دی اولیویرا)، 1995؛
  • نثر ، 1998.
ترکیب پشت نوشته.

شاعر در طول ابیات به خواننده نشان می دهد که چگونه شیوه شخصی خود در ساختن شعر از انتخاب کلمات گرفته تا ترکیب متن برای ساختن ابیات است.

به دلیل ظرافت شعر متوجه می شویم که صنعت شاعر نیز چیزی از کار صنعتگر دارد. هر دو تجارت خود را با غیرت و حوصله انجام می دهند و در جستجوی بهترین ترکیب برای ایجاد یک قطعه منحصر به فرد و زیبا هستند.

2. Morte e vida severina (گزیده ای از مقاله)، 1954/1955

— اسم من Severino است،

چون سینک دیگری ندارم.

چقدر Severinos وجود دارد،

که قدیس زیارت است،

پس مرا صدا زدند

Severino de Maria;

همانطور که Severinos بسیاری وجود دارد.

با مادرانی به نام ماریا،

من شبیه ماریا

مرحوم زکریا شدم.

اما این هنوز چیزی نمی گوید:

به خاطر سرهنگی

که زکریا نامیده می شد

و که مسن ترین

ارباب این سسماریا بود، در محله بسیار هستند.

پس چگونه می‌توان گفت چه کسی

با ارباب شما صحبت می‌کند؟

بیایید ببینیم: این Severino است

از Maria do Zacarias،

از سرا دا کوستلا،

محدودیت های پارایبا.

اما این هنوز چیزی نمی گوید:

اگر حداقل پنج مورد دیگر وجود داشته باشد

با نام Severino

پسرهای بسیاری از ماریاها

همسران بسیاری دیگر،

از قبل فوت شده، Zacarias،

زندگی در همان رشته کوه

لاغر و استخوانی جایی که قبلا زندگی می کردم.

ما هستیمبسیاری از سورینوها

در همه چیز در زندگی برابر هستند:

در همان سر بزرگ

که برای حفظ تعادل تلاش می کند،

در همان رحم بالغ

روی همان پاهای نازک،

و همینطور به این دلیل که خون

ما جوهر کمی دارد.

و اگر ما Severinos هستیم

در همه چیز در زندگی برابر است،

ما با همان مرگ می میریم،

همان مرگ سخت:

که همان مرگی است که فرد می میرد

از قدیم سن قبل از سی،

از کمین قبل از بیست سالگی،

از گرسنگی کمی در روز

(از ضعف و بیماری

مرگ سورینا است

حمله در هر سنی،

و حتی افراد متولد نشده).

ما بسیاری از سورینوها

در همه چیز و در سرنوشت برابر هستیم:

نرم کردن این سنگ ها

با تعریق زیاد در بالا،

تلاش برای بیدار کردن

زمینی که همیشه منقرض شده است،

که از خواستن مقداری خاکستر

یک نقطه عطف منطقه گرایی در شعر برزیل، Morte e vida severina یک کتاب مدرنیستی بود که توسط João Cabral de Melo Neto نوشته شده بود. بین سال‌های 1954 و 1955.

این ابیات که توسط منتقدان به عنوان شاهکار او تلقی می‌شود، بر زندگی سورینو، یک مهاجر، با تمام رنج‌ها و مشکلاتی که در زندگی روزمره در مناطق دورافتاده شمال شرقی با آن روبه‌رو است، متمرکز است. این یک شعر تراژیک است که در 18 قسمت با ماهیت اجتماعی قوی تقسیم شده است.

در گزیده فوق که قسمت ابتدایی آن است، با قهرمان داستان سورینو آشنا می شویم و کمی بیشتر با منشا او آشنا می شویم.شاعرانه و غنایی است و می تواند زیبایی آفرینش را از نمونه های روزمره و اتفاقی به خواننده منتقل کند.

این انیمیشن را بر اساس شعر کابرال ببینید Tecendo a Manhã :

Tecendo a Morning

4. افسانه یک معمار ، 1966

معماری نحوه ساخت درها،

باز کردن. یا چگونه باز را بسازیم؛

بسازیم، نه چگونه جزیره و زندان را بسازیم،

و نه بسازیم چگونه اسرار را ببندیم؛

درهای باز بسازیم، در درها؛

خانه‌های منحصراً با در و سقف.

معمار: آنچه برای انسان باز می‌شود

(همه چیز از خانه‌های باز تمیز می‌شود)

درها از کجا , هرگز درها- علیه;

به موجب آن، آزاد: هوا نور دلیل درست است.

تا زمانی که بسیاری از آزادگان او را بترسانند،

او بخشش را برای زندگی در روشنی انکار کرد. و باز شود.

جایی که شکاف ها را باز می کرد، او در حال چسباندن

مادر برای بستن بود. جایی که شیشه، بتون؛

تا مرد ببندد: در نمازخانه رحم،

با آسایش مادر، جنین دوباره.

همچنین ببینید: 5 اثر اصلی گراسیلیانو راموس

عنوان شعر کنجکاو است زیرا João Cabral de Melo Neto به دلیل کار زبانی او با دقت و دقت در زندگی به عنوان "معمار کلمات" و "شاعر مهندس" لقب گرفت.

آیات فوق به هنر یک معمار می پردازد. و فضایی که آن را در زندگی روزمره احاطه کرده است. فضایی در اینجا برای ساخت متن اساسی است، ارزش دارد زیر عباراتی مانند "درب بساز"، "باز را بساز"، "ساختسقف ها".

ظاهر مصالح به کار رفته در کارها (شیشه، بتن) نیز متداول است. به هر حال، ساخت فعل به طور کامل تکرار می شود. واقعیتی که معمار واقعاً تجربه کرده است.

5. ساعت (گزیده ای)، 1945

در سراسر زندگی انسان

جعبه های شیشه ای خاصی وجود دارد،

داخل آن ها به عنوان در یک قفس،

تپش تپش یک حیوان شنیده می شود.

قفس بودن آنها مشخص نیست؛

آنها به قفس نزدیکتر هستند

در حداقل، به دلیل اندازه

و شکل مربعشان.

گاهی اوقات، چنین قفس‌هایی

به دیوار آویزان می‌شوند؛

بعضی اوقات، خصوصی‌تر،

آنها در یک جیب، روی یکی از مچ دست می روند.

اما هر جا که باشد: قفس

برای پرنده خواهد بود:

تپش قلب بالدار است،

جهش را محافظت می کند؛

و مانند یک پرنده آوازخوان،

نه پرنده ای با پر:

از آنجایی که آنها آواز می گویند

از چنین تداومی.

شعر O Relógio از زیبایی و ظرافتی برخوردار است که آن را در میان شعرهای گسترده آثار خوائو کابرال متمایز می کند.

شایان ذکر است که موضوعی که شعر به آن ارج می نهد فقط در عنوان ظاهر می شود، ابیات به موضوع می پردازند بدون اینکه نیازی به توسل به نام خود آن چیز باشد.

با دیدی بسیار شاعرانه، João Cabral تلاش می کند تا بر اساس مقایسه های زیبا و غیرمعمول توصیف کند که یک ساعت چیست. اگر چه می رسد به اعلام تاماده ای که از آن ساخته شده است (شیشه)، از کنایه از جانوران و جهان آنهاست که می توانیم شی را تشخیص دهیم.

6. آموزش از طریق سنگ ، 1965

آموزش از طریق سنگ: از طریق درس؛

برای یادگیری از سنگ، آن را تکرار کنید؛

تسخیر صدای آن بی حال، غیرشخصی

(از طریق دیکشنری کلاس ها را شروع می کند).

درس اخلاقی، مقاومت سرد او

همچنین ببینید: مارگارت اتوود: با نویسنده از طریق 8 کتاب نظری آشنا شوید

در برابر آنچه جریان دارد و جریان دارد، به شکل پذیر بودن؛

شاعر، گوشت بتن آن؛

اقتصاد، تراکم فشرده آن:

درس هایی از سنگ (از بیرون به درون،

پرایمر بی صدا)، برای کسانی که آن را املا می کنند.

آموزش دیگری از طریق سنگ: در Sertão

(از درون به بیرون، و پیش آموزشی).

در Sertão سنگ انجام می دهد نمی دانم چگونه تدریس کنم،

و اگر می دانست، چیزی یاد نمی داد؛

شما نمی توانید سنگ را در آنجا یاد بگیرید: آنجا سنگ،

سنگ تولد، نفوذ می کند. روح.

شعر فوق نام کتابی است که توسط ژوائو کابرال در سال 1965 منتشر شد. شایان ذکر است که جذابیت شاعر برای انضمام بودن، که باعث شد او لقب "شاعر-مهندس" را به خود اختصاص دهد. به گفته خود ژائو کابرال، او شاعری «ناتوان از مبهم» خواهد بود.

آیات فوق لحن غزل شاعر شمال شرقی را خلاصه می کند. این تمرینی است برای دستیابی به زبانی خام، مختصر و عینی، که ارتباط نزدیکی با واقعیت دارد. ادبیات کابرالینا بر کار با زبان تأکید دارد و نه صرفاً الهام گرفته شده از یک بینش .

فراتشعر آموزش از طریق سنگ به ما می آموزد که رابطه با زبان صبر، مطالعه، دانش و تمرین زیاد می خواهد.

7. سگ بدون پر (گزیده)، 1950

شهر از کنار رودخانه می گذرد

همانطور که یک خیابان

از کنار یک سگ می گذرد;

میوه

برای شمشیر.

رودخانه اکنون شبیه

زبان لطیف سگ است

اکنون شکم غمگین یک سگ،

چرا رودخانه دیگر

پارچه آبکی کثیف

از چشمان سگ است.

آن رودخانه

مثل این بود سگی بدون پر.

او چیزی از باران آبی،

چشمه صورتی،

آب از لیوان آب،

آب پارچ،

ماهی در آب،

نسیم در آب.

خرچنگ ها

گل و زنگار را می شناختم.

او در مورد گل

مثل غشای مخاطی می دانست.

او باید در مورد مردم می دانست.

او قطعاً می دانست

در مورد زنی تب دار که در صدف ها زندگی می کند.

آن رودخانه

هرگز به روی ماهی باز نمی شود،

روی روشنایی،

به بیقراری چاقوگونه

که در ماهی است.

هرگز در ماهی باز نمی شود.

سگ بدون پر در ابتدا خواننده را که روابط منطقی را می بیند بی ثبات می کند. در مقایسه با معمول معکوس به نظر می رسد. در غزل کابرال، این شهر است که رودخانه از آن عبور می کند، نه رودخانه ای که مثلاً از شهر می گذرد.

به زودی، به دلیل استفاده از تقریب های غیرمنتظره (رودخانه) غرابت شروع به رخ دادن می کند. حتی با زبان صاف سگ مقایسه می شود). زیباییاز غزل دقیقاً از این آزمایش زبان استخراج می شود، از این غیرمنتظره ای که ناگهان پدیدار می شود و خواننده را از منطقه آسایش خود خارج می کند.

خوانش شعر سگ بی پر است. در زیر به طور کامل موجود است:

سگ بدون پر - JOÃO CABRAL DE MELO NETO

8. سه بد معشوق ، 1943

عشق نام، هویت من،

پرتره من را خورد. عشق گواهی سن مرا خورد،

شجره نامه من، آدرس من. عشق

کارت ویزیت من را خورد. عشق آمد و همه

کاغذهایی را که اسمم را نوشته بودم خورد.

عشق لباسهایم، دستمالهایم،

پیراهنهایم را خورد. عشق حیاط و حیاط

کراوات را خورد. عشق به اندازه کت و شلوار من،

تعداد کفش های من، اندازه

کلاهم را خورد. عشق قد، وزن،

رنگ چشم و موهایم را خورد.

عشق داروهایم، نسخه هایم،

رژیم هایم را خورد. او آسپرین های من،

موج های کوتاه و اشعه ایکس من را خورد.

تست‌های ذهنی، آزمایش ادرارم را خورد.

عشق تمام کتاب‌های

شعر من را از قفسه خورد. نقل قول ها

در ابیات در کتاب های منثور من خوردند. از فرهنگ لغت کلماتی را خورد که

می‌توان آنها را در ابیات جمع کرد. قیچی،

چاقو. گرسنه




Patrick Gray
Patrick Gray
پاتریک گری نویسنده، محقق و کارآفرینی است که اشتیاق به کاوش در تلاقی خلاقیت، نوآوری و پتانسیل انسانی دارد. او به‌عنوان نویسنده وبلاگ «فرهنگ نوابغ» برای کشف رازهای تیم‌ها و افراد با عملکرد بالا که در زمینه‌های مختلف به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته‌اند، تلاش می‌کند. پاتریک همچنین یک شرکت مشاوره ای را تأسیس کرد که به سازمان ها در توسعه استراتژی های نوآورانه و پرورش فرهنگ های خلاق کمک می کند. آثار او در نشریات متعددی از جمله فوربس، شرکت سریع و کارآفرین منتشر شده است. پاتریک با پیشینه ای در روانشناسی و تجارت، دیدگاه منحصر به فردی را برای نوشته های خود به ارمغان می آورد، و بینش های مبتنی بر علم را با توصیه های عملی برای خوانندگانی که می خواهند پتانسیل خود را باز کرده و دنیایی نوآورتر ایجاد کنند، ترکیب می کند.